حقوق و حق در کشور ایران
محمد فتاحی میلاسی - 09104877553 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حقوق ثبت و آدرس hoghooghelordegan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





رشته حقوق

رشته حقوق در کانادا

نحوه تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه های کانادا مانند رشته های پزشکی متفاوت از ایران می باشد. در حالی که دربسیاری از کشورها مانند ایران، متقاضیان پس از اخذ مدرک دیپلم و پیش دانشگاهی مستقیما وارد رشته حقوق می گردند و پس از فارغ التحصیلی امکان ورود به رشته های وکالت را پیدا می نمایند، در کانادا و آمریکا اخذ مدرک لیسانس حقوق و اخذ جواز وکالت شامل چندین مرحله به شرح ذیل می باشد:

شرایط تحصیل در رشته حقوق در کانادا و آمریکا و اخذ مدرک وکالت

1. دانشجویان ابتدا در یک رشته لیسانس پذیرش گرفته و باید حداقل دو سال تحصیلات دانشگاهی داشته باشند. بسیاری از متقاضیان در رشته های عمومی مانند ART و یا Science تحصیل می کنند. همچنین بسیاری از متقاضیان ترجیح می دهند که سه سال و یا حتی چهار سال در دانشگاه تحصیل کنند و سپس وارد دانشکده حقوق شوند.

2. دانشجویان پس از حداقل دو سال تحصیل در دانشگاه، باید در آزمون دانشکده حقوق شرکت نمایند. این آزمون LSAT و یا Law School Admission Test نامیده می شود. این آزمون سالیانه سه تا چهار بار برگذار می گردد.

3. دانشجویان در صورت قبولی در آزمون LSAT وارد دانشکده حقوق می شوند و بایستی بین سه تا چهار سال در رشته حقوق تحصیل نمایند. در پایان تحصیل به دانشجویان مدرک LL.B. و یا لیسانس حقوق داده خواهد شد.

4. پس از کسب مدرک L.L.B. فارغ التحصیلان بایستی حدود یک سال به عنوان کارآموز در یکی موسسه حقوقی و زیر نظر یک وکیل کارآموزی نمایند. در این مرحله متقاضی زمینه اختصاصی فعالیت حقوقی خود را انتخاب خواهند نمود.

5. پس از دوره کارآموزی، متقاضی باید در آزمون وکالت شرکت نمایند. این آزمون Bar Examination نامیده می شود. در صورت قبولی متقاضی عضو انجمن وکلا شده و می تواند به عنوان وکلی رسمی فعالیت نماید.

6. در صورت علاقه به ادامه تحصیل در رشته حقوق، متقاضیان دارای مدرک LL.B. می توانند در مقطع کارشناسی ارشد حقوق که LL.M. نامیده می شود و پس از آن در مقطع دکتری PhD of Law تحصیل نمایند.

مدرک Juris Doctor of Law

یکی از رشته های حقوق دانشگاه های کانادا و آمریکا رشته Juris Doctor of Law و یا JD نامیده می شود. علیرغم دارا بوده عنوان Doctor در این رشته، مدرک JD همسطح با مدرک لیسانس حقوق LL.B. می باشد و به عنوان Professional Doctorate نامیده می گردد. برخی از دانشگاه های کانادا و آمریکا دارای این رشته هستند. یکی از دلایل تغییر نام این رشته در برخی از دانشگاه های دنیا، دو مرحله ای بودن تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه می باشد و بسیاری اعتقاد دارند که نباید این رشته لیسانس نامیده شود.

شرایط اخذ پذیرش برای دانشجویان بین المللی

پذیرش لیسانس حقوق

برای شرکت در آزمون LSAT، اخذ پذیرش در دانشکده حقوق و کسب مدرک LL.B.، بسیاری از دانشگاه های کانادا و آمریکا می خواهد که متقاضیان حداقل دو سال در کانادا و یا آمریکا تحصیل کرده باشند. شرط اخذ پذیرش از رشته های عمومی لیسانس در کانادا و آمریکا، دارا بودن معدل دیپلم و پیش دانشگاهی با معدل حداقل 14 می باشد.

پذیرش فوق لیسانس و دکتری حقوق

اخذ پذیرش مقطع فوق لیسانس و دکتری از رشته های حقوق برای فارغ التحصیلان خارج از کانادا بویژه برای کسانیکه در سیستم آموزشی متفاوت از کانادا مدرک کارشناسی و یا کارشناسی ارشد دریافت کرده اند آسان نمی باشد. برای اخذ پذیرش از مقطع کارشناسی ارشد، متقاضیان بایستی دارای مدرک لیسانس حقوق با معدل بالای 16 باشند. برای اخذ پذیرش از مقطع دکتری، متقاضی باید دارای مدرک لیسانس و فوق لیسانس حقوق با معدل بالای 16 باشد. دارا بودن مدرک زبان IELTS با نمره حداقل 7 نیز برای اخذ پذیرش ضروری ی باشد.

[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:رشته حقوق در کانادا, ] [ 16:54 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]
چهار متجاوز به عنف در سحرگاه چهارشنبه 31 خرداد با اتهام تجاوز به عنف در چهار راه ميثم ميدان محلاتي تهران به دار مجازات آويخته شدند.

 
 سحرگاه سي‌ويكم خرداد (امروز) 4 متجاوز به عنف با هويت‌هاي فرشيد 21 ساله، محمد 21 ساله، ايمان 25 ساله و بهزاد 35 ساله (معروف به جبارسينگ) در ملاء عام واقع در چهار راه ميثم، اتوبان محلاتي (آهنگ) اعدام شدند.

 
دو نفر از اين محكومان در كرج و دو نفر ديگر در تهران مرتكب عمل منافي عفت و تجاوز به زنان، دختران و پسران شده بودند.

 
حدود 2500 تا سه هزار نفر از ساعت چهار صبح براي مشاهده مراسم اجراي حكم در چهار راه ميثم اتوبان محلاتي (آهنگ) حاضر شده بودند.

 
افرادي كه براي تماشاي اجراي حكم اعدام اين چهار نفر در محل حاضر بودند، عموما جوان بودند. هجوم مردم براي ورود به محوطه اجراي حكم بارها با واكنش مامورين نيروي انتظامي مواجه شد.

 
ساكنين آپارتمان‌هاي مشرف بر منطقه اجراي حكم از پنجره منزل خود صحنه را تماشا مي‌كردند و برخي هم كه بر روي پشت بام رفته يا به بالكن‌هاي منازل خود آمده بودند، به دليل سردي هوا ساعات ابتدايي صبح، دور خود پتو پيچيده بودند.

 
ساعت پنج صبح سرهنگ خانچرلي رييس پليس پيشگيري تهران در محل حاضر شد.

 
پانزده دقيقه بعد خوددروي حمل محكومان به محوطه اجراي حكم وارد شد و مامورين اجراي حكم مشغول بستن طناب بر روي داربست‌ها شدند.

 
ساعت 5:48 آياتي از كلام الله مجيد تلاوت شد؛ دو دقيقه بعد درب خودرو باز شد و چهار محكوم به مجازات اعدام با دستبند و پابند از خودرو بيرون آمدند و با همراهي مامورين اجراي حكم بر روي سكوي تعبيه شده براي اجراي حكم قرار گرفتند.

 
يكي از محكومان قاضي اجراي حكم را خطاب قرار مي‌داد و تكرار مي‌كرد: «من رضايت گرفته‌ام»!

 
راس ساعت 6:00 طناب دار به گردن متهمان انداخته شد.

 
لحظاتي بعد حكم صادره از سوي دادسراي عمومي انقلاب تهران كه در آن به هويت، سن و عنوان محكوميت اين چهار نفر اشاره شده بود، قرائت شد و به محض پايان يافتن قرائت حكم، صندلي‌ها از زير پاي اين چهار محكوم به اعدام كشيده شد.

 
صداي فرستادن صلوات برخي از مردم بلند شد و سكوت بقيه جمعيت را هم مي‌شد حس كرد. تعداد زيادي از جمعيت با دوربين يا گوشي‌هاي موبايل خود مشغول فيلمبرداري از صحنه اجراي حكم بودند.

 
در ساعت 6:15 خودروي حمل جسد پزشكي قانوني به محل اجراي حكم نزديك شد تا پس از احراز مرگ اين افراد جسد آن‌ها را به بيرون از محل منتقل كند.

 
عکس های مهر و فارس در این رابطه را مشاهده می کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
 
 
 
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:اعدام در تهرون, ] [ 1:4 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]
خلافکار ترین های اعدام شده در ایران + عکس
به گزارش تک ناز به نقل از مشرق، هر خلافکاری باید روزی به سرانجام کارهای ناپسندی که انجام داده است برسد و مجازات شود. در این میان خلافکاران بزرگی بوده اند که با تدابیر پلیس دستگیر و همچنین در قوه قضاییه مجازات شده اند.

 

اصغر بروجردی – اولین قاتل زنجیره ای ایران

 

۷۸ سال پیش در سحرگاه یكی از روزهای تیرماه «اصغرقاتل» كه اقداماتش همه را به وحشت انداخته بود، در میدان سپه به دار مجازات آویخته شد.اصغر قاتل به هنگام مرگ توبه كرد و انتظار نداشت اعدامش كنند تا این كه بالای طناب دار آرام گرفت. روزنامه‌ها در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی ماجرای محاكمه و اعدام اصغرقاتل را كه مردی بامیه‌فروش بود و ۱۸ پسر و مرد را كشته بود به رشته تحریر خاص آن دوره درآوردند. او به عنوان اولین قاتل زنجیره ای ایران شناخته می شود.

ایران شریفی نیا – اولین زن محاکمه شده در ایران

 خلافکار ترین های اعدام شده در ایران + عکس

ایران شریفی نیا به عنوان اولین زنی شناخته میشود که در دادگاه های ایران محاکمه شده است. این زن در سال ۱۳۴۹ و در خانه پدری اش دستگیر شد و پس از محاکمه به جرم قتل حکم اعدام برای او صادر شد. او در روز ششم مهر سال ۱۳۴۹ اعدام شد.

محمد بیجه – قاتل پاکدشت

 خلافکار ترین های اعدام شده در ایران + عکس

محمد بسیجه معروف به بیجه متهم اصلی جنایات پاکدشت بود. او به تجاوز و قتل بیش از ۱۷ کودک و ۳ بزرگسال اعتراف کرد. ماجرای قتل کودکان در اطراف تهران، به عنوان بزرگ‌ترین پرونده جنایی هفتاد و یک سال اخیر در ایران شناخته شد و بشدت افکار عمومی را در این کشور تحت تأثیر قرار داد.

او اعتراف کرد خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته بوده و قصد انتقام‌گیری از جامعه را داشته و دیگر اینکه از مرگ زودهنگام مادرش و کمبود محبت ناشی از آن در کودکی رنج می‌برده است. بیجه درباره انگیزه اصلی‌اش برای ارتکاب قتل گفت: «من از بچگی تحت ظلم بودم و وقتی زندگی‌ام را با دیگران مقایسه می‌کردم، ناچار دست به چنین اعمالی زدم.»

غلامرضا خوش‌رو کوران کردیه – خفاش شب

 خلافکار ترین های اعدام شده در ایران + عکس

وی قتل‌های زنجیره‌ای خود را که همراه با سرقت و تجاوز جنسی بود از سال ۱۳۷۱ در تهران آغاز کرد. یک‌بار در سال ۷۱ دستگیر شد ولی از چنگ مأموران گریخت و در بار دوم در سال ۱۳۷۶ دستگیر و به اتهام ۹ فقره قتل اعدام شد. البته وی در دادگاه تنها به یک مورد سرقت ماشین و تقسیم اموال مسروقه اقرار کرده و قتل‌ها را کار شخصی به نام حمید رسولی می‌دانست.

خوشرو شب روز ۲۲ مرداد ۱۳۷۶ پای چوبهٔ دار رفت درحالی‌که روی کاغذ نوشته بود: «به هیچ‌کس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم» و در شرایطی که ۲۱۴ ضربه شلاق خورده بود به‌دار آویخته شد.

صادق مرادی – عقرب سیاه

 خلافکار ترین های اعدام شده در ایران + عکس

در اطراف رباط کریم شایعاتی مبتنی بر بازگشت خفاش شب به گوش می‌رسید که ترس را در جان هر خانم رهگذری که قصد سوار شدن بر ماشین کرایه‌ای را داشت می‌انداخت.گزارشهای متعدد به پلیس بالغ بر ۳۰ مورد در خصوص زورگیری و تجاوز به عنف وجود داشت و پلیس آگاهی با حاد شدن موضوع با تمام امکانات بدنبال این جنایتکار بود.

او در محاکمه اول به اعدام محکوم شد و در محاکمه دوم تبرئه گردید. تبرئه او باعث ایجاد بحث‌های اعتراض‌آمیز در میان رسانه‌های اجتماعی شد و قربانیان هم نسبت به نقض حکم اعدام توسط دیوان‌عالی کشور، اعتراض کردند. این مسئله حتی باعث اعتراض رئیس قوه قضائیه به حکم شد. وی در سومین محاکمه در بهمن ۱۳۹۰ به اعدام محکوم شد.

 
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:اعدآم-لردگان, ] [ 1:2 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]
فحش دادن ممنوع
جام جم آنلاين: معمولا در دعواها چی رد و بدل می شود؛ مشت؛ لگد؛ چاقو؛! قمه؛ پنجه بکس؛! اما منظور ما برای شروع بحث این هفته، هیچکدام از حدس های شما نیست.

کمی عقب تر بروید.قبل از شروع برخوردهای فیزیکی، پیش از این که دو طرف جوش بیاورند و به جان هم بیفتند، معمولا کلکسیونی از فحش های خانوادگی و غیرخانوادگی را باهم رد و بدل می کنند. بعضی وقت ها هم غائله به همین جا ختم می شود و کار به نزاع های خونین نمی رسد، اما کمتر کسی می داند هریک از این فحش ها و توهین ها ممکن است چه مجازات سنگینی به دنبال داشته باشد. در این گزارش قصد داریم به جرایمی مانند توهین و افترا بپردازیم و قوانین مربوطه را بررسی کنیم.
این روزها شلوغی و ترافیک و اعصاب به هم ریخته بهترین بهانه است برای این که تحریکتان کند که انواع توهین ها و بی حرمتی ها را مثل نقل و نبات از زبان سرختان جاری کنید. گاه این توهین ها از یک نگاه چپ شروع می شود تا می رسد به فحش های آب کشیده و نکشیده و وقتی کار به فحش و بد و بیراه کشید، دعوایی کلید می خورد و کاش به همین جا ختم می شد. گاه این دعواها از یک اهانت ساده شروع و به جرایمی مثل قتل ختم می شود و آه از نهاد آدمی بلند می کند. اینجاست که می توان گفت این روزها، دعوا کردن راحت ترین کار دنیاست. در پرونده قاسم که متهم به قتل شده بود، همه چیز از یک اهانت شروع شده بود. اگر آن جوانان جلوی زبانشان را می گرفتند، خونی ریخته نمی شد و خانواده ای در سوگ فرزند نبود. اگر این هنر را داشته باشی که خودت را کنترل کنی و دهانت را به انواع فحش ها و اهانت ها و بی حرمتی ها نیالایی، لازم نیست یک پایت همیشه در دادگاه باشد و یک پایت در کلانتری.

فحش های ناموسی

طبق ماده 608 قانون مجازات اسلامی، توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک البته اگر فحش های آبدار یعنی همان بی ناموسی قاتی اش نباشد فرد بددهن به مجازات شلاق تا 74 ضربه و یا 50 هزار ریال تا یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم می شود. اما اگر فحش ناموسی باشد که پوست طرف کنده است. طبق ماده 144، اگر کسی به دیگری نسبت زنا یا لواط بدهد، محکوم به حد قزنی که حداقل مجازاتش 80 ضربه تازیانه است، می شود.
خانم نفیسه نیک سخن، کارشناس روان شناسی در این خصوص می گوید: توهین را می توان از مقوله رفتارهای پرخاشگرانه که به نوعی مکانیسم عصبی و ناشی از عدم کنترل شناختی شخص است، دانست. رفتارهای پرخاشگرانه افراد بهنجار ناشی از یادگیری و تاثیرات اجتماعی است و البته پیوند اساسی با فرهنگ دارد؛ چراکه مصادیق آن در فرهنگ های مختلف کم و بیش متفاوت است.
ممکن است در فرهنگ ایران برخی گفتارها و رفتارها حمل بر توهین شود، اما در فرهنگ کشورهای دیگر این گونه نباشد.
البته به نظر می رسد در فرهنگ ایرانی در بهترین موارد با توهین هایی مواجه هستیم که با وجود این که قابل پیگرد قانونی و بر طبق ماده 608 قانون مجازات اسلامی، قابل مجازات است، لیکن جامعه آن را نادیده می گیرد، مانند توهین هایی که در خانواده نسبت به زنان و کودکان اعم از لفظی و عملی اعمال می شود (خشونت خانگی) و گاه با الفاظ توهین آمیز و فحاشی هایی مواجه هستیم که به نوعی ناشی از گویش کوچه بازار است و در میان عوام مردم توهین به حساب نمی آیند و یا حداقل میزان احتمال پیگیری حقوقی آن بسیار پایین است.
توهین از جمله رفتارهای پرخاشگرانه است که تحت تاثیر فاکتور جنسیت است.
گرچه یادگیری و تمرین نقشهای متمایز اجتماعی در میزان رفتارهای پرخاشگرانه در مردها تاثیر بسزایی دارد، اما نقش عوامل زیستی را نمی توان نادیده گرفت.
از منظر روان شناسی، عوامل متعددی در بروز جرم توهین دخالت دارند که ارزش های گروه فرهنگی و به طور کلی فرهنگ یک جامعه، تاثیرات اجتماعی از جمله عوامل مهم و تاثیرگذار آن هستند.

توهین به صاحب منصبان

در این میان توهین به روسای سه قوه یا معاونان رئیس جمهور یا وزرا یا یکی از نمایندگان مجلس خبرگان یا اعضای شورای نگهبان یا قضات یا اعضای دیوان محاسبات یا کارکنان وزارتخانه ها و موسسات و شرکت های دولتی و شهرداری ها، در حال انجام وظیفه یا به سبب انجام وظیفه با آگاهی از سمت آنان مشمول ماده 609 و مستوجب 3تا 6ماه حبس یا تا 74 ضربه شلاق یا تا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود و ماده 514اختصاص به جرم توهینی به حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و مقام معظم رهبری دارد که برای مرتکب حبس 6ماه تا 2 سال را مقرر کرده است و در نهایت ماده 513 توهین به مقدسات اسلام یا انبیای عظام و ائمه طاهرین یا حضرت فاطمه (س) را در صورتی که مشمول حکم ساب النبی نباشد، مستوجب حبس از 1 تا 5 سال دانسته است.

نظام اقامه دعوی برای افترا

افترا زدن در هر جامعه ای بسیار نفرت انگیز است و بهترین راه جلوگیری از شایعه پراکنی ایجاد نظام اقامه دعوی است؛ زیرا که امکان اقامه دعوی برای جامعه همان قدر سودمند است که افترا زدن زیانبار است.

 

 

نوعی دیگر از جرایم زبانی افتراست


بزه افترا در لغت به معنی تهمت زدن است و در قانون مجازات اسلامی عبارت است از نسبت دادن عملی به دیگری که آن عمل در قانون جرم باشد مثل سرقت یا رابطه نامشروع که جرم هستند و در قانون مجازات برایشان مجازات تعیین شده است. اگر فردی ، دیگری را متهم به انجام چنین اعمالی نماید و نتواند ادعایش را ثابت کند، تهمت و افترا زده و در صورت شکایت طبق ماده 697 قانون مجازات اسلامی به حبس از یک ماه تا یک سال و تا 74 ضربه شلاق و یا یکی از این مجازات ها محکوم خواهد شد و متن کامل این ماده به این شرح است: هر گاه کسی با نوشته یا به صورت نطق یا به هر وسیله دیگر در مجامع به شکل صریح و واضح، جرمی را به دیگری نسبت دهد و نتواند درستی امر مورد ادعای خود را ثابت کند، مفتری محسوب می شود و به مجازاتی که در بالا ذکر شد محکوم می شود.
ارکان و اجزای قانونی جرم افترا عبارتند از:
1- جرم را به صورت صریح و واضح به دیگری نسبت دهند
2- آن جرم امر پوچ و واهی باشد، یعنی ساخته تخیلات ذهن شاکی باشد
3- انگیزه ضرر زدن و هتک حیثیت، آن جرم را به غیر نسبت دهد 4 نسبت دهنده نتواند درستی موضوعی را که به دیگری نسبت داده، در مرجع صلاحیت دار به اثبات برساند.

 

فرق میان آن دو اینجاست که برای افترا زدن اقامه شاهد لازم نیست و اصلا نیازی به اثبات درستی افترا وجود ندارد و از این رو هر کسی می تواند به هر کس تهمت بزند، در حالی که برای اقامه دعوی نیازمند دلیل و گواه است.

چند نکته کلیدی

قانونگذار با اطلاق کلمه هر کس در ماده 697 قانون مجازات اسلامی همه افراد جامعه را از ارتکاب اعمال مذکور بر حذر می دارد یعنی در حقیقت از سویی طبقه اقتصادی، مقام علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هیچ کس مانع از رسیدگی به اعمال ارتکابی نبوده و از سوی دیگر، هیچ کس نباید از مجازات مقرر در قانون مستثنی شود و به عبارت دیگر، محتوا و مضمون این ماده قانونی شامل حال همه خواهد بود. ضمن این که برای تحقق جرم افترا باید:
اولا: جرم به کسی نسبت داده شود و عمل مورد انتساب بر طبق قوانین جرم تلقی شود. زمان تلقی شدن به عنوان جرم زمان انتساب اسناد در نظر گرفته می شود، اگرچه بعدا از درجه اعتبار ساقط شود.
ثانیا: در جرم افترا باید شخص طرف اسناد معینی باشد. بدیهی است شخص طرف اسناد ممکن است حقیقی و یا حقوقی باشد. بنابراین چنانچه جرم نسبت به مطبوعات یا حزب یا گروه خاصی صورت پذیرد، هیات امنا یا انجمن صنفی آنها حق طرح شکایت و دادخواهی خواهند داشت.
ثالثا: وسیله اسناد، اوراق چاپی یا خطی، انواع و اقسام نوشته های خطی ماشینی، پلی کپی، زیراکس و چاپ و غیر اینها را شامل می شود... وسیله اسناد با انتشار اوراق، درج در روزنامه و جراید و نطق در مجامع امکان پذیر است. همچنین وقتی طرف اسناد و افترا عده ای از افراد باشند، با شکایت هر یک از آنها تعقیب شروع می شود، ولی موقوفی تعقیب و مجازات موکول به گذشت همه آنهاست.

سخن آخر

با توجه به مراتب فوق الذکر و با عنایت به ماده قانونی درخصوص جرم افترا، کسی که مورد اسناد غیرواقعی قرار گرفته، می تواند در مقام شاکی مرتکب را از مجاری قانونی تحت تعقیب قرار دهد و ضمن احقاق حقوق خود، مجازات مرتکب را از دادگاه قانونی درخواست کند و نظر به این که مطابق اصل 166 قانون اساسی که مقرر می دارد «احکام دادگاه ها باید مستدل و مستند به مواد قانونی و اصولی باشند که براساس آنها حکم صادر شده است » شخص اسناددهنده باید مدارک قانونی خود را به دادگاه ارائه کند تا مستند رای دادگاه قرار گیرد و در صورت عجز از ارائه مدارک به جرم افترا و نشر اکاذیب محاکمه و مجازات می شود.
1- توهین: عبارت است از انجام عمل وهن آور که ممکن است به صورت شفاهی، کتبی، کشیدن اشکال و تصاویر و یا انجام حرکات و اعمال خاصی باشد که در عرف محل ، موهن تلقی می شود. به این ترتیب در تشخیص جرم توهین عرف نقش مهم و بسزایی خواهد داشت.
2- رای شماره2614- 25/8/1319 دادگاه عالی قضات مقرر می دارد: «وقتی افترا به تظلم ها و شکایت ها صدق می کند که از خود شکایت معلوم شود، مقصود شاکی اظهار دروغ برای اضرار شاکی عنه (کسی که افترا زده یا کسی که از او شکایت شده ) بوده است و این قضیه باید در دادگاه محرز شود.
 
[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:فوش دادن به کسی چه مجازاتی دارد, ] [ 1:1 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

مفهوم شناسی لواط

لواط عبارت است آمیزش جنسی دو انسان ذکور.[۱] به سخن دیگر عبارت است از از آمیزش مردى با مرد دیگر یا نوجوان زیباروى و وجه تسمیه‌اش آن است که این عمل از کارهاى زشت قوم لوط بوده و لذا لواط نامیده شده است.[۲]

لواط با ادخال تمام حشفۀ مرد در دُبر مرد دیگر محقق مى‏شود.‏[۳]

 

فلسفه حرمت لواط

در روایات اسلامى در عباراتى کوتاه و پرمعنا اشاره به دلایل حرمت لواط شده است، از جمله در روایتى از امام صادق (ع) مى‏خوانیم که کسى از آن حضرت سؤال کرد، چرا خداوند لواط را حرام کرده است؟ اگر آمیزش با پسران حلال بود مردان از زن ها بى‏نیاز (و نسبت به آنان بى‏میل) مى‏شدند، و این باعث قطع نسل انسان مى‏شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى‏گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقى و اجتماعى به بار مى‏آورد.[۴]

همچنین در قران کریم علت حرمت لواط این گونه بیان شده است:

حضرت ” لوط”(ع) این پیامبر بزرگ خطاب به قوم خودش می فرماید:« أَإِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی‏ نادیکُمُ الْمُنْکَرَ …».[۵]

آیا شما به طرف مردان مى‏آئید و راه تناسل را قطع مى‏کنید؟! و در مجلس خود آن عمل ناپسند را مرتکب مى‏شوید. علت حرام بودن مردان بر مردان یعنى لواط و حرام بودن زنان بر زنان یعنى مساحقه کردن آن است که حق تعالى در آفرینش زنان و مردان گویا آنها را با یک دیگر مرکب قرار داده یعنى زنان را از براى مردان خلق کرده و بر طبق طبع مردان مقرر داشته است و در اصل آفرینش و وضع خلقت بنى آدم زنان را به جهت رغبت و میل مردان آفرید و اجزاء آنها را مناسب میل مردان گردانید و جهت دیگر آن که اگر جایز باشد مردان با یک دیگر لواط کنند و یا این که زنان با یک دیگر مساحقه کنند سبب انقطاع نسل و فساد تدبیر در نظم عالم دنیا شود.[۶]

 

لواط در قرآن

لواط یکی از زشت ترین گناهانی است که خداوند متعال در قرآن به زشتی این عمل اشاره می کند:

لتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِین.[۷]

إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَهً مِنْ دُونِ النِّساء بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ.[۸]

آیه اول اشاره دارد به این که این گناه علاوه بر این که خود یک عمل زشت و فوق العاده ننگین است قبل از شما در هیچ قوم و ملتى سابقه نداشته است، و این زشتى آن را چند برابر مى ‏کند؛ زیرا پایه غلط و سنت شوم و وسیله‏ اى براى گناه دیگران در آینده نزدیک و دور خواهد بود

آیه دوم اشاره به این دارد که چه انحرافى از این بدتر که وسیله تولید نسل را که آمیزش زن و مرد است و خداوند آن را به طور غریزى در هر انسانى قرار داده، رها کنند، و سراغ” جنس موافق” بروند کارى که اصولا بر خلاف فطرت و ساختمان طبیعى جسم و روح انسان است و نتیجه‏ اش عقیم ماندن هدف آمیزش جنسى است، و به تعبیر دیگر، تنها اثرش یک اشباع کاذب جنسى و از بین بردن هدف اصلى یعنى ادامه نسل بشر مى ‏باشد، و در پایان آیه به عنوان تأکید مى‏گوید: شما جمعیت اسراف ‏کارید” یعنى از حدود الاهى قدم بیرون گذارده و در انحراف و تجاوز از مرز فطرت سرگردان شده اید.[۹]

علاوه بر این دو آیه آیات دیگری در مذمّت لواط در قرآن آمده است:

در قرآن از قول حضرت لوط به قومش آمده است  آیا در میان جهانیان شما به سراغ جنس مرد می‌روید و همسرانی را که خدا برای شما آفریده است رها می‌کنید؟!‌ شما قوم تجاوزگری هستید.»[۱۰]

 

لواط در احادیث

لواط یکی از گناهان کبیره از نظر دین اسلام است و از آن به شدت نهی شده است. در احادیثی که از معصومان (ع) در رابطه با لواط نقل شده، کسانی را که مرتکب عمل لواط می شوند بسیار مذمّت کرده اند؛ در این جا به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «اگر کسانی را در حال انجام لواط پیدا کردید، هر دو را بکشید لواط زنا است بلکه زشت‏ترین صورت آن است.»[۱۱]

امام رضا (ع) می فرماید: «اگر سزاوار بود شخصی دو بار رجم وسنگسار گردد، حق همین لواط کنندگان است… ».[۱۲]

پیامبر اکرم ‏(ص): «بوی بهشت به مشام کسی که مورد هم جنس گرایی واقع می‌شود، نخواهد رسید».[۱۳]

شخصی از حضرت امام صادق (ع) درباره لواط سؤال کرد، آن حضرت فرمود:« لواط، کفر است به آنچه را که از طرف خداوند بر پیامبر نازل شده است».[۱۴] در روایات دیگر نیز، لواط کفر به خداوند شمرده شده است.»[۱۵]

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند هفت طائفه را در بالاتر از آسمان های هفت گانه، لعن فرموده و از رحمت واسعه خود دور نموده است. پس یکى از آنها را سه مرتبه لعن فرموده… ملعون است، ملعون است، ملعون است، هر که عمل قوم لوط را انجام دهد…».[۱۶]

بنابراین، از نگاه احادیث، لواط در حکم کفر به خداوند است و اگر کسی که مرتکب چنین عملی شده، توبه واقعی نکند در قیامت جایگاهش جهنم است؛ بنابراین، باید از چنین گناه بزرگی دوری کرد.

از امام صادق (ع) نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود: « هر که با پسرى آمیزش کند، روز قیامت با حال جنابت وارد مى ‏شود و آب دنیا او را پاک نمى ‏گرداند و خدا بر او خشم مى‏گیرد و او را لعنت مى‏کند و جهنّم را- که بد سرانجامى است- براى او آماده مى ‏سازد.»[۱۷]

 

حکم لواط در مذهب شیعه

لواط یکی از گناهان کبیره است که همه علمای شیعه بلکه همه مسلمانان بر زشتی و حرمت آن اتفاق نظر دارند چنانکه شیخ صدوق یکی از بزرگ ترین علمای شیعی مى‏فرماید: «بدانید که لواط از زنا سخت‏تر است و زنا رشته روزى را قطع مى‏کند و عمر را کوتاه مى‏سازد و مرتکبش را در آتش، جاودان مى‏سازد و شرم را از چهره او مى‏زداید».

همچنین شیخ مفید در رابطه با این موضوع مى‏فرماید: «لواط، بدکردارى با جنس ذکور است که بر دو گونه مى‏باشد: یکى انجام کار در غیر دُبر که همان ران ها است که در این صورت اگر فاعل و مفعول، عاقل بالغ بوده باشند به هر یک صد تازیانه زده مى‏شود و غیر محصن بودن یا محصن بودن در زدن تازیانه شرط نیست- بر خلاف آنچه در زنا شرط است- و حدّ آن دو (فاعل و مفعول)، تازیانه است براى این کار که جز آن چنین حدّى ندارد.

دوم : فروکردن در دبر است که باید کشته شوند، خواه هر دو طرف محصن باشند یا نباشند».

علما در این باره سخنان بسیار گفته‏اند و همه آنها گواه حرمت لواط است که علماى شیعه امامیه و بلکه همه مسلمانان بر آن اجماع دارند.[۱۸]

 

لواط با برادر همسر قبل از ازدواج

با توجه به این که لواط یکی از گناهان کبیره است عقوبت هایی را به دنبال دارد از جمله عقوبت های لواط حرمت ازدواج است، حضرت امام خمینی(ره) در این باره فرموده اند: “اگر کسی با مردی لواط کند و لو این که مقداری از حشفه[۱۹] داخل شود، مادر لواط داده و مادر بزرگش و هر چه بالاتر رود‏، و دختر لواط داده و دختر دخترش و هر چه پائین تر رود و خواهرش، بر فاعل حرام می شوند اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ[۲۰] نباشند اما مادر و دختر و خواهر فاعل بر مفعول حرام نمی شود.[۲۱] بله اگر گمان کند که دخول شده، یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمى‏شوند.

همه مراجع تقلید در این مسأله یک نظر دارند و از نظر شرع مقدس هیچ راهی برای جواز و صحت چنین ازدواجی وجود ندارد و این عمل شنیع باعث حرمت ابدى می شود.[۲۲]

 

لواط با برادر همسر بعد از ازدواج

همه علمای شیعه معتقدند که اگر لواط با مردی قبل از ازدواج صورت بگیرد خواهر، مادر ودختر…لواط دهنده بر لواط کننده حرمت ابدی پیدا می کنند ولی اگر لواط با مردی بعد از عقد با دختر یا خواهر یا مادر  او انجام گرفته باشد بنابر فتوای مراجع معظم، مادر و خواهر و یا دختر لواط دهنده برای لواط کننده حرام نمی شود.[۲۳]

حال اگر این روابط حرام جا به جا شود یعنی لواط دهنده، فاعل هم واقع شود همین حکم نسبت به مفعول دومی هم صدق می کند.

 

لواط با مرد میّت‌

یکی از موارد تشدید مجازات،در مورد کسانی که مرتکب لواط می شوند، لواط با مرده است؛ بدین معنا که حاکم، لواط کار را بیش از حدّ مقرّر به مقدار صلاحدید، کیفر مى‌کند:

آیت الله بهجت در رابطه با این موضوع می فرمایند: حکم لواط با مرد میّت، در صورت دخول و عدم دخول[۲۴] مثل لواط با مرد زنده است. اما مجازات لواط با میت بخاطر شنیع تر بودن آن تشدید می شود همانگونه که مجازات زنای با میت در تازیانه زدن و قتل تشدید می شود.[۲۵]

 

نماز و عرق جنب از حرام

اکثر مراجع تقلید[۲۶] می فرمایند: کسی که از طریق حرام جنب شود، خواه به واسطه زنا باشد یا لواط و یا استمنا، عرق او نجس نیست، ولی مادام که بدن یا لباس او عرق دارد، با آن لباس – بنابر احتیاط  واجب- نماز نخواند[۲۷]. احتیاط مستحب آن است که از عرق جنب از حرام پرهیز شود و برای رعایت این احتیاط، بهتر است با آب ملایم غسل کند که هنگام غسل بدن او عرق نکند، این در صورتی است که با آب قلیل غسل نماید و اگر با آب کر و مانند آن باشد اشکال ندارد، اما بعد از پایان غسل (بنابر احتیاط مستحب) یک بار همه بدن را آب بکشد.[۲۸]

 

راه های اثبات لواط

از همان راه هائى که زنا ثابت مى‌شود لواط هم ثابت مى‌شود اول: خود لواط کننده اگر بالغ و عاقل و آزاد باشد به اختیار خود چهار مرتبه اقرار کند، و بنابر احتیاط باید اقرار او در چهار جلسه باشد.

دوم: اینکه چهار مرد عادل شهادت دهند به دیدن عمل لواط، و اگر سه مرد و دو زن نیز شهادت دهند بنابر اقوى کافى است.[۲۹]

 

حد لواط کننده و لواط دهنده در مذهب شیعه

خداوند متعال برای جلوگیری از شیوع فحشا و پاک شدن کسانی که مرتکب گناهان کبیره (لواط وزنا) می شوند مجازات های سختی در نظر گرفته است.  حمّاد بن عثمان می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم:

مردى با مرد دیگر عمل فحشاء انجام داد حکمش چیست؟ فرمود: اگر داراى همسر باشد حکمش کشتن است، و اگر محصن نیست یک صد تازیانه، عرض کردم: حکم مفعول چیست؟ فرمود: باید کشته شود چه محصن باشد چه غیر محصن؟

فقهاى امامیّه می فرمایند: حدّ لاطى قتل است ولى امام در کیفیت قتل (با شمشیر، یا فرو افکندن از بلندى- کوه یا عمارات بلند- یا سوزانیدن او به آتش و یا رجم و سنگسار) مخیّر است به هر قسم که می خواهد می تواند حد را جاری کند.‌[۳۰]

-اگر مفعول صغیر یا مجنون باشد باز حدّ فاعل کشتن است.

- اگر مرد بالغى، پسر بچه یا دیوانه‌اى را وادار کند که با وى این عمل را انجام دهند و مفعول واقع شود حکم این است که مفعول را باید کشت و فاعل را باید تأدیب کرد.

- اگر مولائى با غلام خویش لواط کند و غلام مفعول گوید مولا او را مجبور کرده این ادّعا از عبد پذیرفته مى‌شود و فاعل را باید کشت ولى اگر عبد هم به اختیار خویش تمکین کرده و مفعول واقع شده باید او را نیز بکشند.

- حکم مفعول هم مانند حکم فاعل است در صورت دخول یعنی اگر ایقاب [دخول] به وى حاصل شده او نیز کشته مى‌شود.

- و اگر ایقاب حاصل نشده بلکه مجرد مالیدن آلت بوده حکم آن است که صد تازیانه باید زد چه بنده باشد چه آزاد، چه فاعل و چه مفعول و اگر این عمل سه‌ بار تکرار شود و حدّ مذکور اجرا شد بار چهارم کشته مى‌شوند.[۳۱]

امام صادق (ع) فرمود: «در حالى که امیرالمؤمنین (ع) همراه با گروهى از یارانش بود، مردى نزد ایشان آمد و گفت: اى امیرالمؤمنین(ع)، من با پسرى آمیزش کرده‌ام؛ مرا پاک کن. امیرالمؤمنین (ع) به او فرمود: اى فلان، برو به منزلت؛ شاید صفرایت طغیان کرده است. فرداى آن روز آن مرد مجددا نزد امام (ع)، آمد و به امام گفت: اى امیرالمؤمنین(ع)، من با پسرى آمیزش کرده‌ام؛ مرا پاک ساز. حضرت به او فرمود: اى فلانى، برو به منزلت؛ شاید صفرایت طغیان کرده است و هذیان مى‌گویى. تا آن که پس از بار اول، سه بار چنین کرد. در بار چهارم به او گفت: اى فلانی، رسول خدا (ص) در مورد همانند تو سه حکم داده است. تو هر کدام را که مى‌خواهى، انتخاب کن. او پرسید: آن سه [حکم] چیست اى امیرالمؤمنین؟ حضرت فرمود: یک ضربه شمشیر در گردنت، هرچه که با تو بکند [به هر جا که برسد]؛ یا پرت کردن از کوه با دست و پاى بسته یا سوزاندن با آتش.

آن مرد به امیرالمؤمنین (ص) گفت: کدامین یک از این سه تا بر من سخت‌تر است؟ حضرت فرمود:

سوزاندن با آتش. آن مرد گفت: من همین را اختیار مى‌کنم، اى امیرالمؤمنین. حضرت فرمود: خویش را براى سوختن آماده ساز. مرد گفت: باشد. آن‌گاه دو رکعت نماز گزارد و پس از آن در حالت تشهد نشست و گفت: خدایا، من گناهى کرده‌ام که تو خود مى‌دانى و من از این کار ترسیده‌ام و آمده‌ام نزد وصى رسول تو و پسر عموى پیامبرت و از او خواسته‌ام تا مرا پاک کند. او هم مرا بین سه نوع از عذاب مخیر ساخت. خدایا، من هم سخت‌ترین آن را اختیار کردم. خدایا، از تو مى‌خواهم که این را‌ کفارۀ گناهانم قرار دهى و مرا با آتشت در آخرتم نسوزانى. سپس در حالى که مى‌گریست بپا خاست تا آن که در چاله‌اى که امیرالمؤمنین(ع) براى وى کنده بود، نشست- در حالى که مى‌دید آتش در اطرافش شعله مى‌کشد.

امام صادق فرمود: در این جا امیرالمؤمنین (ع) گریست و یارانش هم گریستند. امیرالمؤمنین (ع) به آن مرد گفت: اى فلان، برخیز؛ تو فرشتگان آسمان و زمین را به گریه درآوردى. خداوند توبه‌ات را پذیرفت. بپا خیز و دیگر به سراغ آنچه انجام دادى، مرو».

امام صادق (ع) فرمود: «خالد به ابوبکر نوشت: سلام بر تو؛ اما پس از سلام، مردى را که بیّنه بر او شهادت داده‌اند که با او چون زن آمیزش مى‌شود، نزد من آورده‌اند. ابوبکر در این موضوع مشورت کرد. به او گفتند: او را بکشید. ابوبکر پس از آن با امیرالمؤمنین على (ع) مشورت کرد.

حضرت فرمود: او را به آتش بسوزانید؛ چرا که عرب کشته شدن را چیزى به حساب نمى‌آورد. ابوبکر به عثمان گفت: تو چه مى‌گویى؟ عثمان گفت: من هم همان را که على (ع) مى‌گوید؛ او را با آتش بسوزانید. ابوبکر گفت: و من هم با نظر شما همراهم و براى خالد نوشت که او را با آتش بسوزان و خالد او را سوزاند».

امام صادق (ع) بیان داشت: «امیرالمؤمنین (ع) فرمود: اگر مردى سخن گفتن و راه رفتنش چون زنان است و خودش را در اختیار دیگران قرار مى‌دهد و آن گونه که با زن آمیزش مى‌شود با او آمیزش مى‌کنند، او را سنگسار کنید و زنده نگذارید».

امام صادق (ع) دربارۀ کسى که [با همجنس] آمیزش مى‌کند، فرمود: «اگر محصن است، باید سنگسار شود و اگر محصن نیست، بر او حدّ است».

امیرالمؤمنین على (ع) پیوسته مى‌فرمود: «کسى که کار قوم لوط را انجام مى‌دهد، با سنگ سنگسار مى‌شود، فرق نمی کند محصن باشد یا نباشد. و حضرت فرمود: قوم لوط هم سنگسار شدند».

امام جعفر صادق (ع) فرمود: «آن کس که با او از پشت آمیزش مى‌شود، سنگسار مى‌شود؛ چه کننده و چه کسى که با او این کار مى‌شود».

امام صادق (ع)  از پدرشان از پدران‌شان (ع) روایت کرده‌اند که: «مردى را که با او در پشتش آمیزش شده بود، نزد عمر آوردند. خواست تا او را تازیانه بزند. به شهود گفت: آیا دیدید که چون میل در سرمه‌دان وارد کند؟ گفتند: آرى. عمر به امیرالمؤمنین على (ع) گفت: شما در این مورد چه نظر دارید؟ حضرت آن مردى را که با این شخص آمیزش کرده بود، طلبید ولى او را نیافت. پس از آن، حضرت فرمود: نظر من این است که گردنش زده شود. عمر دستور داد و گردنش زده شد. سپس امام على (ع) فرمود: او را تحویل بگیرید؛ کیفر دیگرى برایش مانده است. پرسیدند: آن کیفر چیست؟

حضرت فرمود: دسته‌اى هیزم بیاورید. عمر دسته‌اى هیزم خواست. حضرت مرد را در آن دسته هیزم پیچید. آن‌گاه آن را بیرون برد و با آتش سوزاند. امام صادق (ع) بیان داشت: پس از آن، امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خداوند بندگانى دارد که در پشت‌هاى‌شان رحم‌هایى چون رحم زنان است.

عمر گفت: پس چرا در این رحم‌ها باردار نمى‌شوند؟ حضرت فرمود: چون این رحم‌ها وارونه است و اینان در پشت‌هاى‌شان غده‌هایى چون غدۀ شتر است؛ هر زمان که حرکت کند، آنان به هیجان درآیند و هر زمان که آرام گیرد، آنان نیز آرام گیرند».[۳۲]

 

حد واسطۀ لواط

با توجه به این که قوادی به معنای رساندن زن و مرد و یا دو مرد به یک دیگر به منظور ارتکاب عمل منافی عفت به کار می رود خداوند متعال برای جلوگیری از شیوع این اعمال فحشا، برای دلالان آن مجازات سختی در نظر گرفته است چنانکه در کتب فقهی آمده است: (قواد) دلال را در هر بار که عمل قیادت را انجام مى‌دهد هفتاد و پنج ضربه تازیانه(سه چهارم حدّ زانى) باید زد به جرم اقدام به وساطت در این اعمال ناپسند علاوه بر آن باید سر او را تراشیده و در میان شهر بگردانند تا همگان او را بشناسند و آبرویش برود سپس او را نفى بلد کنند[۳۳] یعنى از آن شهر دور کنند.[۳۴]

و در این حکم فرق میان آزاد و بنده، مسلمان و کافر، و زن و مرد نیست مگر این که در مورد زن سر تراشیدن و نفى بلد نیست بلکه فقط دو حکم دیگر تازیانه و شهرت ثابت است.[۳۵]

 

راه های اثبات قیادت

قوادی (واسطه گری برای زنا یا لواط) از دو راه قابل اثبات است:

الف: با شهادت دو مرد عادل.

ب: با اقرار خود شخص دلّال به این که دو بار[۳۶] نزد حاکم بر این عمل زشت و ننگین اعتراف نماید. پس آن گاه حد شرعى اجرا مى‌شود.[۳۷]

 

حکم لواط در مذهب تسنن

(در حال تکمیل است)

 

ازدواج با خواهر لواط دهنده از دیدگاه اهل سنت

با توجه به این که در مذهب تشیع یکی از موانع ازدواج، لواط با شخصی است که می خواهد بعداً با خواهر یا مادر یا دختر او ازدواج کند، ولی در میان علمای اهل سنت راجع به این مسئله اختلاف نظر وجود دارد؛ در زیر به برخی از نظریات اشاره می شود:

۱٫ مذاهب مالکی، شافعی، حنفی می گویند به وسیلۀ لواط، نکاح حرام نمی شود.[۳۸]

۲٫ به احمد بن حنبل نسبت داده شده است: اگر کسی با فرزند یا پدر و یا برادر زنش لواط کند، زنش بر او حرام می شود.[۳۹]

 

حد لواط‌ در مذاهب اهل تسنن

در بعضی از مذاهب اهل تسنن برای کسانی که مرتکب عمل لواط می شوند مجازات هایی در نظر گرفته شده است چنانکه ابو حنیفه نعمان بن ثابت مى‏گوید: هر گاه مردی با پسرى لواط کند بر وى حدّ جاری نمی شود بلکه به منع و تعزیر، مانند تغلیظ در کلام و ادب کردن و یک کفش زدن و هر چه شبیه اینها باشد، اکتفا می شود.‏[۴۰]

 

حد قذف

معناى قذف در لغت عبارت است از مطلق رمى یعنى افکندن سنگ و … ولى در اصطلاح فقه در باب حدود به معناى رمى به زنا یا لواط است یعنى به فردى تهمت زدن و نسبت ناروا دادن و گفتن این که او زنا کار یا اهل لواط است.

هر انسان مکلّفى [بالغ و عاقل و مختار و قاصد] به مرد مسلمان بالغ و عاقل و آزاد و دارای همسر بگوید: یا زانى [اى زنا کار] یا بگوید: یا لائط [اى لواط‌کار] و یا بگوید: یا منکوحاً فى دبره [اى کسى که در پشت او دخول شده] یا بگوید: انت زان [تو زناکارى] و یا بگوید: انت لائط [تو اهل لواطى] حال به هر زبانى که این کلمات را ادا کند به عربى یا عجمى و گوینده مفاد و معناى این کلمات را هم بداند با این خصوصیات حدّ قذف بر وى اجرا مى‌شود و آن عبارت است از هشتاد تازیانه که در آیه صریحا آمده و در این امر فرقى میان آزاد و بنده نیست.

اگر مکلفى به جماعتى ناسزا بگوید و آنها را نسبت به زنا یا لواط دهد حکم آن است که اگر دسته جمعى براى داد خواهى نزد حاکم آمدند براى همه یک حدّ قذف باید زد و اگر جدا جدا بیایند براى هر یک على‌حده یک حدّ باید زد.[۴۱]

 

راه های اثبات قذف

اثبات قذف یا به این است که خود قاذف دو بار اعتراف کند که فلانى را قذف کرده و یا به این که دو شاهد عادل بر قذف او شهادت دهند.[۴۲]

فقیهان امامیه در اثبات برخى از حقوق الهى (امور کیفرى) تعدّد اقرار را شرط دانسته‌اند: از جمله براى اثبات زنا و لواط ۴ بار و براى اثبات سرقت، قذف و شرب خمر ۲ بار اقرار را لازم دانسته‌اند . قانون مجازات اسلامى ایران به پیروى از فقه امامیه براى اثبات جرایم فوق تعدد اقرار را لازم شمرده است.[۴۳]

 

لواط  و قوم لوط

هم جنس بازى (لواط) عمل زشت و ناپسندى است که بر خلاف طبیعت و غریزه انسانى است و پیامبران الهى با این عادت زشت برخورد کرده‏اند. قرآن کریم در چند مورد، داستان قوم لوط را بیان کرده و در ضمن آن این عمل را سرزنش نموده و ممنوع اعلام مى‏دارد:

اول: أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ[۴۴] «آیا در میان جهانیان شما به سراغ جنس ذکور مى‏روید و هم جنس بازى مى‏کنید آیا این زشت و ننگین نیست؟ و همسرانى را که پروردگارتان براى شما آفریده است رها مى‏کنید؟ حقا شما قوم تجاوزگرى هستید.»

در این جا قرآن قوم لوط را متجاوز مى‏خواند چون کسى که غذاى سالم نیروبخش را رها کند و به سراغ غذاى مسموم و آلوده برود طغیانگر و تجاوزکار است.

دوم: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَهً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ [۴۵] «و به خاطر آورید لوط را، هنگامى که با قوم خود گفت: آیا عمل بسیار زشتى را انجام مى‏دهید که هیچ یک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟ آیا شما از روى شهوت به سراغ مردان مى‏روید نه زنان؟ شما گروه اسراف کار و منحرفى هستید.»

در آیه اول اشاره مى‏شود که این گناه علاوه بر این که خود یک عمل زشت و فوق العاده ننگین است قبل از شما در هیچ قوم و ملتى سابقه نداشته است و این زشتى، آن را چند برابر مى‏کند زیرا پایه‏گذارى روش غلط و سنت شوم وسیله‏اى براى گناه دیگران در آینده خواهد شد. قوم لوط مردمى ثروتمند و مرفه و شهوت ران و هواپرست بودند. [۴۶] و طبق فرموده قرآن عمل زشت لواط را پایه‏گذارى کردند.

سوم: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ … [۴۷]

«و لوط را فرستادیم هنگامى که به قوم خود گفت: شما عمل بسیار زشتى انجام مى‏دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است. آیا شما به سراغ مردان مى‏روید و راه تداوم نسل انسان را قطع مى‏کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى‏دهید؟»

چهارم: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَهَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَهً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ [۴۸]«و لوط را به یادآور هنگامى که با قومش گفت: آیا شما به سراغ کار بسیار زشتى مى‏روید در حالى که نتایج شوم آن را مى‏بینید. آیا شما به جاى زنان از روى شهوت به سراغ مردان مى‏روید؟ شما قومى نادانید. آنها پاسخى جز این نداشتند که به یکدیگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که اینها افرادى پاکدامن هستند.»

فاحشه به معناى کارهایى است که قبح آن روشن و آشکار است و در این جا منظور همجنس‏گرایى، یعنى عمل ننگین لواط است. و جمله «انتم تبصرون» اشاره به این است که شما زشتى این عمل و عواقب شوم آن را با چشم خود مى‏بینید.

این آیه نشان مى‏دهد که این عمل (لواط) نتیجه جهل و نادانى و بى‏خبرى از قانون آفرینش و از همه ارزش هاى انسانى است.[۴۹]

در پایان آیه کلام قوم لوط را نقل مى‏کند که آن قدر سقوط اخلاقى پیدا کرده بودند که در محیط آلوده آنان، پاکى جرم بود و خاندان پیامبر خدا (لوط) را به خاطر پرهیز از آلودگى و ننگ، تبعید مى‏کنند. [۵۰]

 

عواقب لواط

عمل شنیع لواط از بزرگ ترین گناهان است که خداوند در قرآن، خبر از عذاب و هلاکت قوم لوط به علت ابتلا به این گناه، را داده است.[۵۱]

این عمل دارای دوگونه آثار است:

۱- آثار تکلیفی یعنی این که این عمل حرام و گناه بزرگی است و برای آن، مجازات و حدود سنگینی از جمله قتل و اعدام تعیین شده است.[۵۲] اما اگر قبل از این که این گناه در محکمه ثابت شود فرد گناهکار بین خود و خدای خود واقعاً توبه کند مسلماً خداوند توبۀ حقیقی او را قبول می کند.

۲- آثار وضعی: لواط آثار وضعی خاصی (مثل حرمت ازدواج فرد لواط کننده با دختر و خواهر و مادر فردی که با او لواط انجام داده است) را به دنبال دارد که حتی با توبۀ حقیقی آن آثار بر طرف نخواهد شد.[۵۳]

نظر بعضی از مراجع تقلید این است که این حکم در صورتی است که لواط کننده بالغ باشد اما اگر لواط کننده بالغ نباشد چنین اثری ندارد. اما در این حکم فرقی نیست پسرى که لواط داده بالغ باشد یا نباشد. در حدیث آمده: «حُرْمَهُ الدُّبُرِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَهِ الْفَرْج»؛  یعنى لواط بدتر است از زنا.[۵۴]

 

توبه از لواط

از نظر اسلام لواط عمل بسیار پست و شنیع و از جمله گناهان کبیره است که مجازات و حدود سنگینی از جمله قتل و اعدام برای آن تعیین شده است.[۵۵]

از آیات متعدد قرآن مجید استفاده مى‏شود که هر چند گناهان انسان زیاد و بزرگ باشد، اما انسان نباید از رحمت و مغفرت الهی نا امید شود؛ زیرا خداوند متعال  وعده آمرزش داده است.[۵۶]

خداوند متعال که آفرینندۀ انسان بوده و به تمام ویژگی های او آگاه است، پاک شدن از همۀ گناهان (هر چند گناهان بزرگ باشند) را ممکن دانسته و همگان را به تلاش و مجاهدت نفس برای رسیدن به آن دعوت فرموده و وعدۀ آمرزش و عفو داده است، تا جایی که ناامیدی از عفو و بخشش الهی را بالاترین و بزرگترین گناه شمرده است.[۵۷]

بنابر این اگر انسان مرتکب هر نوع آلودگی و گناه از جمله مرتکب این عمل زشت شود و بعد از آن واقعاً پشیمان شده و توبه کند امید است که توبه اش پذیرفته شود و مورد لطف و عنایت پروردگار قرار گیرد.

اما به طور قطع، آلوده نشدن به گناه بسیار آسان تر از توبه کردن است؛ زیرا توبۀ حقیقی شرایطی دارد و حصول آن مشکلات و سختی های بسیاری به دنبال داشته و هر کس را در این مسیر، توفیق، یار نیست. به علاوه با آلوده شدن به گناه از آثار وضعی آن (در دنیا و آخرت) نیز مصون نخواهد بود.

 

آسیب شناسی لواط

با توجه به این که روی آوردن به این عمل شنیع بر خلاف طبع انسان است و طبیعت انسانی گرایش به جنس مخالف دارد نه جنس موافق؛ لذا علل گرایش به لواط را شاید بتوان در این موارد خلاصه کرد:

۱- روابط غلط خانوادگی. طرز رفتار پدر و مادر با فرزندان خود، و یا عدم مراقبت از فرزندان همجنس، و طرز معاشرت از عوامل این آلودگى می گردد.[۵۸]

۲- تجارب غلط هم جنس خواهی در اثر برخورد با دوستان ناباب.

۳- احساس بی ارزشی و سرخوردگی در تلاش برای ایجاد رابطه مشروع با جنس مخالف.

۴- محدودیت‏های محیطی (مثلاً محل خواب پسرها از یک دیگر جدا نیست و یا اهل خانواده مجبورند با هم در یک محل و در یک اتاق زندگی کنند).

۵- ضعف مبانی مذهبی و اعتقادی.[۵۹]

 

راه درمان هم جنس بازی و لواط

گناه و معصیت، مانند لجن زار متعفنی است که انسان، هر چه بیشتر در آن فرو می رود، خود را به نابودی نزدیک می کند. از نظر اسلام لواط عمل بسیار پست و شنیع و از جمله گناهان کبیره است که هم ضررهای جسمی دارد و هم ضررهای روحی، بنا بر این هم بیماری روحی است و هم بیماری جسمی و به همین دلیل است که برای جلوگیری از آن مجازات سنگینی از جمله قتل و اعدام تعیین شده است.[۶۰]

لذا برای کسانی که به چنین عمل زشتی مبتلا هستند راه کارهایی جهت ترک این عمل توصیه می شود:

۱- عدم توجه به ذهنیت ها و افکار مبتنی بر تمایل به همجنس و عدم تمایل به جنس مخالف. هیچ گاه تلقین نشود که: «من به جنس مخالف هیچ علاقه‌ای ندارم و نمی‌توانم این علاقه را در خودم ایجاد کنم». هیچ گاه تلقین نشود که «علاقه به همجنس و عدم تمایل به برقراری رابطه با جنس مخالف در وجود من نهادینه شده است و امکان تغییر آن وجود ندارد»؛ چون اولاً: این گونه نیست و شخص با تلاش خود می‌تواند این مشکل را برطرف سازد، ثانیاً: این تصور جلوی هرگونه تلاش اصلاحی شخص را برای ایجاد تغییر در خود می‌گیرد.

۲- گاهی اوقات شیطان برای وادار کردن آدمی به گناه از این کانال بهره می گیرد؛ یعنی مسیر هر گناهی را به شکلی هموار می سازد. در این جا نیز مسیر آلوده شدن به برخی گناهان از کانال پشت کردن به جنس مخالف و ازدواج می گذرد و این نوع افکار و ذهنیت ها مقدمۀ ورود به آن وادی است. پس باید با این گونه افکار که جز افکار شیطانی نام دیگری بر آن نمی توان نهاد به مقابله پرداخت؛ یعنی ذره ای در شیطانی بودن این افکار تردید نداشته باشد.

۳ – صحنه هائی از زندگی که در آن شخص همجنس گرا نقش واقعی و متناسب با جنسیت خود مانند مرد، پدر، همسر و پسر خانواده یا زن، مادر، همسر و دختر خانواده را بر عهده دارد تصور کند و به آن بال و پر دهد و نقش خود را پررنگ و کامل بیان کند. لازم است این تصویر گری را در قالب ذهن پروری و نوشته ها و رفتار روزانه و تمام حالات واقعی و خیالی و… استمرار دهد. در یک کلام به جنسیت خود فکر کند، و همان گونه عمل کند و زندگی اجتماعی خود را تعقیب کند، اگر شش ماه با این طرز تفکر زندگی کند برای همیشه از آن افکار رهائی خواهد یافت.

۴- اجتناب از نگاه شهوت ‌آمیز به جنس موافق. شخص باید مراقب نگاه خود باشد و همان طور که از نگاه شهوت آمیز به جنس مخالف اجتناب می‌کند، از نگاه هوس آلود به هم جنس نیز بپرهیزد؛ چون از نظر شرعی، نگاه از روی شهوت به همجنس هم حرام است. به طور مثال رسول اکرم (ص) فتنه پسر جوان و زیبا را از فتنه دختر باکره (برای مردها) بیشتر دانسته است.[۶۱]

۵- اجتناب از تمام ارتباط ها، مکان ها و موقعیت هائی که انجام اندیشۀ همجنس گرایی را تداعی می کند.

۶- افکار خود را کنترل کند. سعی کند به افکار هوس‌آلود در مورد رابطۀ جنسی با همجنس فکر نکند. هیچ گاه در ذهن به این افکار بال و پر ندهد و آن را برای خود نیاراید. برای این کار، تلاش کند تنها نماند، چون این گونه افکار بیشتر در هنگام تنهایی به سراغ انسان می‌آید. اگر این افکار، به طور ناخواسته به سراغش آمد، آن را قطع کند، از جای خود برخیزد و به میان دوستان یا اهل خانواده برود و تا زمانی که این افکار کاملاً از ذهن خارج نشده، جمع دوستان یا خانواده را ترک نکند.

۷- توجه به آثار و عواقب همجنس بازی: انسان به صورت طبیعی تمایل به جنس مخالف دارد. هرگونه کاری که تمایل طبیعی او را منحرف سازد، یک نوع بیماری تلقی می شود. از دست دادن احساسات طبیعی بر جسم و روح انسان تأثیر می گذارد. چه بسا افرادی که به این بیماری مبتلا باشند، گرفتار ضعف قوه جنسی و به اصطلاح سرد مزاجی شوند. هم جنس بازی (لواط یا مساحقه)، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خوانی نداشت، تأثیر سوء دارد؛ یعنی نه تنها فاعل و مفعول با این عمل به آرامش نمی رسند، بلکه بر تحیر و سرگردانی آن‌ها افزوده می شود. به همین دلیل روایات زیادی دربارۀ هم جنس بازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. سپس فرمود: هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه درمی‌آید.[۶۲]  همچنین رسول خدا می فرمود: خداوند لعنت کرده مردانی را که خود را شبیه زنان درست می کنند.[۶۳]

۸- قطع ارتباط با دوستانی که انسان را به سمت این گونه رفتارها و افکار دعوت می کنند.

۹- شخص باید نهایت تلاش خود را بکند که بیکار نباشد. برای این کار، برای ساعات شبانه روز خود برنامه ریزی کند. اوقات خود را با مطالعه، گردش با دوستان، ورزش، و… پر کند.

۱۰- روابط اجتماعی خودش را گسترش دهد. سعی کند روابط خود را با دوستان و همکلاسی‌های خوبی که دارد توسعه دهد. با آنان به گردش، کوهنوردی، و دیگر تفریحات سالم برود.

در روزها و موقعیت های نخستین، عمل کردن به این راهکارها و دل بریدن از این حالت، سخت و چه بسا ناممکن جلوه کند، اما باید توجه داشته باشد که به گفتۀ علی(ع) «با ارزش ترین کارها دشوارترین آنها است» پس این حالت نشان از ارزشمندی و اهمیت تصمیم شخص دارد و باید در مسیر عمل کردن به این تصمیم به جا و ارزشمند گام های بهتر و بلندتر بردارد.[۶۴]


 


[۱]. معین، محمد، فرهنگ معین، انتشارات امیرکبیر.

[۲]. محمدى خراسانى، على، ‌شرح تبصره المتعلمین، ج ‌۲، ص ۴۰۵٫(کتابنامه تکمیل شود)

[۳]. بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج ‏۵، ص ۱۷۴، ناشر، دفتر معظم‌له‌، چاپ دوم‌، چاپ، قم،‌۱۴۲۶ هـ‍ ق.

[۴]. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۳۳، مؤسسه آل البیت (ع) قم، ۱۴۰۹ هـ ق. « أَنَّ زِنْدِیقاً قَالَ لَه (ْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏) فَلِمَ حَرَّمَ اللِّوَاطَ؟  قَالَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ لَوْ کَانَ إِتْیَانُ الْغُلَامِ حَلَالًا لَاسْتَغْنَى الرِّجَالُ عَنِ النِّسَاءِ وَ کَانَ فِیهِ قَطْعُ النَّسْلِ وَ تَعْطِیلُ الْفُرُوجِ وَ کَانَ فِی إِجَازَهِ ذَلِکَ فَسَادٌ کَثِیرٌ.»

[۵]. عنکبوت، ۲۹٫

[۶]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ترجمه، نجفى اصفهانى، شیخ محمد تقى، ج‏۲، ص ۳۳۱، انتشارات علمیه اسلامیه‏، چاپ اول، تهران‏.

[۷]. عنکبوت، ۲۸٫« لوط را بسوى قومش فرستادیم، به آنها گفت: شما مرتکب عمل لواط مى‏شوید که پیش از شما احدى از جهانیان چنان نکرده است.»

[۸]. نمل، ۵۵٫ « آیا شما از روى میل مقاربت، به طرف مردان مى‏آئید نه زنان، بلکه شما قومى نادان هستید.»

[۹]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۶، ص ۲۴۴، ناشر، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴ ش.

[۱۰]. شعراء،‌ ۱۶۵٫ «أتأتون الذکران من العالمین.»

[۱۱]. علامه حلى، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۵۴۷، ناشر، دار الکتاب اللبنانی، چاپ اول، بیروت‏، سال ۱۹۸۲ م‏.

[۱۲]. محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج ۱۸ ص ۸۲، مؤسسه آل البیت (ع) قم، ۱۴۰۸هـ ق.

[۱۳]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ‌ص ۳۲۰، ناشر، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴ ش.

[۱۴]. حرّ عاملی، محمد بن حسن بن علی‏، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۳۴۰، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق ‏: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللِّوَاطِ فَقَالَ مَا بَیْنَ الْفَخِذَیْنِ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الَّذِی یُوقِبُ فَقَالَ ذَاکَ الْکُفْرُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِیِّهِ (ص‏).

[۱۵]. وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۳۳۹؛ علامه مجلسی،بحارالانوار، ج ۱۲، ص۱۶۷، و ج۷۶، ص ۶۷، مؤسسه الوفاء بیروت لبنان، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اللِّوَاطُ مَا دُونَ الدُّبُرِ وَ هُوَ لِوَاطٌ وَ الدُّبُرُ هُوَ الْکُفْر.

[۱۶]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد، تفسیراثناعشری، ج۴، ص۱۳۲، انتشارات میقات‏،تهران،چاپ اول، ۱۳۶۳ش؛ سیوطى، جلال الدین، ‏الدرّ المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۳،ص ۱۰۱،کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى‏، قم، ۱۴۰۴ق.

[۱۷]. صابرى یزدى، على رضا، انصارى محلاتى، محمد رضا، ‏ الحکم الزاهره ، ترجمه انصارى، ص ۶۰۹، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ دوم‏، قم،‏ ۱۳۷۵ ش‏.

[۱۸]. على آل محسن- افشاى یک توطئه، مترجم، آژیر، حمید رضا، ص ۱۴۱، نشر مشعر، چاپ دوم، تهران‏، ۱۳۸۵ ش.‏

[۱۹]. ختنه گاه.

[۲۰]. آنچه نقل شد نظر امام خمینی (ره) بود اما بعضی از مراجع دیگر می فرمایند:

مکارم: اگر لواط کننده نابالغ باشد حرام نمى‏شود، صافى، تبریزى: بنا بر احتیاط بر لواط کننده در صورتى که بالغ بوده حرام است.

فاضل: اگر شخص بالغى با پسر نابالغى لواط کند، با احراز تحقّق دخول؛ مادر، خواهر و دختر پسر بر او حرام مى‏شود ولى اگر فاعل نابالغ باشد یا شک کند که بالغ بوده بر او حرام نمى‏شود و چنانچه هر دو بالغ باشند، بنا بر احتیاط بر او حرام مى‏شود.

سیستانى: مسأله مادر و خواهر و دختر پسرى که لواط داده، بر لواط کننده در صورتى که بالغ بوده حرام مى‏شود، هر چند کمتر از ختنه‏گاه داخل شود.

[۲۱]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، تحریر الوسیله، ترجمه، اسلامى، على‌، ، ج‏۳، م ۲۴، ص ۵۰۳،دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، سال ۱۴۲۵ هـ ق‌.

[۲۲]. تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۲۸۱، م ۲۴٫

[۲۳]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، توضیح المسائل ( محشّى)، محقق و مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ‌دفتر انتشارات اسلامى، ج ۲، ص۴۷۳، م۱۴۰۶،  قم، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق؛ موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، تحریر الوسیله، مترجم، اسلامى، على‌، ه‌، ج‏۳، م ۲۴، ص ۵۰۳، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۴۲۵ هـ ق‌.

[۲۴]. ایقاب و عدم ایقاب.

[۲۵]. بهجت‌، محمد تقى، جامع المسائل، ‌ج ۵، ص ۳۵۰، ناشر، دفتر معظم‌له‌، چاپ، دوم‌، قم، ۱۴۲۶ هـ‍ ق.‌(اقتباس)

[۲۶]. مرحوم امام، مکارم شیرازی، صافى، تبریزى .

[۲۷]. سیستانى: عرق جنب از حرام پاک است و نماز با آن صحیح است.

[۲۸]. امام خمینى، توضیح المسائل ( محشّى)، محقق و مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ‌دفتر انتشارات اسلامى، ج ۱، ص ۸۳، م۱۱۶،  قم، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.

[۲۹]. موحدى لنکرانى، محمد فاضل ‌،جامع المسائل‌ج۲،ص۴۳۷، انتشارات امیر قلم، چاپ، یازدهم‌، قم.

[۳۰]. شیخ صدوق،‌ من لا یحضره الفقیه، ترجمه، غفارى، على اکبر، بلاغى‌،محمد جواد و صدر، ج‌۵، ص ۳۷۵ نشر صدوق‌: چاپ اول‌،تهران‌، ۱۴۰۹ هـ ق.‌

[۳۱]. محمدى خراسانى، على ‌،شرح تبصره المتعلمین، ج‌۲، ص ۴۰۶٫(کتابنامه تکمیل شود)

[۳۲]. طباطبایى بروجرى، حسین، منابع فقه شیعه، ترجمه، حسینیان قمى، مهدى، صبورى، محمد حسین ، ج‌۳۰، ص۷۵۹‌، انتشارات فرهنگ سبز چاپ اول،‌‌ تهران، ۱۴۲۹ هـ ق‌.

[۳۳]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، ‌تحریر الوسیله، مترجم، اسلامى، على‌، ج ۴ ص ۱۹۸ ،دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، سال ۱۴۲۵ هـ ق‌.احوط آن است که نفى بلد در مرتبۀ دوم باشد.

[۳۴]. همان. بعید نیست که حد نفى بلد به نظر حاکم باشد.

[۳۵]. محمدى‌ خراسانى، على، شرح تبصره المتعلمین، ج‌۲، ص ۴۰۸٫

[۳۶]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، ‌تحریر الوسیله، مترجم، اسلامى، على‌، ج ۴ ص ۲۰۲ ،دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، سال ۱۴۲۵ هـ ق‌.(قوادى، با دو مرتبه اقرار- و بعضى گفته‌اند با یک مرتبه- ثابت مى‌شود).‌

[۳۷]. محمدى خراسانى، على، ‌شرح تبصره المتعلمین، ج‌۲، ص ۴۰۸٫(کتابنامه تکمیل شود)

[۳۸]. قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن‏، ج ۵، ص ۱۱۶، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش؛ زحیلى، وهبه بن مصطفى،‏ التفسیر المنیر فى العقیده و الشریعه و المنهج‏، ج ۴، ص ۳۲۰، دار الفکر المعاصر، بیروت، دمشق‏، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.

[۳۹]. الجامع لأحکام القرآن‏، ج ۵، ص ۱۱۶٫

[۴۰]. خوانسارى‏، آقا جمال، دفاع از تشیع، بحث هاى کلامى شیخ مفید (ره)، ص، ۳۱۴، انتشارات مؤمنین، چاپ اول، قم‏، ۱۳۷۷ ش‏؛ علامه حلی ، نهج الحق و کشف الصدق، ترجمه، کهنسال،‏ على رضا ‏، ص ۵۶۸، عاشورا، چاپ اول، مشهد، ۱۳۷۹ ش‏.

[۴۱]. محمدى ‌خراسانى، على ، شرح تبصره المتعلمین، ج‌۲، ص،۴۱۲ -۴۰۹‌.(کتابنامه تکمیل شود.)

[۴۲]. محمدى خراسانى، على ‌، شرح تبصره المتعلمین، ج‌۲، ص ۴۰۹‌.(کتابنامه تکمیل شود)

[۴۳]. یزدى، سید مصطفى، محقق داماد،‌ قواعد فقه،‌ مرکز نشر علوم اسلامى، ج۳، ص۱۴۳، چاپ دوازدهم، تهران، ۱۴۰۶ هـ ق‌.

[۴۴]. شعراء، ۱۶۵- ۱۶۶٫

[۴۵]. اعراف، ۸۰- ۸۱٫

[۴۶].  مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۴۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش.‏

[۴۷]. عنکبوت، ۲۸- ۲۹٫

[۴۸]. نمل، ۵۴- ۵۶٫

[۴۹]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۰۳- ۵۰۶، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش،

[۵۰]. رضایى،‏ محمد على، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن‏، ص ۳۸۶، ناشر، کتاب مبین‏، چاپ، رشت،‏ چاپ اول‏، ۱۳۸۱ ش‏.

[۵۱]. هود، ۸۲٫

[۵۲]. امام خمینى، توضیح المسائل ( محشّى)، محقق و مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ‌دفتر انتشارات اسلامى،ج‏۲، ص ۸۱۸،  قم، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.

[۵۳] .برگرفته از نمایه: منظور از لواط، سؤال ۲۸۲۹

[۵۴]. فیض کاشانى، محمد محسن ابن شاه مرتضى،‌ رسائل فیض کاشانى،‌ محقق/ مصحح، جعفرى، بهراد، ج-۲رساله-۹، ص ۵۰‌، ناشر، مدرسه عالى شهید مطهرى‌، چاپ اول، تهران، ۱۴۲۹ه‍ ق‌: آثار وضعی لواط، سؤال۱۶۴۷ (سایت: ۱۶۵۷).

[۵۵]. امام خمینى، توضیح المسائل ( محشّى)، محقق و مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ‌دفتر انتشارات اسلامى،ج‏۲، ص ۸۱۸،  قم، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.

[۵۶]. زمر ،۵۳: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.

[۵۸].  مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص ۱۹۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش.‏

[۵۹]. احمدی، احمد، روان‏شناسی نوجوانان و جوانان، ص ۴٫(کتابنامه تکمیل شود)

[۶۰]. امام خمینى، توضیح المسائل ( محشّى)، محقق و مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ‌دفتر انتشارات اسلامى،ج‏۲، ص ۸۱۸،  قم، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.

[۶۱]. حرّ عاملی، محمد بن حسن بن علی‏، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۵۷، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.

[۶۲]. همان، ج ۱۴، ص ۲۴۹٫

[۶۳]. همان، ج۵، ص ۵۵۲٫

[۶۴]. با استفاده از نشریۀ الکترونیکی پرسمان.

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:لواط-0لردگان, ] [ 23:58 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

در قانون مجازات اسلامی ایران همجنس گرایی جرم است و همجنس گرایی زنان زیر عنوان "مساحقه" عمل مجرمانه اعلام شده که مجازات آن بسیار شدید است . ماده ی ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی مساحقه را این طور تعریف کرده است :

" مساحقه ، هم جنس بازی زنان است با اندام تناسلی . " (لز)

در موضوع مساحقه جرم به فعل دو زن بستگی دارد و در جریان تحقق جرم اساساْ جنس مذکر غایب است .

به موجب ماده ی ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی :

" هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت ، برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر می شوند . در صورت تکرار این عمل در مرتبه ی دوم به هر یک صد تازیانه زده می شود " .   

در صورت تکرار جرم ، مرتکب را اعدام می کنند ( ماده ی ۱۳۱ قانون مجازات اسلامی ) .

یکی از راه های اثبات جرم هم جنس گرایی زنان شهادت شهود است . قانونگذار حتی درباره ی این جرم فقط به شهادت مردان اهمیت می دهد و برای شهادت زنان ارزش و اعتباری قائل نیست . بنابراین شهادت زنان در دادگاه در زمینه ی هم جنس گرایی در حکم هیچ است . معلوم نیست چرا قانونگذار شهادت زنان را حتی در جرمی که کاملاْ زنانه است معتبر نمی شناسد .

به طور کلی قانون مجازات اسلامی یا اساساْ شهادت زنان را معتبر نمی داند یا شهادت دو زن را برابر شهادت یک مرد ارزیابی می کند .

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:مجازات لواط , ] [ 23:55 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

 

بسیاری از نظریه‌پردازان و مطلعان از شرایط این کشور معتقدند عربستان‌سعودی متلاشی خواهد شد و مناطق جنوبی، شمالی، غربی و مرکزی از محور ریاض جدا می‌شوند و بار دیگر ما شاهد به قدرت رسیدن طوایف و مذاهب مختلف در حجاز خواهیم بود.
مشرق- در روزهایی که شایعه مرگ عبدالله بن عبدالعزیز به گوش می‌رسد، بار دیگر ابهام بر آینده عربستان‌سعودی به‌عنوان یک کشور سایه افکنده است اما باید دانست هر یک از برادران کوچک‌تر شاه، خواه امیر سلمان به‌عنوان یک شاه ضعیف یا امیر مقرن که مورد توجه پادشاه در حال احتضار است بر تخت بنشینند، آینده عربستان از گذشته‌اش جدا نخواهد بود. عربستان‌سعودی یک کشور 84 ساله است که سال 1931 از طریق اتحاد بین آل‌سعود و وهابی‌ها که در منطقه «نجد» در مرکز شبه‌جزیره حجاز شامل استان‌های ریاض، قصین و وائل مستقر بودند و از طریق جنگ‌ها و خونریزی‌های زیاد علیه آل‌رشید و سپس عثمانی‌ها به‌وجود آمد. عبدالعزیز بن سعود، بنیانگذار این حکومت با حمایت عوامل انگلیس- که در طمع نفت حجاز بود- بویژه «توماس ادوارد لورنس» مشهور به لورنس عربستان موفق شد مناطق شرقی که عمدتا شیعیان در آن ساکن بودند و مناطق جنوبی و غربی و شمالی شبه‌جزیره را به تصرف درآورد و کشور کنونی را تاسیس کند. طی بیش از 8 دهه وهابی‌ها و آل‌سعود انواعی از فشارها و سختگیری‌ها را علیه قبایل و بومیان مناطق مختلف جزیره..‌العرب اعمال و مردم را از حقوق طبیعی خودشان محروم کردند به گونه‌ای که مردم مناطق مختلف از شمال گرفته تا الشرقیه، حجاز و استان‌های جنوبی نجران و عسیر و جیزان، در تمام این مدت محروم بوده‌اند و آل‌سعود تمام پست‌های حکومتی را چه در مرکز و چه در استان‌ها در اختیار گرفته‌ و به صورت مطلقه حکومت کرده‌اند. جالب این است که عبدالعزیز پس از آنکه با کمک وهابی‌ها و همچنین قبیله بزرگ «عُتَیبه» بر این سرزمین مسلط شد...

در وصیتی اعلام کرد تا زمانی که فرزندان پسر او در قید حیات هستند، دیگران سهمی در پادشاهی ندارند لذا از زمان مرگ او به ترتیب فرزندان ذکورش بر عربستان، پادشاهی کرده‌اند و هنوز هم آخرین فرزندان پسر عبدالعزیز که همگی در سنین کهولت هستند، پادشاه، ولیعهد و ولی ولیعهد هستند. این مساله مانع از این شده که قوانین معین و قابل قبول از سوی مردم در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی عربستان ناظر شود. به همین دلیل عربستان‌سعودی فاقد قانون اساسی است و در حقیقت تا امروز قانون در این سرزمین، تنها چیزی بوده که پادشاه بیان می‌کرده است. این کشور کماکان به شکلی ماقبل تاریخی با فرمان‌ها و اوامر پادشاهان که از 1931 بیان شده اداره می‌شود و هنوز هم اوامر پادشاه به قانون اساسی تعبیر می‌شود. به همین دلیل عربستان طی این 84 سال فاقد اجزای حکومتی قانونمند بوده است. مجلسی وجود نداشته که دولت‌ها براساس رای نمایندگان مردم انتخاب شوند یا قوانین اداری و مالی وضع کنند. حتی قانونی وجود نداشته که براساس رای مردم پارلمانی شکل بگیرد. ملک فهد در دوران خودش تلاش کرد یک مجلس پادشاهی را که مرکب از شاهزادگان سعودی بود به‌وجود آورد. این مجلس که 85 عضو دارد در واقع جایگزینی است برای قوه مقننه. در عین حال مجلس آل‌سعود از اختیارات بسیار محدودی برخوردار است و در حقیقت یک مجلس مشورتی است برای زمینه‌سازی اجرای دستورات پادشاه. قوه قضائیه و نظام حقوقی- قضایی کشور هم در انحصار آل‌سعود است و قوانین جزایی با فرمان پادشاه معین می‌شود که البته وهابی‌ها در محاکم حضور دارند. در نتیجه می‌بینیم قوانین قضایی در عربستان هیچ مبنای شرعی، مدنی و حقوقی قابل قبولی ندارد و فاقد همه استانداردهای جهانی موجود است. در محاکم قضایی وقتی صحبت از رای و نظر پادشاه می‌شود همه معیارها به نفع رای حاکم سعودی کنار می‌رود. با وجود هیاهوی وهابی‌ها مبنی بر اینکه اسلام فقط قرائتی است که ما از دین خدا داریم و لاغیر اما در عمل شاهدیم هر گاه در محاکم قضایی که وهابی‌ها حضور دارند، اختلاف‌نظری بر سر تفسیر یا اجرای حکم با پادشاه پیش‌ آید در نهایت این رای پادشاه است که اجرا می‌شود، حتی گاهی پادشاه با انحلال این محاکم وهابی رای و نظر خودش را حاکم می‌کند.

آل‌سعود، انباردار نفت غرب
در زمینه نظامی هم عربستان فاقد یک ارتش ملی است و تنها ارتشی کوچک از مزدوران پاکستانی، بنگلادشی و برخی ملیت‌های آفریقایی تشکیل داده‌اند که فقط در مرکزیت یگان‌های مسلح و در راس آن آل‌سعود حضور دارند. به همین دلیل هم عربستان‌سعودی از توانایی لازم در حوزه دفاعی- امنیتی برخوردار نیست. دستگاه امنیتی عربستان نیز اگرچه ظاهرا در انحصار آل‌سعود است اما عملا مدیریت پنهان این دستگاه‌ها را سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا در دست دارند. به همین جهت در حوزه امنیتی، این کشور تابع اراده انگلیس و آمریکاست و منافع مردم عربستان قربانی برنامه‌های امنیتی بیگانگان می‌شود.

در حوزه اقتصادی هم آل‌سعود بر صنایع کشور بویژه صنایع انرژی مسلط هستند به طوری که چاه‌های نفت در قالب اموال خصوصی در اختیار شاهزادگان سعودی قرار دارد هرچند خود سعودی‌ها هم از زمان کشف نفت در شبه‌جزیره(1938) تاکنون در نقش انباردار منابع غرب عمل کرده‌اند. هنری کیسینجر حدود 20 سال پیش با صراحت گفت: «آل‌سعود فقط انباردار نفت هستند و حق انبارداری‌شان را از غرب بویژه آمریکا دریافت می‌کنند». حق استخراج نفت در سراسر شبه‌جزیره با شرکت آمریکایی «آرامکو» یا «کمپانی نفت آمریکایی عربی» است. چنانکه این روزها با سقوط قیمت نفت به ضرر حتی خود عربستان شاهد هستیم حاکمان این کشور هیچ کنترلی حتی بر چاه‌های نفت خودشان هم ندارند، نه درباره میزان صادرات و نه بهای آن.

حرمین در کنترل آمریکا و انگلیس
سعودی‌ها فقط در چارچوب طرح کلی غرب عمل می‌کنند. همین مساله سبب شده صنایع ملی و بومی در عربستان پا نگیرند و تمام مراکز عمده اقتصادی در اختیار غربی‌ها باشد کما اینکه در حوزه مذهبی هم شاهد هستیم آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در ساخت‌وساز بناهای مذهبی بویژه در مکه و مدینه نقش دارند و با کمال تاسف باید گفت اگرچه ملک عبدالله عنوان «خادم الحرمین» را یدک می‌کشد اما اداره مسجدالحرام و حرم نبوی در اختیار آمریکا و انگلیس است. اینها بر سیستم امنیتی عربستان حاکم هستند و درباره نحوه اداره مراکز مقدس و حتی گسترش آنها حرف آخر را می‌زنند. در حوزه علم و آموزش هم عربستان‌سعودی یکی از عقب‌مانده‌ترین کشورها به لحاظ برخورداری از دانشگاه‌های پیشرفته است و نظام آموزشی این کشور هم تابعی از سیستم آموزشی و حقوقی غرب است. البته وهابی‌ها تلاش کرده‌اند برای کنترل بر عقاید مذهبی مردم داخل و خارج عربستان، «جامع المدینه» یا همان دانشگاه مدینه به تربیت طلاب وهابی بپردازد. نکته اینجاست که این طلاب اگرچه از یک مذهب خاص یعنی حنبلی هستند اما حتی در داخل مذهب حنبلی هم تنها فرقه‌ای که در کانون جامع‌المدینه قرار دارد، فرقه پیروان فقه «ابن تیمیه» یا همان وهابی‌هاست که در نهایت اختیاردار تمام مسائل مذهبی عربستان هستند. این در حالی است که در این سرزمین تنها 20 درصد مردم پیرو فقه حنبلی هستند و در میان حنبلی‌ها هم درصد بسیار کمی از فقه وهابی تبعیت می‌کنند بنابراین شیعیان عربستان که حدود 38 درصد جمعیت کشور را به خودشان اختصاص داده‌اند یا شافعی‌ها و مالکی‌هایی که در حجاز شامل استان‌های مقدس مکه، مدینه و تبوک زندگی می‌کنند، زیدی‌ها و اسماعیلی‌ها که در 3 استان جنوبی نجران و عسیر و جیزان سکونت دارند و سرانجام حنفی‌هایی که اکثریت جمعیت استان‌های شمالی بویژه الجدار را تشکیل می‌دهند هیچ جایگاهی در اداره نظام مذهبی ندارند در حالی که در مجموع 80 درصد پیروان مذاهب در عربستان را شامل می‌شوند. فقه شیعه، فقه زیدی یا سایر فرق اسلامی نیز توسط وهابیت به حاشیه رانده شده‌اند.  در زمینه مسائل اجتماعی نیز عربستان اگرچه دارای بیش از ۷۰ قبیله، تیره و طایفه است اما آل‌سعود همه را قلع و قمع کرده‌اند حتی قبیله بزرگ «عُتَیبه» را که نقش کلیدی در به قدرت رسیدن آنها داشت.

حجاز، کانون اعتراضات خفته
عربستان‌سعودی به دلیل تمامیت‌خواهی همه‌جانبه در عرصه‌هایی که شرحش رفت به کانون اعتراضات خفته بدل شده و این آینده ثبات این کشور را با ابهام زیادی مواجه می‌کند. بسیاری از نظریه‌پردازان و مطلعان از شرایط این کشور معتقدند عربستان‌سعودی متلاشی خواهد شد و مناطق جنوبی، شمالی، غربی و مرکزی از محور ریاض جدا می‌شوند و بار دیگر ما شاهد به قدرت رسیدن طوایف و مذاهب مختلف در حجاز خواهیم بود.

البته باید توجه کرد که الزامی ندارد این تجزیه مطابق خواست آمریکایی‌ها اتفاق بیفتد چون حداقل از سال ۲۰۰۷، طرح تجزیه کشورهایی مثل مصر و عربستان بر خلاف دیگر کشورهای خاورمیانه از دستور کار آمریکایی‌ها خارج شده و حتی با شدت با تجزیه عربستان‌سعودی مقابله می‌کنند، چراکه ۵ پاره شدن این کشور منافع متمرکز واشنگتن را تهدید می‌کند. آمریکا ترجیح می‌دهد همین قلمروی کنونی را به‌واسطه یک حاکمیت وابسته در اختیار داشته باشد تا اینکه با چند طرف سرکش چانه بزند. لذا در حال حاضر ثبات عربستان بر پایه روابط کنونی حاکمان ریاض با غرب اهمیتی ویژه برای آمریکا دارد.

به همین جهت اگر در عربستان اتفاقی منجر به تجزیه رخ دهد ربطی به آمریکا نخواهد داشت بلکه مبتنی بر واقعیت‌های اجتماعی است؛  واقعیت‌هایی که چندان به مذاق غرب خوش نمی‌آید.

بیم لیبیایی شدن عربستان
البته این به معنای استقبال ما از تجزیه این کشور نیست و در حقیقت جمهوری اسلامی که خواهان ثبات منطقه و مخالف جدی درگیری‌های کور در کشورهای همسایه است، از طرح تجزیه عربستان و شورش‌های قومی حمایت نمی‌کند اما متاسفانه به‌رغم اینکه در منطقه ظرفیت‌هایی در جهت حمایت از وحدت عربستان وجود دارد و تهران نیز به آن علاقه نشان می‌دهد، رژیم سعودی با برخورد غلط خود این کشور را به سمت درگیری‌های طایفه‌ای سوق می‌دهد و هشدارهای دلسوزانه ما را نادیده می‌گیرد.

این نکته را هم باید مدنظر داشت که شکل‌گیری شورش‌های قومی در عربستان ارتباط حتمی با مرگ پادشاه کنونی ندارد و ممکن است با مرگ ملک عبدالله، نظام سعودی تا مدتی سرپا بماند و شاهزادگان کماکان قدرت را در اختیار داشته باشند یا غربی‌ها اصلاحاتی را در ظاهر به قصد کاستن از اعتراضات و شورش‌ها در حاکمیت اعمال کنند اما بعید است در بلندمدت یکپارچگی عربستان‌سعودی بدین شکل باقی بماند. وضع داخلی آنقدر خراب است که به نظر نمی‌رسد غربی‌ها بتوانند مدت زیادی به حفظ یکپارچگی نظام فعلی سعودی بپردازند. هرچند شخصا شایعات موجود مبنی بر همدستی آل‌سعود یا بخشی از آن با داعش درباره حمله احتمالی به عربستان را باور نمی‌کنم منتها این نکته حائز اهمیت است که وضع داخلی عربستان ظرفیت‌هایی دارد که ممکن است داعش به دنبال بهره‌برداری از آنها باشد. مثلا خبرهایی داشتیم از اینکه ابوبکر البغدادی با رئیس قبیله «عُتَیبه» دیدار داشته و حتی قول حمایت از حکومت او در عربستان در صورت سقوط آل‌سعود را داده است یا اینکه دست کم داعش با رهبر «عُتَیبه» بیعت کرده تا از اقدامات این قبیله برای به دست گرفتن قدرت در عربستان حمایت کند. این مساله نشان دهنده تلاش داعش برای رخنه به شکاف‌های عربستان‌سعودی است که می‌تواند نقطه آغاز درگیری‌های طایفه‌ای در این کشور باشد چرا که «عُتَیبه» قبیله‌ای بسیار بزرگ است که دامنه نفوذ آن از مناطق مرکزی و مکه و مدینه تا حتی جنوب عراق می‌رسد. اگر این خبر واقعیت داشته باشد نشان می‌دهد خطرات بسیار بزرگی هم سرزمین و هم مردم عربستان را تهدید می‌کند. باید ابراز امیدواری کنیم که درگیری‌های قومی، مردم این کشور را در یک دالان تاریک فرو نبرد چون برای هیچ‌یک از اقوام بویژه شیعیان منافعی دربر نخواهد داشت. بروز چنین اتفاقی می‌تواند عربستان را همانند لیبی دچار خشونت و هرج و مرج گسترده کند که تنها دشمنان از آن سود می‌برند. در مقابل آرزو داریم اقوام مختلف حول محور استقلال و منافع ملی خود به وحدت برسند.

 
[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:لردگان , ] [ 23:51 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]
قانون اساسی کشور تایلند
تایلند دارای‏ یک‏ رژیم‏ حکومتی‏ دموکراتیکی‏ می‏ باشد که‏ در آن‏ پادشاه‏ در راس‏ کشور قرار دارد.
 


 

 اصل‏1
تایلند یک‏ پادشاهی‏ متحد و تجزیه‏ ناپذیر به‏ شمار می‏ رود
اصل‏2
تایلند دارای‏ یک‏ رژیم‏ حکومتی‏ دموکراتیکی‏ می‏ باشد که‏ در آن‏ پادشاه‏ در راس‏ کشور قرار دارد.
اصل‏3
ملت‏ تایلند صرف‏ نظر از تولد و مذهب‏ خود از حمایت‏ مساوی‏ در زیر لوای‏ قانون‏ اساسی‏ برخوردار خواهند بود.
اصل‏4
هر نوع‏ قانونی‏ که‏ مغایر و یا متضاد با این‏ قانون‏ اساسی‏ باشد غیر قابل‏ اجرا خواهد بود.
اصل‏5
پادشاه‏ بودایی‏ است‏ و نگاهبان‏ مذاهب‏ به‏ شمار می‏ رود
اصل‏6
پادشاه‏ مقام‏ ریاست‏ نیروهای‏ مسلح‏ تایلند را بر عهده‏ دارد.
اصل‏7
پادشاه‏ قدرت‏ انحصاری‏ ایجاد عناوین‏ و اعطای‏ مدالها را دارا می‏ باشد.
اصل‏8
کنار رفتن‏ رایزن‏ سلطنتی‏ از سمت‏ خود به‏ دلایل‏ فوت‏، استعفا و یا برکناری‏ بر طبق‏ فرمان‏ همایونی‏ خواهد بود.
اصل‏9
انتصاب‏ و برکناری‏ مقامات‏ خاندان‏ سلطنتی‏ و آجودان‏ سلطنتی‏ صرفا بر اساس‏ فرمان‏ همایونی‏ صورت‏ خواهد گرفت‏.
اصل‏10
همه‏ افراد از حقوق‏ و آزادیها بر اساس‏ ترتیبات‏ قانون‏ اساسی‏ بهره‏ مند خواهند بود.
اصل‏11
همه‏ افراد در برابر قانون‏ مساوی‏ بوده‏ و از حمایت‏ یکسان‏ نزد قانون‏ بهره‏ مند خواهند بود.
اصل‏12
همه‏ افراد از حقوق‏ سیاسی‏ بهره‏ مند خواهند بود. بهره‏ مندی‏ از حقوق‏ سیاسی‏ بر اساس‏ ترتیبات‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏13
همه‏ اشخاص‏ از آزادی‏ فردی‏ بهره‏ مند خواهند بود. دستگیری‏، بازداشت‏ یا بازرسی‏ اشخاص‏ صرف‏ نظر از شرایط و اوضاع‏ و احوال‏ به‏ جز به‏ موجب‏ قانون‏ صورت‏ نخواهد پذیرفت‏.
اصل‏14
در صورتی‏ که‏ مجرم‏ مورد ادعا یا متهم‏ تهیدست‏ بوده‏ و در نتیجه‏ قادر به‏ پرداخت‏ هزینه‏ دفاع‏ خود نباشد، محق‏ به‏ دریافت‏ کمک‏ حقوقی‏ از دولت‏ بر طبق‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏15
حقوق‏ خانواده‏ مورد حمایت‏ می‏ باشد.
اصل‏16
هر فرد حق‏ دادن‏ دادخواست‏ را بر طبق‏ شرایط و نحوه‏ تعیین‏ شده‏ توسط قانون‏ دارا خواهد بود.
اصل‏17
حق‏ هر فرد برای‏ تعقیب‏ یک‏ مئسسه‏ دولتی‏ که‏ به‏ منزله‏ شخص‏ حقوقی‏، مسیول‏ عمل‏ انجام‏ شده‏ توسط مقامات‏ آن‏ است‏ محفوظ می‏ باشد.
اصل‏18
هیچ‏ فردی‏ نمی‏ تواند از حقوق‏ و آزادیهای‏ مندرج‏ در قانون‏ اساسی‏ بر علیه‏ ملت‏، مذهب‏، پادشاه‏ مشروطیت‏ استفاده‏ نماید.
اصل‏19
هر فرد موظف‏ به‏ حمایت‏ از ملت‏، مذهب‏، پادشاه‏ و رژیم‏ حکومتی‏ دموکراتیک‏ بر اساس‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ می‏ باشد.
اصل‏20
هر فرد موظف‏ به‏ دفاع‏ از کشور می‏ باشد.
اصل‏21
هر فرد موظف‏ به‏ انجام‏ خدمت‏ در نیروهای‏ مسلح‏ بر طبق‏ قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏22
هر فرد موظف‏ به‏ اطاعت‏ از قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏23
هر فرد موظف‏ به‏ پرداخت‏ مالیاتها و عوارض‏ وضع شده‏ توسط قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏24
هر فرد موظف‏ به‏ مساعدت‏ و کمک‏ به‏ خدمت‏ دولتی‏ بر طبق‏ قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏25
هر فرد موظف‏ به‏ آموزش‏ و تعلیم‏ دیدن‏ بر طبق‏ شرایط و ضوابط قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏26
دولت‏ حافظ نهاد پادشاهی‏، استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ کشور خواهد بود.
اصل‏27
دولت‏ بایستی‏ روابط دوستانه‏ با سایر کشورها را ارتقا داده‏ و اصل‏ عمل‏ متقابل‏ را به‏ کار بندد.
اصل‏28
دولتی‏ نظم‏ و قانون‏ را اجرا خواهد کرد تا مردم‏ به‏ حفظ جان‏، کسان‏ و اموال‏ و زندگی‏ مسالمت‏ آمیز خود اطمینان‏ یابند
اصل‏29
دولتی‏ باید سیستم‏ قضایی‏ را به‏ منظور تضمین‏ عدالت‏ برای‏ مردم‏ و برآوردن‏ نیازهای‏ ضروری‏ سازماندهی‏ نماید.
اصل‏30
دولت‏ باید مشوق‏ انجام‏ تحقیقات‏ در علوم‏ و هنرها بوده‏ و بکارگیری‏ علوم‏ و تکنولوژی‏ را در توسعه‏ کشور گسترش‏ دهد.
اصل‏31
دولت‏ باید فرهنگ‏ ملی‏ را مورد حفاظت‏ قرار داده‏ و آن‏ را اعتلا بخشد.
اصل‏32
دولت‏ باید تعادل‏ محیط زیست‏ را حفظ و نسبت‏ به‏ از بین‏ بردن‏ آلودگی‏ که‏ به‏ سلامت‏ و بهداشت‏ مردم‏ لطمه‏ وارد می‏ آورد اقدام‏ نماید.
اصل‏33
دولت‏ باید برای‏ بهبود وضع اقتصادی‏ و اجتماعی‏ افراد و رساندن‏ آن‏ به‏ زندگانی‏ آسوده‏ اقدام‏ نماید.
اصل‏34
دولت‏ باید دارای‏ سیاست‏ جمعیتی‏ متناسب‏ با منابع طبیعی‏، شرایط اقتصادی‏ و اجتماعی‏، و پیشرفت‏ تکنولوژیکی‏ به‏ منظور توسعه‏ اقتصادی‏ و اجتماعی‏ و امنیت‏ کشور باشد.
اصل‏35
دولت‏ باید فعالیت‏ های‏ اجتماعی‏ خصوصی‏ و دولتی‏ را که‏ در جهت‏ رفاه‏ و سعادت‏ مردم‏ انجام‏ می‏ گردد حمایت‏ و اعتلا بخشد.
اصل‏36
مجلس‏ ملی‏ مرکب‏ از سنا و مجلس‏ نمایندگان‏ می‏ باشد. اجلاسهای‏ مشترک‏ یا جداگانه‏ مجلس‏ ملی‏ بر اساس‏ ترتیبات‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ خواهد بود.
اصل‏37
یک‏ لایحه‏ تنها با مشاوره‏ و تصویب‏ مجلس‏ ملی‏ به‏ صورت‏ قانون‏ درخواهد آمد.
اصل‏38
یک‏ نفر نمی‏ تواند در آن‏ واحد سناتور و عضو مجلس‏ نمایندگان‏ باشد.
اصل‏39
مجلس‏ نمایندگان‏ مرکب‏ از اعضایی‏ است‏ که‏ از سوی‏ مردم‏ به‏ تعدادی‏ که‏ در بخش‏ 90 معین‏ شده‏ انتخاب‏ می‏ گردند.
اصل‏40
به‏ موجب‏ ترتیبات‏ این‏ قانون‏ اساسی‏، قواعد و مقررات‏ انتخابات‏ هماهنگ‏ با قانون‏ انتخابات‏ اعضای‏ مجلس‏ نمایندگان‏ خواهد بود.
اصل‏41
دوره‏ مجلس‏ نمایندگان‏ چهار سال‏ از تاریخ‏ انتخابات‏ خواهد بود.
اصل‏42
عضویت‏ مجلس‏ نمایندگان‏ از روز انتخابات‏ آغاز می‏ گردد.
اصل‏43
سناتورها و اعضای‏ مجلس‏، نمایندگان‏ مردم‏ تایلند محسوب‏ می‏ شوند.
اصل‏44
مجلس‏ سنا و نمایندگان‏ هر یک‏ دارای‏ یک‏ رییس‏ و یک‏ یا دو نایب‏ رییس‏ خواهند بود که‏ از سوی‏ پادشاه‏ از بین‏ اعضای‏ همان‏ مجلس‏ بر اساس‏ مصوبات‏ آن‏ منصوب‏ خواهند شد.
اصل‏45
در هر اجلاس‏ سنا یا مجلس‏ نمایندگان‏ حضور حداقل‏ نیمی‏ از مجموع‏ اعضای‏ همان‏ مجلس‏ برای‏ ایجاد حد نصاب‏ لازم‏ ضروریست‏.
اصل‏46
هر گاه‏ مصالح‏ کشور اقتضا نماید پادشاه‏ می‏ تواند امر به‏ تشکیل‏ اجلاس‏ فوق‏ العاده‏ مجلس‏ ملی‏ دهد.
اصل‏47
بر اساس‏ بخش‏ 119 تشکیل‏ و تمدید اجلاس‏ و اختتام‏ مجلس‏ ملی‏ به‏ موجب‏ فرمان‏ همایونی‏ خواهد بود.
اصل‏48
بر اساس‏ بخش‏ 161 سنا اجلاس‏ خود را در هنگام‏ خاتمه‏ دوره‏ یا انحلال‏ مجلس‏ نمایندگان‏ برگزار نخواهد کرد.
اصل‏49
لوایح‏ ابتدا بایستی‏ به‏ مجلس‏ نمایندگان‏ ارایه‏ شود.
اصل‏50
سنا و مجلس‏ نمایندگان‏ به‏ موجب‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ دارای‏ قدرت‏ کنترل‏ اداره‏ امور مملکتی‏ می‏ باشند.
اصل‏51
در اجلاس‏ کمیته‏ حضور حداقل‏ نیمی‏ از مجموع‏ تعداد اعضای‏ آن‏ کمیته‏ برای‏ حصول‏ حد نصاب‏ ضروری‏ می‏ باشد.
اصل‏52
در اجلاس‏ مشترک‏ مجلس‏ ملی‏ آیین‏ نامه‏ های‏ سنا بر حسب‏ مورد شامل‏ حال‏ این‏ اجلاس‏ نیز خواهد گردید.
اصل‏53
وزیر نمی‏ تواند مقام‏ دولتی‏ دارای‏ سمت‏ دایم‏ یا دریافت‏ کننده‏ حقوق‏ به‏ استثنای‏ مقام‏ سیاسی‏ باشد.
اصل‏54
شورای‏ وزیران‏ که‏ اداره‏ امور کشور را بر عهده‏ دارد بایستی‏ سیاستهای‏ خود را به‏ مجلس‏ ملی‏ اعلام‏ نماید ولی‏ در این‏ زمینه‏ هیچگونه‏ رای‏ اعتمادی‏ لازم‏ نمی‏ باشد.
اصل‏55
پادشاه‏ حق‏ معاف‏ نمودن‏ وزیر از سمت‏ خود را بر اساس‏ توصیه‏ نخست‏ وزیر دارا می‏ باشد.
اصل‏56
پادشاه‏ حق‏ صدور فرمان‏ سلطنتی‏ را که‏ مغایر با قانون‏ نباشد دارد.
اصل‏57
پادشاه‏ حق‏ اعطای‏ عفو را دارا می‏ باشد.
اصل‏58
پادشاه‏ حق‏ برداشتن‏ عناوین‏ و پس‏ گرفتن‏ نشانها را دارا می‏ باشد.
اصل‏59
پادشاه‏ مقامات‏ لشکری‏ و مقامات‏ کشوری‏ دارای‏ سمت‏ های‏ معاونت‏ و مدیر کل‏ و معادل‏ آنها را منصوب‏ و یا برکنار می‏ کند.
اصل‏60
بر اساس‏ بخش‏ 165، صلاحیت‏ های‏ مورد نیاز استخدام‏، انتصاب‏، ارتقا افزایش‏ حقوق‏، تنبیه‏ و بازنشستگی‏ مقامات‏ دولتی‏ به‏ موجب‏ ترتیبات‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏61
مقام‏ دولتی‏ دارای‏ سمت‏ های‏ دایم‏ یا دریافت‏ کننده‏ حقوق‏ مقام‏ سیاسی‏ تلقی‏ نمی‏ گردد. ( به‏ استثنای‏ خود مقامات‏ سیاسی‏ )
اصل‏62
محاکمه‏ و انطباق‏ موارد ( جرم‏ ) در قدرت‏ دادگاه‏ می‏ باشد که‏ بایستی‏ بر اساس‏ قانون‏ و به‏ نام‏ پادشاه‏ وظایف‏ خود را انجام‏ دهد.
اصل‏63
تمام‏ دادگاه‏ ها تنها به‏ موجب‏ قانون‏ ایجاد می‏ گردند.
اصل‏64
هیچگونه‏ قانونی‏ که‏ باعث‏ تغییر یا اصلاح‏ قانون‏ مربوط به‏ سازمان‏ دادگاه‏ ها یا قانون‏ رویه‏ قضایی‏ به‏ منظور اطلاق‏ آن‏ به‏ یک‏ مورد خاص‏ گردد مقرر نخواهد گردید.
اصل‏65
قضات‏ در امر محاکمه‏ و انطباق‏ موارد جرم‏ طبق‏ قانون‏ مستقل‏ می‏ باشند.
اصل‏66
قضات‏ نمی‏ توانند مقامات‏ سیاسی‏ باشند.
اصل‏67
دادگاه‏ های‏ نظامی‏ به‏ موجب‏ قانون‏ قدرت‏ انجام‏ محاکمه‏ و انطباق‏ موارد جرم‏ را دارا می‏ باشند. انتصاب‏ و برکناری‏ قاضی‏ نظامی‏ بایستی‏ بر اساس‏ قانون‏ انجام‏ گیرد.
اصل‏68
در صورت‏ وجود اختلاف‏ بین‏ دادگاه‏ دادگستری‏ و دادگاه‏ دیگری‏ یا بین‏ سایر دادگاه‏ ها در مسایل‏ قضایی‏، دیوان‏ قانون‏ اساسی‏ در این‏ باره‏ اتخاذ تصمیم‏ خواهد نمود.
اصل‏69
اداره‏ حکومت‏ محلی‏ طبق‏ قانون‏ بر اساس‏ اصل‏ حکومت‏ بر خود ناشی‏ از خواست‏ مردم‏ یک‏ منطقه‏ صورت‏ خواهد گرفت‏.
اصل‏70
عضو دیوان‏ می‏ تواند حقوق‏ یا مقرری‏ های‏ دیگری‏ بر اساس‏ ترتیبات‏ قانون‏ دریافت‏ نماید.
اصل‏71
تصمیم‏ دیوان‏ قانون‏ اساسی‏ قطعی‏ بوده‏ و در مجله‏ دولتی‏ منتشر خواهد گردید.
اصل‏72
طرز عمل‏ دیوان‏ بر اساس‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏73
بخشهای‏ 114، 121، 122، 123 بر حسب‏ مورد بر اعضای‏ مجلس‏ مقننه‏ ملی‏ موضوع‏ بخش‏ 195 اطلاق‏ پذیر خواهد بود.
اصل‏74
شورای‏ سلطنتی‏ که‏ پیش‏ از اعلان‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ عهده‏ دار مسیولیت‏ بوده‏ است‏ بر طبق‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ ( همچنان‏ ) شورای‏ سلطنتی‏ خواهد بود.
اصل‏75
در نخستین‏ مرحله‏ پادشاه‏ سناتورها را بر طبق‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ در تاریخ‏ انتخاب‏ اعضای‏ مجلس‏ نمایندگان‏ و به‏ موجب‏ بخش‏ 202 منصوب‏ خواهد نمود.

 اصل‏1
تایلند یک‏ پادشاهی‏ متحد و تجزیه‏ ناپذیر به‏ شمار می‏ رود
اصل‏2
تایلند دارای‏ یک‏ رژیم‏ حکومتی‏ دموکراتیکی‏ می‏ باشد که‏ در آن‏ پادشاه‏ در راس‏ کشور قرار دارد.
اصل‏3
ملت‏ تایلند صرف‏ نظر از تولد و مذهب‏ خود از حمایت‏ مساوی‏ در زیر لوای‏ قانون‏ اساسی‏ برخوردار خواهند بود.
اصل‏4
هر نوع‏ قانونی‏ که‏ مغایر و یا متضاد با این‏ قانون‏ اساسی‏ باشد غیر قابل‏ اجرا خواهد بود.
اصل‏5
پادشاه‏ بودایی‏ است‏ و نگاهبان‏ مذاهب‏ به‏ شمار می‏ رود
اصل‏6
پادشاه‏ مقام‏ ریاست‏ نیروهای‏ مسلح‏ تایلند را بر عهده‏ دارد.
اصل‏7
پادشاه‏ قدرت‏ انحصاری‏ ایجاد عناوین‏ و اعطای‏ مدالها را دارا می‏ باشد.
اصل‏8
کنار رفتن‏ رایزن‏ سلطنتی‏ از سمت‏ خود به‏ دلایل‏ فوت‏، استعفا و یا برکناری‏ بر طبق‏ فرمان‏ همایونی‏ خواهد بود.
اصل‏9
انتصاب‏ و برکناری‏ مقامات‏ خاندان‏ سلطنتی‏ و آجودان‏ سلطنتی‏ صرفا بر اساس‏ فرمان‏ همایونی‏ صورت‏ خواهد گرفت‏.
اصل‏10
همه‏ افراد از حقوق‏ و آزادیها بر اساس‏ ترتیبات‏ قانون‏ اساسی‏ بهره‏ مند خواهند بود.
اصل‏11
همه‏ افراد در برابر قانون‏ مساوی‏ بوده‏ و از حمایت‏ یکسان‏ نزد قانون‏ بهره‏ مند خواهند بود.
اصل‏12
همه‏ افراد از حقوق‏ سیاسی‏ بهره‏ مند خواهند بود. بهره‏ مندی‏ از حقوق‏ سیاسی‏ بر اساس‏ ترتیبات‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏13
همه‏ اشخاص‏ از آزادی‏ فردی‏ بهره‏ مند خواهند بود. دستگیری‏، بازداشت‏ یا بازرسی‏ اشخاص‏ صرف‏ نظر از شرایط و اوضاع‏ و احوال‏ به‏ جز به‏ موجب‏ قانون‏ صورت‏ نخواهد پذیرفت‏.
اصل‏14
در صورتی‏ که‏ مجرم‏ مورد ادعا یا متهم‏ تهیدست‏ بوده‏ و در نتیجه‏ قادر به‏ پرداخت‏ هزینه‏ دفاع‏ خود نباشد، محق‏ به‏ دریافت‏ کمک‏ حقوقی‏ از دولت‏ بر طبق‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏15
حقوق‏ خانواده‏ مورد حمایت‏ می‏ باشد.
اصل‏16
هر فرد حق‏ دادن‏ دادخواست‏ را بر طبق‏ شرایط و نحوه‏ تعیین‏ شده‏ توسط قانون‏ دارا خواهد بود.
اصل‏17
حق‏ هر فرد برای‏ تعقیب‏ یک‏ مئسسه‏ دولتی‏ که‏ به‏ منزله‏ شخص‏ حقوقی‏، مسیول‏ عمل‏ انجام‏ شده‏ توسط مقامات‏ آن‏ است‏ محفوظ می‏ باشد.
اصل‏18
هیچ‏ فردی‏ نمی‏ تواند از حقوق‏ و آزادیهای‏ مندرج‏ در قانون‏ اساسی‏ بر علیه‏ ملت‏، مذهب‏، پادشاه‏ مشروطیت‏ استفاده‏ نماید.
اصل‏19
هر فرد موظف‏ به‏ حمایت‏ از ملت‏، مذهب‏، پادشاه‏ و رژیم‏ حکومتی‏ دموکراتیک‏ بر اساس‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ می‏ باشد.
اصل‏20
هر فرد موظف‏ به‏ دفاع‏ از کشور می‏ باشد.
اصل‏21
هر فرد موظف‏ به‏ انجام‏ خدمت‏ در نیروهای‏ مسلح‏ بر طبق‏ قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏22
هر فرد موظف‏ به‏ اطاعت‏ از قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏23
هر فرد موظف‏ به‏ پرداخت‏ مالیاتها و عوارض‏ وضع شده‏ توسط قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏24
هر فرد موظف‏ به‏ مساعدت‏ و کمک‏ به‏ خدمت‏ دولتی‏ بر طبق‏ قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏25
هر فرد موظف‏ به‏ آموزش‏ و تعلیم‏ دیدن‏ بر طبق‏ شرایط و ضوابط قانون‏ می‏ باشد.
اصل‏26
دولت‏ حافظ نهاد پادشاهی‏، استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ کشور خواهد بود.
اصل‏27
دولت‏ بایستی‏ روابط دوستانه‏ با سایر کشورها را ارتقا داده‏ و اصل‏ عمل‏ متقابل‏ را به‏ کار بندد.
اصل‏28
دولتی‏ نظم‏ و قانون‏ را اجرا خواهد کرد تا مردم‏ به‏ حفظ جان‏، کسان‏ و اموال‏ و زندگی‏ مسالمت‏ آمیز خود اطمینان‏ یابند
اصل‏29
دولتی‏ باید سیستم‏ قضایی‏ را به‏ منظور تضمین‏ عدالت‏ برای‏ مردم‏ و برآوردن‏ نیازهای‏ ضروری‏ سازماندهی‏ نماید.
اصل‏30
دولت‏ باید مشوق‏ انجام‏ تحقیقات‏ در علوم‏ و هنرها بوده‏ و بکارگیری‏ علوم‏ و تکنولوژی‏ را در توسعه‏ کشور گسترش‏ دهد.
اصل‏31
دولت‏ باید فرهنگ‏ ملی‏ را مورد حفاظت‏ قرار داده‏ و آن‏ را اعتلا بخشد.
اصل‏32
دولت‏ باید تعادل‏ محیط زیست‏ را حفظ و نسبت‏ به‏ از بین‏ بردن‏ آلودگی‏ که‏ به‏ سلامت‏ و بهداشت‏ مردم‏ لطمه‏ وارد می‏ آورد اقدام‏ نماید.
اصل‏33
دولت‏ باید برای‏ بهبود وضع اقتصادی‏ و اجتماعی‏ افراد و رساندن‏ آن‏ به‏ زندگانی‏ آسوده‏ اقدام‏ نماید.
اصل‏34
دولت‏ باید دارای‏ سیاست‏ جمعیتی‏ متناسب‏ با منابع طبیعی‏، شرایط اقتصادی‏ و اجتماعی‏، و پیشرفت‏ تکنولوژیکی‏ به‏ منظور توسعه‏ اقتصادی‏ و اجتماعی‏ و امنیت‏ کشور باشد.
اصل‏35
دولت‏ باید فعالیت‏ های‏ اجتماعی‏ خصوصی‏ و دولتی‏ را که‏ در جهت‏ رفاه‏ و سعادت‏ مردم‏ انجام‏ می‏ گردد حمایت‏ و اعتلا بخشد.
اصل‏36
مجلس‏ ملی‏ مرکب‏ از سنا و مجلس‏ نمایندگان‏ می‏ باشد. اجلاسهای‏ مشترک‏ یا جداگانه‏ مجلس‏ ملی‏ بر اساس‏ ترتیبات‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ خواهد بود.
اصل‏37
یک‏ لایحه‏ تنها با مشاوره‏ و تصویب‏ مجلس‏ ملی‏ به‏ صورت‏ قانون‏ درخواهد آمد.
اصل‏38
یک‏ نفر نمی‏ تواند در آن‏ واحد سناتور و عضو مجلس‏ نمایندگان‏ باشد.
اصل‏39
مجلس‏ نمایندگان‏ مرکب‏ از اعضایی‏ است‏ که‏ از سوی‏ مردم‏ به‏ تعدادی‏ که‏ در بخش‏ 90 معین‏ شده‏ انتخاب‏ می‏ گردند.
اصل‏40
به‏ موجب‏ ترتیبات‏ این‏ قانون‏ اساسی‏، قواعد و مقررات‏ انتخابات‏ هماهنگ‏ با قانون‏ انتخابات‏ اعضای‏ مجلس‏ نمایندگان‏ خواهد بود.
اصل‏41
دوره‏ مجلس‏ نمایندگان‏ چهار سال‏ از تاریخ‏ انتخابات‏ خواهد بود.
اصل‏42
عضویت‏ مجلس‏ نمایندگان‏ از روز انتخابات‏ آغاز می‏ گردد.
اصل‏43
سناتورها و اعضای‏ مجلس‏، نمایندگان‏ مردم‏ تایلند محسوب‏ می‏ شوند.
اصل‏44
مجلس‏ سنا و نمایندگان‏ هر یک‏ دارای‏ یک‏ رییس‏ و یک‏ یا دو نایب‏ رییس‏ خواهند بود که‏ از سوی‏ پادشاه‏ از بین‏ اعضای‏ همان‏ مجلس‏ بر اساس‏ مصوبات‏ آن‏ منصوب‏ خواهند شد.
اصل‏45
در هر اجلاس‏ سنا یا مجلس‏ نمایندگان‏ حضور حداقل‏ نیمی‏ از مجموع‏ اعضای‏ همان‏ مجلس‏ برای‏ ایجاد حد نصاب‏ لازم‏ ضروریست‏.
اصل‏46
هر گاه‏ مصالح‏ کشور اقتضا نماید پادشاه‏ می‏ تواند امر به‏ تشکیل‏ اجلاس‏ فوق‏ العاده‏ مجلس‏ ملی‏ دهد.
اصل‏47
بر اساس‏ بخش‏ 119 تشکیل‏ و تمدید اجلاس‏ و اختتام‏ مجلس‏ ملی‏ به‏ موجب‏ فرمان‏ همایونی‏ خواهد بود.
اصل‏48
بر اساس‏ بخش‏ 161 سنا اجلاس‏ خود را در هنگام‏ خاتمه‏ دوره‏ یا انحلال‏ مجلس‏ نمایندگان‏ برگزار نخواهد کرد.
اصل‏49
لوایح‏ ابتدا بایستی‏ به‏ مجلس‏ نمایندگان‏ ارایه‏ شود.
اصل‏50
سنا و مجلس‏ نمایندگان‏ به‏ موجب‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ دارای‏ قدرت‏ کنترل‏ اداره‏ امور مملکتی‏ می‏ باشند.
اصل‏51
در اجلاس‏ کمیته‏ حضور حداقل‏ نیمی‏ از مجموع‏ تعداد اعضای‏ آن‏ کمیته‏ برای‏ حصول‏ حد نصاب‏ ضروری‏ می‏ باشد.
اصل‏52
در اجلاس‏ مشترک‏ مجلس‏ ملی‏ آیین‏ نامه‏ های‏ سنا بر حسب‏ مورد شامل‏ حال‏ این‏ اجلاس‏ نیز خواهد گردید.
اصل‏53
وزیر نمی‏ تواند مقام‏ دولتی‏ دارای‏ سمت‏ دایم‏ یا دریافت‏ کننده‏ حقوق‏ به‏ استثنای‏ مقام‏ سیاسی‏ باشد.
اصل‏54
شورای‏ وزیران‏ که‏ اداره‏ امور کشور را بر عهده‏ دارد بایستی‏ سیاستهای‏ خود را به‏ مجلس‏ ملی‏ اعلام‏ نماید ولی‏ در این‏ زمینه‏ هیچگونه‏ رای‏ اعتمادی‏ لازم‏ نمی‏ باشد.
اصل‏55
پادشاه‏ حق‏ معاف‏ نمودن‏ وزیر از سمت‏ خود را بر اساس‏ توصیه‏ نخست‏ وزیر دارا می‏ باشد.
اصل‏56
پادشاه‏ حق‏ صدور فرمان‏ سلطنتی‏ را که‏ مغایر با قانون‏ نباشد دارد.
اصل‏57
پادشاه‏ حق‏ اعطای‏ عفو را دارا می‏ باشد.
اصل‏58
پادشاه‏ حق‏ برداشتن‏ عناوین‏ و پس‏ گرفتن‏ نشانها را دارا می‏ باشد.
اصل‏59
پادشاه‏ مقامات‏ لشکری‏ و مقامات‏ کشوری‏ دارای‏ سمت‏ های‏ معاونت‏ و مدیر کل‏ و معادل‏ آنها را منصوب‏ و یا برکنار می‏ کند.
اصل‏60
بر اساس‏ بخش‏ 165، صلاحیت‏ های‏ مورد نیاز استخدام‏، انتصاب‏، ارتقا افزایش‏ حقوق‏، تنبیه‏ و بازنشستگی‏ مقامات‏ دولتی‏ به‏ موجب‏ ترتیبات‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏61
مقام‏ دولتی‏ دارای‏ سمت‏ های‏ دایم‏ یا دریافت‏ کننده‏ حقوق‏ مقام‏ سیاسی‏ تلقی‏ نمی‏ گردد. ( به‏ استثنای‏ خود مقامات‏ سیاسی‏ )
اصل‏62
محاکمه‏ و انطباق‏ موارد ( جرم‏ ) در قدرت‏ دادگاه‏ می‏ باشد که‏ بایستی‏ بر اساس‏ قانون‏ و به‏ نام‏ پادشاه‏ وظایف‏ خود را انجام‏ دهد.
اصل‏63
تمام‏ دادگاه‏ ها تنها به‏ موجب‏ قانون‏ ایجاد می‏ گردند.
اصل‏64
هیچگونه‏ قانونی‏ که‏ باعث‏ تغییر یا اصلاح‏ قانون‏ مربوط به‏ سازمان‏ دادگاه‏ ها یا قانون‏ رویه‏ قضایی‏ به‏ منظور اطلاق‏ آن‏ به‏ یک‏ مورد خاص‏ گردد مقرر نخواهد گردید.
اصل‏65
قضات‏ در امر محاکمه‏ و انطباق‏ موارد جرم‏ طبق‏ قانون‏ مستقل‏ می‏ باشند.
اصل‏66
قضات‏ نمی‏ توانند مقامات‏ سیاسی‏ باشند.
اصل‏67
دادگاه‏ های‏ نظامی‏ به‏ موجب‏ قانون‏ قدرت‏ انجام‏ محاکمه‏ و انطباق‏ موارد جرم‏ را دارا می‏ باشند. انتصاب‏ و برکناری‏ قاضی‏ نظامی‏ بایستی‏ بر اساس‏ قانون‏ انجام‏ گیرد.
اصل‏68
در صورت‏ وجود اختلاف‏ بین‏ دادگاه‏ دادگستری‏ و دادگاه‏ دیگری‏ یا بین‏ سایر دادگاه‏ ها در مسایل‏ قضایی‏، دیوان‏ قانون‏ اساسی‏ در این‏ باره‏ اتخاذ تصمیم‏ خواهد نمود.
اصل‏69
اداره‏ حکومت‏ محلی‏ طبق‏ قانون‏ بر اساس‏ اصل‏ حکومت‏ بر خود ناشی‏ از خواست‏ مردم‏ یک‏ منطقه‏ صورت‏ خواهد گرفت‏.
اصل‏70
عضو دیوان‏ می‏ تواند حقوق‏ یا مقرری‏ های‏ دیگری‏ بر اساس‏ ترتیبات‏ قانون‏ دریافت‏ نماید.
اصل‏71
تصمیم‏ دیوان‏ قانون‏ اساسی‏ قطعی‏ بوده‏ و در مجله‏ دولتی‏ منتشر خواهد گردید.
اصل‏72
طرز عمل‏ دیوان‏ بر اساس‏ قانون‏ خواهد بود.
اصل‏73
بخشهای‏ 114، 121، 122، 123 بر حسب‏ مورد بر اعضای‏ مجلس‏ مقننه‏ ملی‏ موضوع‏ بخش‏ 195 اطلاق‏ پذیر خواهد بود.
اصل‏74
شورای‏ سلطنتی‏ که‏ پیش‏ از اعلان‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ عهده‏ دار مسیولیت‏ بوده‏ است‏ بر طبق‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ ( همچنان‏ ) شورای‏ سلطنتی‏ خواهد بود.
اصل‏75
در نخستین‏ مرحله‏ پادشاه‏ سناتورها را بر طبق‏ این‏ قانون‏ اساسی‏ در تاریخ‏ انتخاب‏ اعضای‏ مجلس‏ نمایندگان‏ و به‏ موجب‏ بخش‏ 202 منصوب‏ خواهد نمود.

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:49 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

1عنوان مقاله: بررسی عوامل جرم قتل در شهر اهواز و راه های پیشگیری از آن
نویسنده : ندا استادیان
» بررسی عوامل جرم قتل در شهر اهواز و راه های پیشگیری از آن
تعداد صفحات : 23 زیرشاخه : جزا و جرم شناسی
حجم فایل : 1.06 mb شماره ثبت : 1392-11-20-15800

چکیده مقاله:
توسعه و دگرگونی مدل های شهری اهواز، این شهر را در شمار کلان شهرهای کشور پهناورمان ایران قرار داد. کلان شهری که به همان نسبت توسعه شهری خود در دهه ی اخیر با مشکلی خاص و حاد از سوی مجرمین این شهر بزرگ مواجه شده است.
سیر جرم قتل در شهر اهواز شتاب فزاینده به خود گرفته و همچنین سایر پدیده های اجتماعی عوامل متعددی در این زمینه دخیلند. که هدف تحقیق حاضر اختصاص به عوامل جرم قتل در شهر اهواز و ارائه ی پیشنهاداتی در زمینه ی کاهش این جرم می باشد.



فرضیه های این پژوهش شامل:
1- عوامل مختلفی در شهر اهواز میتواند جرم قتل را فراهم سازد.
2- تقویت و توسعه یگان ها و مکانیزه کردن سیستم های کنترلی و تقویت ساختار تخصصی در نیروی انتظامی و یا نهادهای ذی ربط و ارائه ی پیشنهاداتی برای جلوگیری از جرم قتل.
پزوهش حاضر عوامل موثر بر ارتکاب جرم را در شهر اهواز بررسی کنید. واحد تحلیلی در این تحقیق فرد بوده است و حجم نمونه شامل 500 نفر از همشهریان اهواز بالای 18 سال می باشد. محور اصلی تحقیق بررسی عوامل جرم قتل می باشد. نیمی از جمعیت شهر اهواز زیر 18 سال و براساس جدول جمعیت شهر اهواز فوق العاده جوان بوده است و این امر در زمینه ی گرایش به جرم تأثیر بسزایی دارد.
این پژوهش جامعه ی آماری گسترده را در نظر گرفته و به صورت میدانی می باشد. محقق در این تحقیق سعی کرده است که به عوامل این جرم بپردازد، که عوامل زیادی را شامل میشود که شامل عوامل اقتصادی، خانوادگی و ... می باشد. یکی از عوامل اساسی بروز رفتارهای اخلاقی، اوضاع نابسامانی اقتصادی- اجتماعی است.
این پژوهش به بررسی قتل و مبانی نظری آن پرداخته و در آخر به عوامل جرم قتل در شهر اهواز، راهکارهای پیشگیری از این جرم و در نهایت به تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری پرداخته است و با انجام پرسش نامه ها و برطبق آماربه دست امده عوامل موثر بر جرم قتل را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد که برطبق نمودار و پرسش نامه های انجام شده عوامل موثر بر جرم قتل در شهر اهواز عوامل اقتصادی و خانوادگی میباشد. امیدواریم مشکلات افراد جامعه حل شود تا ما شهروندان اهوازی با آسایش در شهر اهواز قدم برداریم. به امید خودداری بهتر تلاش می کنیم تا با نتیجه ی مطلوب دست یابیم.

فصل اول: کلیات تحقیق
1-1 مقدمه:
قتل بزرگترین تعرض به تمامیت جسمانی اشخاص است که خود دارای انواعی است و براساس عنصر روانی شدت و ضعف آن مشخص می گردد. قتل در قانون مجازات اسلامی به مواردی همچون قتل عمد، قتل در حکم عمد، قتل خطا شبیه عمد، قتل خطای محض، قتل در حکم شبه عمد، قتل در حکم خطای محض، قتل غیر عمد- قتل در اثنای منازعه تقسیم می گردد که در حقوق جزای فرانسه به قتل عمد ضرب و جرح منتهی به فوت، و قتل غیر عمد تقسیم می گردد. درم یان موارد فوق الذکر قتل عمد شدید ترین آن ها است که در حقوق جزای ایران به مصادیقی همچون قتل عمدی محض، قتل در حکم عمد و قتل در اثنای منازعه تقسیم می گردد. مجازات قتل عمدی در حقوق جزای ایران قصاص نفس است. بنابراین این تحقیق به بررسی عوامل جرم قتل در شهر اهواز می پردازد و همچنین راههای پیشگیری از این جرم را مشخص می سازد. جمعیت شهر اهواز در دهه ی اخیر افزایش یافته است و باعث رشد بی رویه ی مسکن ساز در این شهر شده است.
اهواز در دهه ی اخیر به شهری بی قاعده تبدیل شده است. یا جرم و جنایت در دهه ی اخیر ظهور بزهکاری با اعمال خشونت آمیز در اهواز شده اند و باعث افزایش احساس ترس و ناامنی در بین مردم شده است. نظر به این که هدف از این نوشتار بررسی موردی جرائم ارتکابی در شهر اهواز نیست و فقط در مورد بررسی جرم قتل در این کلان شهر میباشد.
از شمار جمعیت ساکن در اهواز خانواده های فراوانی وجود دارند که با قربانی شدن یکی از عزیزان خانواده را داغدارنموده اند.و اکنون ما مانده ایم و کلان شهری به نام (اهواز سیتی).
شهروندان اهوازی مردمی شریف و صبورند که صمیمانه دوست دارند به واسطه ی انطباقبا شیوه های متداول اجتماعی بعنوان یک شروند خوب از مظاهر و مزایای نسبی شهری و عمومی این شهرکا خیلی پیشتر از این ها باید مور دسترس نشان قرار می گرفت استفاده نمایند. اما ترس از وجود مجرمین خطرناک در اهواز این حق طبیعی را از شهروندان اهوازی سلب کرده است و امیدواریم با انجام پژوهش، از ایجاد جرم و جنایت در شهر اهواز کاسته شود. و مردم اهواز با خیالی راحت و آسوده در شهرستان اهوازقدم بردارند. به امید فردای خوب.
[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:46 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

جرم زنا
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه
کلیات
فصل اول
جرم زنا ،انکار بعد از اقرار و سقوط حد
گفتار اول : جرم زنا ،انکار بعد از اقرار و سقوط حد
۱ ـ مدارک قاعده
۱ ـ ۱ ـ آیات قرآن کریم:
۲ ـ ۱ ـ اخبار و احادیث:
۳ ـ ۱ ـ اتفاق عقلا:
۴ ـ ۱ ـ اجماع علمای اسلام:
الف ـ اِخبار
مبحث اول :  بررسی متن حدیثِ اقرار
بند اول : بررسی کلمة «اقرار»:
ب ـ حق
بنددوم : بررسی کلمة «عقلاء»:
بندسوم : بررسی عبارت «علی انفسهم»:
مبحث دوم :  اقرار به ضرر و اقرار به نفع
مبحث سوم : شرایط اقرار
بند اول : منجَّز بودن اقرار
بند دوم :  معلق نبودن اقرار
مبحث چهارم :  اهلیت داشتن مقرّ
ب) اقرار‌کننده عاقل باشد
ج) اقرار‌کننده قاصد باشد
د) اقرار‌کننده مختار باشد
مبحث پنجم :  قلمرو اقرار (حدود اعتبار اقرار)
فرق بیّنه و اقرار:
مبحث ششم :  آثار اقرار
بند اول :  اعتبار اقرار:
بند دوم : انکار پس از اقرار:
الف) بررسی موضوع از دیدگاه فقهی
ب ) بررسی موضوع از دیدگاه حقوقی
گفتار دوم:  قابل توکیل بودن اقرار
مبحث اول : اقرار و شاکی خصوصی
مبحث دوم :  اقرار در دادگاه و اقرار در دادسرا
الف ـ بررسی موضوع از نظر حقوقی
ب) بررسی موضوع از نظر فقهی
مبحث سوم : اقسام اقرار
فصل دوم
جایگاه انکار بعد از اقرار
گفتار اول : انگار
مبحث اول :جایگاه انکار بعد از اقرار
مبحث دوم : موارد انکار بعد از اقرار در حدود
بند اول :  انکار اقرار در سرقت حدی
بند دوم : انکار بعد از اقرار در زنا
مبحث سوم :اثر انکار بعد از اقرار
مبحث چهارم : شرایط استماع انکار بعد از اقرار
گفتار دوم :  حد زنا
مبحث  اول – تعریف و موجبات حد زنا
مبحث دوم – راه‌های ثبوت زنا در دادگاه‌
مبحث  سوم – اقسام حد زنا
الف- زنا با محارم نسبی‌
مبحث چهارم – کیفیت اجرای حد
گفتار سوم  - حد لواط
مبحث  اول – تعریف و موجبات حد لواط‌
مبحث  دوم – راه‌های ثبوت لواط در دادگاه‌
بند اول – مساحقه‌
بند دوم – قوادی‌
بند سوم  - قذف‌
مبحث سوم : اثر اقرار در امور مدنی (حقوقی) و مسائل کیفری
مبحث چهارم : شرایط مشترک صحت اقرار در امور مدنی و کیفری
پنجم : عیوب اقرار
مبحث ششم : تفاوت های اقرار مدنی و اقرار کیفری
نتیجه گیری
پیشنهاد:
منابع
Abstract
چکیده:
شارع مقدس اسلام به‌منظور حفظ حقوق اشخاص و انتظام امور در دادرسی‌های قضایی ـ‌اعم از حقوقی و کیفری‌ـ و تحقق دادرسی عادلانه، قاعدة «اقرار العقلاء» را وضع نموده است. از احکام ضروری اسلام این است که وقتی شخص بر ضرر خود اقرار به امری نمود، اقرارش نافذ است و آنچه را که به آن اقرار کرده، عهده‌دار آن خواهد بود.
براین اساس، اقرار عبارت است از این‌که شخصی خبر دهد از حقِ ثابتی که دیگری بر او دارد. پس اِخبار از حقی نسبت به آینده اقرار نبوده بلکه داخل در وعده است. و وفاء به وعد اگرچه وجوب اخلاقی دارد لیکن از نظر فقهی و حقوقی واجب‌الوفاء نیست.
دلیلی که بتوان در باب حجیّت اقرار به آن اعتماد نمود، نبوی مشهور است بدین‌مضمون که؛ «اقرار العقلاء علی انفسهم جائز». مضافاً به اشعار جمله‌هایی از آیات قرآن مجید؛ «…‌کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم…»، مطابقت این قاعده با سیره و روش عقلاء، دلیل دیگری بر حجیت آن است.
به‌نظر رسید این قاعده چندان‌که در‌خور، مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته و تاکنون منابع و مدارک آن، نیز مفهوم، مدلول، مصادیق و برخی کاربردهای آن در حوزه‌ی علم حقوق به‌روشنی تبیین نگردیده است.
مقدمه 
اقرار، نیرومندترین دلیل اثبات دعوی است. چنان‌که از آن به «اُم الدلایل» یا «ملکه‌ی دلایل» تعبیر می‌شود. طبق مادة ۱۲۵۹ ق.م.؛ «اقرار عبارت از اِخبار به حقی است برای غیر بر ضرر خود.»
اقرار در لغت به معنیِ تثبیت و تحکیم آمده ولی در اصطلاح قضایی، به معنیِ اعلام به وجود حقی علیه خود و به نفع شخصِ دیگر می‌باشد…………

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:45 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

مجازات شرعی انواع‌ زنا

 

1-زناي‌ مرد مجرد با زن‌ مجرد:

حد شرعي‌ آن‌ در صورت‌ ثبوت‌ در نزد حاكم‌ شرع‌،صدضربه‌شلاق‌ در دفعه‌ اول‌ تا سوم‌ ودر دفعه‌ چهارم‌ كشتن‌است‌.

 

2-زناي‌ مرد زن‌ دار«محصن‌« با زن‌ شوهر دار«محصنة‌«

زن‌ و مرد سنگسار مي‌شوند.

 

3-زناي‌ مرد زن‌ دار «محصن‌»با زني‌ مجرد

مرد سنگسار وزن‌ صدضربه‌ شلاق‌ مي‌خورد.

 

4-زناي‌ مرد مجرد با زن‌ شوهردار«محصنة‌»

مرد صدضربه‌ شلاق‌ مي‌خورد وزن‌ سنگسار مي‌گردد.

 

5-موارد چهارگانه‌ فوق‌ با اجبار وتجاوز مرد

مرد در هرصورت‌ كشته‌ مي‌شود.وزن‌ درصورت‌ ناراضي‌ بودن‌حدي‌ ندارد.

 

«رسول‌ خدا(ص‌):غضب‌ خدا شديد است‌ بر زن‌ شوهر داري‌ كه‌چشمش‌ را از نگاه‌ به‌ نامحرم‌ پركند كه‌ اگر اين‌ كار را كند همه‌ اعمالش‌(اعمال‌ خوب‌)نابود مي‌شود.واگر دربستر غير شوهرش‌ بخوابد،برخدا لازم‌است‌ كه‌ اورا بعد از عذاب‌ در قبر به‌ آتش‌ بسوزاند.» «امام‌ باقر(ع‌):هركه‌ در ساعت‌ واحدي‌ با زنان‌ مختلف‌ زنا كند،براي‌هركدام‌ يك‌ حدجداگانه دارد.

منبع: سایت تبیان

 

 

 

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:42 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

چگونه مي توان طلاق را پيش بيني کرد !؟ 


 

محقق :    . . m_yaseye
 
دارا و اوليور درآزمايشگاه نشسته اند .هر دو اواخر دوران 20 سالگي خود را مي گذرانند .آنها داوطلب شده اند که دربررسي من روي زوجهايي که به تازگي ازدواج کرده اند ،شرکت کنند.در اين بررسي گسترده ،130 زوج پذيرفتند که نه تنها زندگي زناشويي خود را زير ذره بين بگذارند ،بکه شرايط خود را جلوي دوربين فيلمبرداري قرار دهند.دارا و اوليور در شمار 50 زوجي بودند که روي رفتارشان دقيق شديم.پيش بيني من درباره طلاق به استناد علم و اطلاعاتي است که در جريان اين پژوهش به دست آورده ام.
دارا و اوليور مي گويند زندگي پر تلاش و پرتقلايي دارند،اما خوشبخت هستند .زن در يک دوره شبانه پرستاري درس مي خواند و مرد همه روزه ساعات طولاني به عنوان يک برنامه نويس کامپيوتر کارمي کند.مانند بسياري از زوجها ،چه آنهايي که از ازدواجشان راضي هستند و يا آنهايي که کارشان به طلاق مي کشد،دارا و اليور مي گويند که ازدواجشان عالي و صد در صد بي عيب و نقص نيست.اما مي گويند که يکديگر را دوست دارند و متعهدند که به در کنار هم باقي ماندن بها بدهند.
از آنها مي خواهم به مدت پانزده دقيقه در آزمايشگاه يکي از اختلافات خود را حل و فصل کنند.در تمام اين مدت از آنها فيلم مي گيرم .وقتي با هم حرف مي زنند،دستگاههايي روي بدنشان قرار دارد که ميزان استرس درون آنها را اندازه مي گيرد.ضربان قلبشان هم اندازه گيري مي شود.
انتظار دارم که صحبتشان دست کم تا اندازه اي منفي باشد.به هر صورت ،از آنها خواسته ام که با هم مشاجره کنند.در حالي که بعضي از زوجها مي توانند با کلماتي که نشان از درک متقابل بدهد با هم حرف بزنند،در اغلب موارد تنشي بروز مي کند.دارا و اوليور هم استثنايي بر اين قاعده نيستند .دارا معتقد است که اوليور به اندازه کافي در خانه کار انجام نمي دهد.از سوي ديگر،اوليور متعهد است که دارا بيش از اندازه غر مي زند و اين باعث مي شود که او انگيزه لازم را براي اينکه کار بيشتري بکند،نداشته باشد.
وقتي به صحبتهاي آنها در اين زمينه گوش مي دهم،با کمال تأسف به همکارم مي گويم که شادي و خوشبختي اين زن وشوهر به تدريج کاهش خواهد يافت.چهار سال بعد،اين زن و شوهر به من اطلاع دادند که در شرف متارکه هستند.با آنکه هنوز با هم زندگي مي کردند،اما رابطه سردي ميان آنها حاکم بود.
من نه به اين دليل که اين زن و شوهر با هم مشاجره کردند پيش بيني کردم که کارشان به متارکه مي کشد.به هر صورت ،خود من از آنها خواسته بودم که با هم مشاجره کنند .وجود خشم ميان زن و شوهرعلتي براي طلاق نيست.ساير زوجهاي به تازگي ازدواج کرده در آزمايشگاه ما به مراتب بيشتر و تندتر از دارا و اوليورمشاجره مي کنند،با اين حال من پيش بيني مي کنم که بسياري از آنها زندگي زناشويي پابرجايي خواهند داشت و اين اتفاق هم مي افتد .من تحت تأثير طرز مشاجره آنها پيش بيني کردم که با هم متارکه مي کنند.

نشانه اول:شروع خشونت بار

نشانه بارز اينکه اين صحبت (واين ازدواج)به خوبي برگزار نخواهد شد،
طرز شروع آن است.دارا بلافاصله لحن منفي و تهمت آميزي پيش مي گيرد.وقتي اوليور موضوع کار در خانه را پيش مي کشد،دارا با طعنه با او برخورد مي کند.اوليور سعي مي کند با گفتن يک لطيفه از شدت مسئله بکاهد ،اما دارا همچنان با صورت اخم کرده باقي مي ماند .زن و شوهر با هم صحبت مي کنند و مي کوشند راه حلي پيدا کنند که اوليور سهم بيشتري از کارهاي خانه را متقبل شود.بعد دارا مي گويد:«دوست دارم اين مسئله فيصله پيدا کند،اما به نظر مي رسد که اين اتفاق نمي افتد .سعي کرده ام فهرستي از کارهاي خانه تهيه کنم،اما بي فايده بوده است.بعد به تو گفتم که خودت اين کار را بکن .يک ماه است که از پيشنهاد من مي گذرد و تو کاري صورت نداده اي .»حالا دارا،اوليور را سرزنش و نکوهش مي کند.در واقع،با اين کار مي گويد که موضوع بر سرکارهاي خانه نيست،موضوع برسر خود اوست.
وقتي بحث به اين شکل ادامه پيدا مي کند،شروع خشونت بار مي گيرد.با آنکه دارا با اوليور به لحني آرام و ملايم حرف مي زند،کلماتش بار منفي دارند.بعد از آنکه يک دقيقه اي به صحبتهاي آنها گوش مي دهم ،برايم هرگز عجيب نيست اگردر پايان وقت آنها مسئله شان حل نشده باقي بماند.بررسيهاي ما نشان مي دهد اگر گفت و گو شروع تند و خشونت بار داشته باشد،سرانجام به رغم همه تلاشهايي که مي شود،نتيجه مطلوب به دست نمي آيد.در اين زمينه آمار بسيار روشنگر است :تا 96 درصد مي توان با مراجعه به سه دقيقه اول گفت و گو نتيجه آن را پيش بيني کرد.شروع توأم با خشونت کارتان را به شکست مي کشاند .از اين رو ،اگر اين گونه شروع کنيد،بحث و گفت و گويتان به نتيجه مطلوب نمي رسد.

نشانه دوم:چهار اسب سوار

شروع توأم با خشونت دارا زنگ خطري را به صدا در مي آورد مبني براينکه او و اوليور با دشواري جدي روبه رو هستند .حالا وقتي بحث ادامه پيدا مي کند ،من همچنان مترصد يافتن جنبه هاي منفي باقي مي مانم.برخي از جنبه هاي منفي مي توانند يک رابطه را متلاشي کنند.من اسم آنها را چهار سوار اپوکاليپس گذاشته ام.اين چهار سوار با نظم زير وارد معرکه مي شوند:انتقاد،اهانت،حالت تدافعي و کارشکني.
اسب سوار شماره 1انتقاد .هميشه در ارتباط با کسي که با او زندگي مي کنيد گله هايي داريد،اما ميان گله و انتقاد و تفاوت بارزي وجود دارد.شکايت و گله تنها اقدام خاصي را که همسرتان به اشتباه انجام داده،مورد خطاب قرار مي دهد.اما انتقاد فراگيرتر است.در واقع ،در شرايط انتقاد،خود همسرتان يا شخصيت او را زير سؤال مي بريد.«از اينکه ديشب آشپزخانه را جارو نزدي،ناراحتم .ما با هم توافق کرديم که به نوبت اين کار را بکنيم .»اين يک شکايت است.اما «چرااين قدر فراموشکار هستي؟»من از اينکه بايد به جاي تو آشپزخانه را جارو کنم،متنفرم.تو آدم بي توجهي هستي!»يک انتقاد است.به عبارت ديگر،گله و شکايت رفتار خاصي را مورد هدف قرار مي دهد،اما انتقاد به خود شخص و شخصيت او حمله مي کند.
اغلب اوقات،شروع خشونت آميز با عبارت انتقادي شروع مي شود.وقتي دارا شروع به صحبت مي کند،مي بينيد که شکايت به سرعت تبديل به انتقاد مي شود.بار ديگر به حرفهاي او گوش بدهيد:
دارا:منظورم اين است که مي خواهم اين موضوع فيصله پيدا کند،اما به نظر نمي رسد که اين اتفاق بيفتد.(شکايت ساده)منظورم اين است که سعي کردم فهرست کارهاي خانه را تهيه کنم که مؤثر واقع نشد.بعد از تو خواستم که اين کار را بکني و حالا با گذشت يک ماه هيچ اقدامي در اين خصوص انجام نشده است.(انتقاد .او مي گويد که کوتاهي متوجه شوهر اوست.حتي اگر اين طور باشد،سرزنش کردن به دشواري مسئله مي افزايد.)
در ادامه مطلب ،به نمونه هاي ديگري اشاره کرده ايم که تفاوت ميان شکايت و انتقاد را نشان مي دهد.
شکايت .اتومبيل بنزين ندارد .چرا تو که گفتي بنزين مي زني اين کار را نکردي؟
انتقاد.چرا حرفي که مي زني يادت نمي ماند ؟هزار بار به تو گفتم بنزين بزن و تو اين کار را نمي کني.
شکايت .بايد قبلاً به من مي گفتي که خسته اي.
انتقاد.چرا هميشه تا اين حد خود خواه هستي؟
شکايت.تو قرار بود اگرخواستي کسي را براي صرف شام دعوت کني،با من مشورت کني.
انتقاد:چرا دوستانت را مقدم بر من حساب مي کني ؟من هميشه در فهرست اولويتهاي تو نفرآخر هستم.قرار بود امشب من و تو تنها شام بخوريم.
اسب سوار شماره 2:اهانت .دارا در حد انتقاد از اوليور باقي نمي ماند .وقتي پيشنهاد مي کند فهرستي از کارهايي که اوليور بايد انجام دهد تهيه شود تا او آن را روي يخچال بکوبد که فراموش نشود ،مي گويد :«فکر مي کني اگر فهرستي تهيه شود،تو کارت را به خوبي انجام مي دهي؟»اوليور به دارا مي گويد وقتي به خانه مي آيد،ابتدا مي خواهد که پانزده دقيقه استراحت کند و بعد به کارهاي منزل بپردازد .دارا مي پرسد :«يعني اگر به تو پانزده دقيقه فرصت استراحت بدهم،بعد از آن از جا مي پري و دست به کارهاي خانه مي شوي؟»
اوليور مي گويد:«شايد .اين را تا به حال امتحان نکرده ايم.»
دارا فرصتي پيدا مي کند که نرم و ملايم شود.اما به جاي آن،حال طعنه و زخم زبان مي زند.او مي گويد :«فکر مي کنم کارت عالي است .به خانه مي آيي،
کمي اين دست و آن دست مي کني،بعد به دستشويي مي روي .فکر مي کني در اين شرايط درست است که پانزده دقيقه هم به تو فرصت استراحت بدهم؟»
طعنه زدن نوعي اهانت است.بد زباني ،مسخره کردن و مشرب خوش خصمانه هم به شکلي اهانت به شمار مي آيند .اهانت يک رابطه را تخريب مي کند زيرا نفرت را مي رساند.اگر همسرتان احساس کند که از او متنفريد،بدانيد که هيچ مسئله اي حل و فصل نمي شود.
پيتر،مدير يک کفش فروشي ،استاد اهانت بود و يا دست کم در ارتباط با همسرش اين گونه بود .به صحبتهاي او و سينتيا که درباره اختلاف نظرشان در مورد خرج کردن پول است ،توجه کنيد.پيتر مي گويد:«به تفاوت ميان اتومبيلمان و لباسهايمان نگاه کن .فکر مي کنم اين به خوبي شرايط ما را قضاوت مي کند.تو به من مي گويي که اتومبيلم را بشويم ،بعد خودت به ديگران پول مي دهي تا اتومبيلت را بشويند.زحمت شستن اتومبيلت را به خودت نمي دهي .اين خجالت آور است.اين لوس ترين حرکتي است که مي تواني از خودت نشان بدهي.»اين نمونه بارز يک اهانت است.پيتر تنها به اين اشاره ندارد که آنها به طرز متفاوت از يکديگر پولشان را خرج مي کنند .او اخلاق
و شخصيت زنش را زير سؤال مي برد و او را لوس خطاب مي کند.
سينتيا به شوهرش مي گويد براي او شستن اتومبيل کار دشواري است.اما پيتر با رد حرف او به شيوه صحبت خودش ادامه مي دهد.«من از اتومبيلم مراقبت مي کنم زيرا با اين کار عمر و دوام آن بيشتر مي شود.من مثل تو نيستم که بگويم :«خوب وقتي خراب شد،يک اتومبيل جديد مي خرم.»
سينتيا که مي خواهد نظر مساعد شوهرش را جلب کند،مي گويد :«اگر به من در شستن اتومبيل کمک کني ،بسيار متشکر مي شوم.»اما پيتر به جاي اينکه از اين موقعيت به سود رابطه شان بهره برداري کند،همچنان به روش خود ادامه مي دهد.او مي گويد :«تو چند بار تا به حال در شستن اتومبيل من کمک کرده اي؟»
سينتيا بار ديگر راه مصالحه را در پيش مي گيرد.«اگر تو در شستن اتومبيل من کمک کني،من هم در شستن اتومبيل تو کمک مي کنم.»
اما پيتر قصد مصالحه ندارد و مي خواهد او را بکوبد.از اين رو،مي گويد :«حرف من چيز ديگري است.چند بار تاکنون به شستن اتومبيل من کمک کرده اي؟»
سينتيا مي گويد:«هيچ بار.»
پيترمي گويد :«مي بيني .به همين دليل است که مي گويم تو مسئوليتي احساس نمي کني .اگر پدرت براي تو يک خانه بخرد،آيا انتظار داري برايت خانه را نقاشي هم بکند؟»
«اگر من در شستن اتومبيل تو به تو کمک کنم،تو در شستن اتومبيل من به من کمک مي کني؟»
پيتر مي گويد:«فکر نمي کنم به کمک تو احتياجي داشته باشم.»
سينتيا مي پرسد:«حاضري در شستن اتومبيل من کمک کني؟»
«وقتي بتوانم اين کار را مي کنم.اما تضميني نمي دهم که اين کار را بکنم.مي خواهي با من چه کار کني؟از من شکايت مي کني که اتومبيلت را نمي شويم؟»وقتي به اين گفت و گو توجه مي کنيد ،مي بينيد همه تلاش پيتر اين است که زنش را بکوبد.
زوجهايي که به يکديگر اهانت مي کنند،در مقايسه با ديگران بيشتر از بيماريهاي عفوني مانند سرماخوردگي و آنفولانزا رنج مي برند.
اهانت تحت تأثير انديشه هاي منفي بلند مدت درباره شريک زندگي صورت خارجي پيدا مي کند.اگر اختلافات شما فيصله پيدا نکند،به احتمال زيادتري به اين انديشه هاي منفي مي رسيد .بدون ترديد ،اولين باري که پيتر و سينتيا درباره پول مشاجره کردند ،پيتر آن قدرها غير محترمانه صحبت نکرد.او شايد اين گونه گفته باشد:«به نظر من بهتر است تو اتومبيل خودت را شخصاً بشويي زيرا هزينه اينکه از ديگران بخواهي اين کار را برايت بکنند ،بسيار زياد است .»اما وقتي اختلاف نظرشان در اين مورد ادامه دار شد،گله او حالت فراگير پيدا کرد.مثلاً گفت :«تو هميشه پول بيش از حد خرج مي کني.»و چون اختلاف ادامه پيدا کرد،پيتر احساس کرد که از سينتيا بدش مي آيد و اين روي طرز صحبت او با سينتيا تأثير گذاشت.
اسب سوار شماره 3:حالت تدافعي.جاي تعجبي نيست که سينتيا از خودش دفاع کند.او مي گويد به اندازه اي که لازم است اتومبيلش را نمي شويد .بعد مي گويد به لحاظ فيزيکي برايش مشکل است که اتومبيل بشويد،و حال آنکه شوهرش در موقعيتي است که مي تواند به راحتي اين کار را بکند.
با آنکه مي توان سينتيا را به خاطر رفتار تدافعي اش درک کرد،بررسيها نشان مي دهند که اين روش به ندرت اثرات مطلوب بر جاي مي گذارد .همسر حمله کننده در اين مواقع عقب نشيني يا عذرخواهي نمي کند .علتش اين است که رفتار تدافعي درواقع راهي براي سرزنش کردن شريک زندگي است .شما در واقع مي گوييد.«من مشکلي ندارم،آيا تو هستي که مشکل داري.»حالت تدافعي بر شدت اختلاف نظر مي افزايد و به همين دليل است که تا اين حد مخرب است.وقتي سينتيا به پيتر مي گويد که شستن اتومبيل برايش دشوار است،او در جوابش نمي گويد :«خوب حالا فهميدم.»او توجيه و بهانه زنش را ناديده مي انگارد .حتي تصديق هم نمي کند که در اين زمينه حرفي شنيده است.به جاي آن،به او مي گويد که چقدر به خوبي از اتومبيلش مراقبت مي کند و بعد به لوس بودن زنش اشاره مي کند .سينتيا امکان پيروزي ندارد.ازدواج آنها هم امکان پيروزي ندارد.
انتقاد،اهانت و حالت تدافعي معمولاً هميشه با نظم و ترتيب خاص يک زندگي زناشويي را مورد تاخت و تاز قرار نمي دهند،بلکه بيشتر به يک مسابقه امدادي شباهت دارند.زن و شوهر يکي پس از ديگري يکديگر را مورد تهاجم قرار مي دهند،مگر آنکه آنها راهي براي توقف اين کار پيدا کنند.مي توانيد اين اتفاق را در مشاجره ميان دارا و اوليور ملاحظه کنيد.آنها درباره نظافت خانه با هم
بحث ادامه دار مي کنند .با آنکه به نظر مي رسد آنها دنبال راه حل مي گردند،دارا به طور فزاينده لحن اهانت آميز مي گيرد.دارا هر مطلبي را که اوليور مي گويد زير سؤال مي برد .هر چه حالت تدافعي اوليور بيشتر مي شود،دارا بيشتر به او حمله مي کند.زبان تنش هم به اين هجوم و حمله او کمک مي کند .او آرام حرف مي زند،اما آرنجهايش روي ميز تکيه دارند.انگشتان درهم فرورفته اش زير چانه او قرار مي گيرند.دارا مانند استاد حقوق يا يک قاضي ،اوليور را براي جواب دادن به سؤالاتش آماده مي سازد.
دارا:يعني تو فکر مي کني اگر پانزده دقيقه استراحت کني،همه چيز حل و فصل مي شود؟(پوزخند)
اوليور:نه،فکر نمي کنم همه چيز تمام شود .من فکر مي کنم به همراه تهيه فهرست کارهاي روزانه براي من اين کار هم بايد انجام شود.چه اشکالي دارد که اين را هم به فهرست اضافه کنيم؟مي توانم مرتب به آن نگاه کنم.
دارا:درست همان طور که ساير کارها انجام مي شود؟(پوزخند و اهانت بيشتر)
اوليور:من فرصتي ندارم که همه روزه به برگه هايي که بايد انجام دهم نگاه کنم.(حالت تدافعي)
دارا:پس چرا چنين پيشنهادي مي کني؟
اوليور:بله،اگر قرار باشد کاري بکنم .تو بايد موضوع را به من يادآورشوي.بايد در خواست کني،نه اينکه بگويي :«اين کار را نکرده اي ،آن کار را نکرده اي.»مي تواني بپرسي :«آيا دليلي دارد که اين کار را نکرده اي ؟»يادت رفته که فهرست را آن شب برايت نوشتم.کارهاي زيادي هست که من مي کنم و تو آنها را به حساب نمي آوري.(حالت تدافعي)
دارا:يعني من هيچ کاري براي تو نمي کنم؟(حالت تدافعي)
اوليور:چرا مي کني.فکر مي کنم کمي بايد آرام بگيري.
دارا(بالحن تمسخر):فکر مي کنم مسائل زيادي را حل کرديم.
مسلماً دارا و پيتر مسئله اي را حل نکرده اند .که علتش را بايد در انتقاد ،اهانت و تدافع جست و جو کرد.
اسب سوارشماره 4:کار شکني.در ازدواجهاي از نوع دارا و اوليور که بحث شروع تند و خشونت آميز دارد و انتقاد و اهانت به تدافع کشيده مي شود و بعد به اهانت بيشترو انتقاد بيشتر منجر مي شود،سرانجام نوبت به مرحله کارشکني از سوي يکي از شرکاي زندگي مي رسد.
به شوهري فکر کنيد که از سرکارش به منزل بر مي آيد و با انتقادهاي فراوان زنش روبه رو مي گردد.او خودش را پشت روزنامه پنهان مي کند .هرچه بيشتر سکوت مي کند ،زنش بيشتر فرياد مي کشد .سرانجام ،شوهر از روي صندلي بلند درگير نمي کند.او بي اعتنايي به زنش مي خواهد از درگيري اجتناب کند ،اما با اين کار از ازدواجش اجتناب مي کند.او سنگ اندازي مي کند.باآنکه هم زن و هم شوهر ممکن است سنگ اندازي کنند،اين رفتار در مردها بيشتر مشاهده مي شود.دلايلي دارد که بعداً بيشتر توضيح مي دهم.
درجريان صحبت ميان دو شخص ،گوش دهنده سرنخهاي متعددي به صحبت دهنده مي دهد تا بگويد به صحبتهاي او گوش مي دهد.ممکن است که برقراري تماس چشمي استفاده کند،سرش را به علامت تأييد تکان بدهد،حرفهاي تأييد آميز بزند-«بله!»،«آها!»،اما کسي که کارشکني مي کند اين نشانه ها را عرضه نمي کند .بدون اينکه حرفي بزند سرش را پايين مي اندازد و واکنش نشان نمي دهد.مانند ديوار سنگي سر جاي خودش مي نشيند .طوري رفتار مي کند که صحبتهايي که مي شنود ابداً براي او مهم نيست.
در مقايسه با سه اسب سوار قبلي ،اين يکي در مراحل بعدي ازدواج چهره مي نمايد .به همين دليل است که اين حالت را در ميان زوجهاي به تازگي ازدواج
کرده کمتر مي بينيم .مدتي طول مي کشد که جنبه هاي منفي ناشي از سه حالت اول موقعيت را براي کارشکني هموار سازد .در اين زمينه به گفت و گوي ماک و ريتا توجه کنيد.آنها درباره رفتار يکديگر در مهماني با هم حرف مي زنند.
ريتا:بارديگر من مسئله دارشدم.من گله کردم و بعد همه کاسه کوزه ها بر سر من شکست.اين ظاهراً اتفاقي است که هميشه مي افتد.
ماک:بله،مي دانم اين کار را مي کنم.اما رفتارهاي بچه گانه تو آبروي مرا جلوي دوستانم مي برد.
ريتا:خواهش مي کنم، اين رفتار توست که آبروي مرا مي برد.
ماک:(نگاهش را به پايين مي اندازد،تماس چشمي اش را از زنش بر مي گيرد و حرفي نمي زند-در واقع از روش سنگ اندازي استفاده مي کند.)
ريتا:فکر مي کنم ما هميشه خيلي راحت با هم کنار مي آييم (خنده)
ماک:(به رفتار قبلي اش ادامه مي دهد.)
ريتا:يعني تو نظر ديگري داري؟
ماک:(واکنشي نشان نمي دهد.)
ريتا:با تو هستم ،ماک !الو؟

نشانه سوم :غرقه سازي

ممکن است به نظر ريتا برسد که شوهرش به گله او اعتنا نمي کند،اما اين حقيقت ندارد.اغلب اشخاصي که از روش بي اعتنايي استفاده مي کنند،مي خواهند از غرقه سازي اجتناب کنند.در اين شرايط کسي که مورد حمله واقع مي شود در برابر تيرانداز سکوت مي کند و حرفي نمي زند .هر چه بيشتر احساس کنيد که تحت تأثير رفتار همسرتان حالت غرقه پيدا کرده ايد ،به حرفهاي او کمترتوجه مي کنيد .راهي براي خلاص شدن از اين موقعيت اين است که به لحاظ احساسي از همسرتان فاصله مي گيريد .جاي تعجبي نيست که ماک و ريتا حالا از هم جدا شده اند.
به ماجراي زير ميان پل و آمي توجه کنيد.وقتي آمي منفي حرف مي زند ،پل گرفتار احساس سنگ اندازها مي شود.
آمي:وقتي عصباني مي شوم،تو بايد به ميان بيايي و وضع را بهتر کني.اما وقتي تو از صحبت کردن خود داري مي کني،معنايش اين است که به احساس من توجه نداري.حرفها و نقطه نظرهاي من هم براي تو جايگاه خاصي ندارند.درست نيست که ازدواج به اين شکل باشد.
پل:حرف من اين است اگر مي خواهي بحث جدي داشته باشي،بايد اين کار را بدون فرياد و جيغ کشيدن انجام بدهي.تو حرفهايي مي زني که توليد رنجش مي کنند.
آمي:وقتي من ناراحت و عصباني هستم،دلم مي خواهد تو را هم ناراحت کنم.در اين زمان حرفهاي ناخوشايند مي زنم.اين زماني است که بايد هر دو متوقف شويم .بايد بگويم:«متأسفم.»تو هم بايد بگويي :«مي دانم که مي خواهي در اين باره با من حرف بزني.من بايد به جاي اينکه تو را ناديده بگيرم،با تو حرف بزنم.»
پل:من وقتي حرف مي زنم که-
آمي:باب ميلت باشد.
پل:نه ،وقتي که تو جيغ و داد نکني و بالا و پايين نپري.
آمي مرتب به پل مي گفت که وقتي او سکوت مي کند،احساس بدي پيدا مي کند.اما به نظر نمي رسد او متوجه شده بود که چرا پل سکوت مي کند.اين زن و شوهر هم کمي بعد از هم جدا شدند.
مي توان فروپاشي يک ازدواج را پيش بيني کرد .وقتي گفت و گو شروع خشونت بار داشته باشد و يکي از چهار اسب سوار به طور دائم تاخت و تاز کند،فرصتي براي شکوفايي ازدواج باقي نمي ماند.

نشانه چهارم: زبان تن

حتي اگر نمي توانستم صداي ماک و ريتا را بشنوم،صرفاً با نگاه کردن به حرکات فيزيولوژيکي آنها مي توانستم پيش بيني کنم که کارشان به طلاق مي کشد.وقتي در جريان يک گفت و گو يا مشاجره با لحن تند حالات جسماني اشخاص را بررسي مي کنيم،مي توانيم درباره آنها قضاوت کنيم.يکي از بارزترين تغييرات فيزيکي در اين اشخاص سرعت گرفتن ضربان قلب است.سرعت ضربان قلب از حد 100در دقيقه مي گذرد و حتي در مواقعي به 165مي رسد .(واين درحالي است که سرعت ضربان قلب در يک مرد 30 ساله 76،و در يک زن در همان سن و سال به 82 مي رسد.)از جمله تغييرات هورموني هم مي توان به ترشح آدرنالين که توليد واکنش جنگ يا گريز مي کند اشاره نمود.فشارخون هم افزايش پيدا مي کند.اگر اين تغييرات به طور تکراري در روابط ميان زن و شوهر ديده شود،مي توان گفت که کار آنها به طلاق مي کشد.
مي توان براي اين مهم دو دليل را عنوان کرد.اول،اين تغييرات نشان مي دهند که دست کم يکي از طرفين ازدواج دچار پريشاني عاطفي شديد مي شود.دوم ،جنبه هاي جسماني احساس غرقه شدن -افزايش ضربان قلب ،عرق کردن و نظاير آن-مانع از آن مي شود که طرفين بتوانند با هم گفت و گوي سازنده داشته باشند.در اين شرايط بدن با زنگ هشداري روبه رو مي شود که يادگار اجداد ما درما قبل تاريخ است.تمامي واکنشهاي پريشان کننده مانند کوبش قلب و عرق کردن از آن جهت صورت خارجي پيدا مي کند زيرا تحت تأثير شرايط موجود احساس خطر مي کنيد .با آنکه در عصر پيشرفتهاي عظيم بشري زندگي مي کنيم،بلافاصله زماني چنداني با زماني که در غار زندگي مي کرديم نداريم.بنابراين بدن انسان همچنان واکنشهاي ناشي از هراس را در خود حفظ کرده است.
وقتي کوبش ضربان قلب و ساير نشانه هاي پريشاني در ضمن گفت و گوي شما با همسرتان شکل مي گيرد ،نتايج مصيبت باري به دست مي آيند،توانايي شما در پردازش کردن اطلاعات کاهش مي يابد .به عبارت ديگر،نمي توانيد به خوبي متوجه صحبت همسرتان بشويد.در اين زمان پيدا کردن راه حل خلاق منتفي مي شود و شما براي حل مسئله تنها با منازعه و جنگيدن و يا فرار کردن تنها مي مانيد.به عبارت ديگر،يا انتقاد مي کنيد،حرفهاي اهانت آميز مي زنيد و رفتار تدافعي مي گيريد ،و يا اقدام به سنگ اندازي و کارشکني مي کنيد.در اين شرايط فرصت رسيدن به راه حل از ميان مي رود.
زنان و مردان با هم تفاوتهاي اصولي دارند
در 85 درصد ازدواجها ،سنگ اندازي و کار شکني کار مردان است.اين نشانه کمبود و فقداني در مردان نيست.دليل را بايد در ميراث تکاملي خودمان جست و جو کنيم.انسان شناسان معتقدند از دير باز زنان به کار مراقبت و نگهداري از فرزندان و مردان به شکار اشتغال داشتند.
هر مادري که فرزندش را با شيرخود تغذيه مي کند،به شما خواهد گفت ميزان شيري که درمادر توليد مي شود،با احساس راحتي و آرامش او رابطه مستقيم دارد.که اين ناشي از ترشح هورمون اکسي توسين در مغز است.بنابراين زنان به حکم طبيعت خود مي خواهند به سرعت بعد از احساس نقش داشتن به آرامش برسند.هر چه مادر بتواند بيشتر آرامش خود را حفظ کند،امکان اينکه فرزندش زنده بماند بيشتر مي شود.اما مردان به عنوان يک واکنش ،راه معکوسي را انتخاب مي کنند .براي اين شکارچيان عهد قديم هشياري و گوش بزنگي يک مهارت بقايي بوده است .بنابراين مرداني که آدرنالين در آنها افزايش مي يافت و در حد بالا باقي مي ماند،امکان بقاي بيشتري پيدا مي کردند.
تا به امروز دستگاه قلب و عروق جنس مذکر واکنشي تر از زنان است و ديرتر
از شرايط استرس فاصله مي گيرد .براي مثال ،اگر يک زن و يک مرد ناگهان صداي بلندي بشنوند ،به احتمال بسيار زياد ضربان قلب مرد تندتر خواهد زد .دوام ضربان قلب تند هم در مردان بيشتر خواهد بود .اين مطلبي است که درستي آن را بررسيهاي دکتر رابرت لونسون و دانشجوي او لورن کارتر در دانشگاه کاليفرنيا واقع در برکلي ثابت کرده است .همين مطلب درباره فشار خون زن و مرد هم صدق مي کند .فشارخون در مردان بالاتر مي رود و در مقايسه با زنان مدتي طولاني تر بالا باقي مي ماند.دکتر دلف زيلمن ،روانشناس ،در دانشگاه آلاباما به اين نتيجه رسيده که وقتي با مردان به عمد بدرفتاري مي شود،فشارخون آنها بالا مي رود و تا زماني که مردان اقدام جبراني و مقابله به مثل نکنند،اين فشارخون بالا باقي مي ماند.اما زنان اگر فشارخونشان بالا رود،مي توانند در عرض بيست دقيقه به آرامش برسند و از شدت فشار خونشان کاسته شود.
اين يک واقعيت بيولوژيکي است که مردان در مقايسه با زنان سريع تر و بيشتر تحت تأثير تعارضهاي زناشويي کلافه مي شوند.
اين تفاوت جنسيتي در واکنش فيزيولوژيکي در طرز برخورد مردان و زنان با استرسهاي زناشويي مشاهده مي شود.ما به عنوان بخشي از آزمايشات خود از زوجها مي خواهيم با مراجعه و تماشاي نوار مشاجرات خود به ما بگويند که در چه فکري بوده اند .با توجه به اطلاعات منفي،ميزان منفي انديشي در مردان بيشتر از زنان مي شود و اين در حالي است که زنان سعي مي کنند به شکلي خودشان را آرام کنند.
البته بايد دانست که اين مطالب لزوماً براي تمام مردان و زنان مصداق ندارد.اما بعد از 25 سال تحقيق و بررسي ،به اين نتيجه رسيده ام اکثريت زوجها از قواعدي که توضيح دادم پيروي مي کنند .به همين دليل است که اغلب ازدواجها ازرويه مشابهي پيروي مي کنند .بسياري از زنان موضوعات مورد اختلاف را مطرح مي سازند و مردان هم سعي مي کنند تا جايي که امکانش وجود دارد خود را درگير بحث نکنند.به همين دليل است که مردان رفتار انفعالي يا سنگ اندازي و کارشکني را انتخاب مي کنند .مردان حتي ممکن است براي به سکوت وادار کردن همسرانشان لحن تند و خشن به خود بگيرند.
اما به صرف اينکه ازدواج شما از اين قاعده پيروي مي کند معنايش اين نيست که طلاق انتظارتان را مي کشد .در تمامي ازدواجهاي با ثبات و با دوام ،حضور هرچهار سوار را شاهد هستيم .اما وقتي چهار سوار در زندگي زناشويي شما حالت دائم پيدا کنند،رابطه شما با مشکل جدي روبه رو مي شود.زن و شوهر وقتي مستغرق مي شوند از هم فاصله مي گيرند.بعد از آن گرفتار احساس تنهايي مي شوند و اگر به اين زوج کمک نشود،رابطه زناشويي شان به هم مي خورد.

نشانه پنجم:به شکست انجاميدن اقدامات اصلاحي و تعميراتي

براي اينکه چهار اسب سوار با تاخت و تاز خود ازدواج شما را به هم بريزند،به گذشت زمان احتياج است.و با اين حال مي توان با گوش دادن به صحبتهاي زن و شوهري که با تازگي ازدواج کرده اند،امکان متارکه کردن آتي آنها را پيش بيني نمود .چگونه اين اتفاق مي افتد؟جواب اين است که با بررسي و تحليل اختلاف ميان زن و شوهر،متوجه مي شويد که از روند مشخصي پيروي مي کنند .يک نکته مهم اين است که آيا اقدامات اصلاحي به موفقيت مي رسند يا شکست مي خورند.همان طور که قبلاً توضيح دادم،اقدامات اصلاحي و تعميراتي براي جلوگيري از بالا گرفتن دامنه اختلاف ميان زن و شوهر مورد استفاده قرار مي گيرند.به عبارت ديگر،زن و شوهر ترمز مي کنند تا در اختلاف خود غرق نشوند.
اقدامات اصلاحي نه به اين دليل که از شدت تنش ميان زن و شوهر مي کاهند،بلکه به اين دليل که ضربان قلب و فشارخون را کاهش مي دهند،مي توانند ازدواج را نجات بدهند .وقتي چهار سوار کار بر ارتباط ميان زن و شوهر غالب و مسلط مي شوند،اقدامات اصلاحي اغلب به نتيجه نمي رسند .وقتي در اختلاف غرق شده ايد ،نمي توانيد پرچم سفيد کلامي را تماشا کنيد.
در ازدواجهاي ناموفق ،يک حرکت دوار بازخوردي ميان چهار سوار کار و ناکامي اقدامات اصلاحي صورت خارجي پيدا مي کند .هرچه يک زوج بيشتر به هم اهانت کنند و بيشترحالت تدافعي بگيرند،بيشتر در اختلاف غرق مي شوند و در اين شرايط پاسخ مناسب دادن به اقدام اصلاحي دشوارتر مي شود .از آنجايي که صحبت اصلاحي و تعميراتي شنيده نمي شود،اهانت و اقدام تدافعي شديدتر مي شود .در نتيجه زن و شوهر بيشتر خود را مستغرق احساس مي کنند .در نتيجه شنيدن حرفهاي اصلاحي و تعميراتي بعدي دشوارتر مي شود تا اينکه سرانجام يکي از طرفين پس نشيني مي کند ودرلاک خود فرو مي رود.
به همين دليل است که مي گويم با شنيدن يک گفت و گو و مشاجره ميان زن و شوهر مي توانم طلاق گرفتن آنها را پيش بيني بکنم.وجود هر چهارسوار کار در روابط زناشويي با 82 درصد دقت طلاق را پيش بيني مي کند.اما وقتي اقدامات اصلاحي و تعميراتي به نتيجه نمي رسند،در صد درستي پيش بيني از حد 90 بالاتر مي رود.در واقع، 84 درصد کساني که با تاخت و تاز چهار سوار کار روبه رو بودند اما مي توانستند از اقدامات اصلاحي بهره بگيرند،شش سال بعد از ازدواج هنوز زن و شوهر بودند و ازدواج موفقي داشتند.
بعد از سه دقيقه گوش دادن به صحبتهاي يک زن و شوهر به تازگي ازدواج کرده،با 96 درصد دقت مي توانم درباره سرنوشت ازدواجشان حرف بزنم.
اينکه سخن اصلاحي موفق شود يا به شکست بينجامد با اينکه چه ميزان از فصاحت و بلاغت بهره دارد ارتباط ندارد.همه چيز بستگي به حالت ازدواج دارد.يک زوج موفق که اين درس را به من آموختند،هال و جوري بودند .هال که يک شيمي دان بود به سبب طبيعت تحقيقاتش اغلب در آخرين لحظه متوجه مي شد که نمي تواند ساعتهاي خود را کنترل کند،اين موقعيت صرف شام او را ناراحت مي کرد.وقتي آنها در آزمايشگاه من درباره اين موضوع بحث کردند،جودي به هال گفت بچه ها تا زماني که او به خانه نرسد نمي خواهند شام بخورند.در نتيجه آنها هميشه دير شام مي خورند که او اين را دوست ندارد.هال به جودي پيشنهاد کرد که مي تواند قبل از صرف شام به آنها غذاي مختصري بدهد تا زياد گرسنه نمانند.در اين زمان جودي ناباورانه به هال گفت:«پس فکر مي کردي تا به حال چه مي کردم؟»
هال متوجه شد که با حرفش کار را خراب کرده است .نشان داده است که از آنچه در خانه اش مي گذرد بي اطلاع است و از آن بدتر به هوش و فراست زنش توهين کرده است .در يک ازدواج ناموفق اين موضوع مي تواند دردسر بزرگي توليد کند .من صبر کردم تا بدانم بعد از آن چه اتفاقي مي افتد. از آنجايي که همه چيز اين ازدواج خوب به نظر مي رسيد،انتظار داشتم که هال حرف اصلاحي مناسبي بزند.اما هال به جاي حرف،تبسمي تحويل جودي داد و جودي متقابلاً خنده اي سر داد .بعد زن و شوهر به صحبتشان با هم ادامه دادند.
تبسم سريع هال مؤثر واقع شد زيرا ازدواجشان موفق بود.اما وقتي اوليور خواست همين کار را با دارا بکند ،به جايي نرسيد .در ازدواجهايي که چهار اسب سوار در آن تاخت و تاز مي کنند،حتي بهترين اقدامات اصلاحي مي تواند با شکست کامل روبه رو گردد.
جالب اينجاست که در ازدواجهاي ناموفق ،اقدامات اصلاحي بيشتري مشاهده مي شود .هر چه اين اقدامات بيشتر به شکست منتهي مي شود،زن و شوهر بيشتر تلاش مي کنند که از آن استفاده نمايند.

نشانه ششم:خاطرات بد

وقتي ازدواجي آغشته به منفيها مي شود،تنها زندگي فعلي و آتي زوج نيست که به خطر مي افتد،گذشته آنها با هم با خطر روبه رو مي شود.وقتي با زوجها مصاحبه مي کنم،اغلب درباره سابقه ازدواجشان از آنها سؤال مي کنم.به اين نتيجه رسيده ام آنهايي که درباره سابقه ازدواجشان خاطرات بد دارند،اغلب اين گذشته را دوباره نويسي مي کنند.وقتي ازآنها درباره دوران نامزدي ،مراسم عروسي و اولين سال زندگي مشترکشان مي پرسم،متوجه مي شوم آيا کارشان به طلاق مي کشد يا نه.
اغلب زوجها با اميد فراوان و انتظارات زياد با هم ازدواج مي کنند ودر ازدواجهاي خوب،زوجها به گذشته خود نظر خوب دارند.حتي اگر مراسم ازواجشان به خوبي برگزار نشده باشد ،آنها در مرور اين مراسم به جاي اشکالات به جنبه هاي مثبت آن توجه مي کنند.در رابطه با يکديگر هم اين شرايط وجود دارد.زوجهاي موفق در نگاهي به روابط گذشته خود به جنبه هاي مثبت با هم بودن توجه دارند.
اما وقتي ازدواج موفق نيست،تاريخ دوباره نويسي مي شود و اين بار حتي بدتر از گذشته تکرار مي شود .حالا زن به خاطر مي آورد که شوهرش سي دقيقه دير به مراسم ازدواج رسيد.حالا شوهر به ياد مي آورد که زنش به هنگام صرف شام در جشن عروسي مرتب با اين و آن صحبت مي کرد.اشکال ديگر اين است که ممکن است زن و شوهر تحت تأثير تألم ناشي از خاطرات گذشته،اين گذشته را به طور کامل فراموش کرده باشند.
در يک ازدواج موفق،اگر شوهر فراموش کند بر اساس قولي که داده لباسهاي زنش را از خشکشويي تحويل بگيرد،زن با خود به اين نتيجه مي رسد که مشغله هاي کاري شوهرش به قدري زياد است که به او استرس مي دهد.به اين نتيجه مي رسد که شوهرش بايد کمي بيشتر بخوابد و استراحت کند.اما همين حادثه وقتي در يک ازدواج ناموفق اتفاق مي افتد،ممکن است زن با خود به اين نتيجه برسد که شوهرش آدم ملاحظه کاري نيست،سر به هواست و توجه کافي ندارد.

پايان نزديک مي شود

وقتي ازدواج به شرايطي مي رسد که زن و شوهر گذشته را دوباره نويسي مي کنند،وقتي در شرايطي قرار مي گيرند که ذهن و چشمشان اجازه نمي دهد با هم ارتباط درست داشته باشند ،به شکست انجاميدن آن ازدواج قابل پيش بيني است.در اين زمان،زن و شوهر پيوسته در شرايط آژير قرمز حرکت مي کنند .ازدواج براي آنها يک زجر و ناراحتي مي شود.نتيجه آن مي شود که زن و شوهر هردو پس نشيني کنند و از رابطه خود فاصله بگيرند.
گاه زوجها وقتي به اين مرحله پاياني مي رسند براي مشاوره مراجعه مي کنند ممکن است در ظاهر اين گونه به نظر برسد که اشکال بزرگي درآنها وجود ندارد،آنها با هم مشاجره نمي کنند ،سخن اهانت آميز نمي گويند،رفتار کارشکنانه هم ندارند .آنها به آرامي و با فاصله درباره روابطشان حرف مي زنند،يک مشاور کم تجربه ممکن است به اين نتيجه برسد که ازدواج انها با دشواري جدي روبه رو نيست.و اين درحالي است که يکي از آنها يا هر دو نفرشان به لحاظ احساسي از روابط زناشويي کنار کشيده اند .چهار مرحله نهايي مرگ يک رابطه را خبر مي دهد:
1.مشکل ازدواج را جدي مي بينيد.
2.صحبت درباره مشکلات در ظاهر به نتيجه نمي رسد،در صدد برمي آييد که مشکل را به تنهايي حل کنيد
3.براي خود زندگي موازي درست مي کنيد.
4.احساس تنهايي از در وارد مي شود.
وقتي يک زوج به اين مرحله انتهايي مي رسد،پايان ازدواج رقم مي خورد.متلاشي شدن اين ازدواج از مدتها قبل مشهود بوده است.در مواقعي زوجها در صدد بر مي آيند از مشاوران در امور زناشويي کمک بگيرند،اما اگر اين زوجها مي توانستند از نشانه هاي خطر آگاهي داشته باشند،خيلي زودتر از بروز مشکل جلوگيري مي کردند.مي توانيد بذرهاي خطر را در موارد زير جست و جو کنيد:(1)صحبتي که زن و شوهر با هم مي کنند،(2)شکست اقدامات و صحبتهاي اصلاحي،(3)واکنشهاي فيزيولوژيکي،(4)بروز انديشه هاي منفي درباره ازدواج.
اما تا زماني که به انتها نرسيده ،هنوز وجود دارد
با آنکه ممکن است عجيب به نظر برسد،فکر مي کنم مي توان شمار بسيار زيادتري از ازدواجها را از متلاشي شدن نجات داد.حتي ازدواجي را که در شرف متلاشي شدن است،مي توان با راهنماييهاي مناسب نجات داد.متأسفانه ،اغلب ازدواجهايي که کارشان به اين مرحله مي کشدازکمکها و راهنماييهاي نامناسب برخوردار مي شوند .بسياري از مشاوران که قصد خير هم دارند به زوجها توصيه مي کنند از طريق گفت و گو اختلافات خود را از ميان بر دارند .زماني بود که من هم همين کاررا مي کردم .وقتي توانستم طلاق زوجها را پيش بيني کنم،به فکرم رسيد که مي توانم ازاين کار جلوگيري نمايم.به اين نتيجه رسيدم تنها کاري که بايد بکنم اين است که راه گفت و گو و مشاجره را به آنها بياموزم تا ميدان ازدواجشان عرصه تاخت و تازچهاراسب سوار نشود .بعد از آن ،فکر کردم که يک اقدام اصلاحي مي تواند شرايط را تغيير دهد و زن و شوهر مي توانند اختلافات خود را حل و فصل کنند.
اما مانند بسياري از متخصصان ديگر اشتباه مي کردم.بعد به اين نتيجه رسيدم که تنها در صورتي موفق مي شوم که بدانم آنچه در روابط زناشويي کار درست است کدام است .نکات مثبت ازدواجهاي موفق و با نشاط کدام است.بعد از
شانزده سال مطالعه درباره ازدواجهاي موفق، به اين نتيجه رسيدم راه نجات ازدواج اين نيست که چگونه با اختلافات خود برخورد مي کنيد،مهم اين است که وقتي با هم اختلافي نداريد و مشکلي در ميان نيست،چگونه با هم کنار مي آييد .بنابراين گرچه اصول هفتگانه من راه برخورد و حل و فصل تضاد و اختلاف را هم نشان مي دهد،ولي اساس کارم متکي بر تقويت درستي و مودتي است که در دل ازدواج وجود دارد.

منبع: هفت اصل اخلاقي براي موفقيت در ازدواج
نوشته شده توسط آرش در ساعت 19:20 | لینک  |  یک نظر


 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

۴۴ استراتژی عملی و کاربردی برای  برگشت همسر یا شخصی که او شما را ترک کرده  است. اگر می خواهید رابطه خود را پیوند دوباره دهید پس بخوانید. شما وظیفه دارید دوباره رابطه خود را پیوند دهید. حتی اگر فکر می کنید در موقعیت نا امید کننده ای هستید، حال شروع كنيد.

اصرار به برگشت نتیجه نداد پس از حالا به بعد کلیه نکات زیر را در نظر بگیرید.


اگر در فاز متارکه و طلاق هستید: ۴۴ استراتژی

  ۱- وجود واسطه هایی چون وکیل و بعضی مشاورین  باعث پیچیده شدن موضوعات مربوط به متارکه (مالی و غیره ) و افزایش شکایات طرفین از یکدیگر می شود.  در صورتی که با شکایات  بی اساس وکیل همسر همراه با عدم تماس همسر خود مواجه شدید  شما هم پیغام پسغام از وکیل یا اطرافیان همسر خود قبول نکنید. قاطع و مودب بگویید هر حرفی را تنها از خودش خواهید  شنید و پیغامبر را از سر راه  کنار ببرید تا  خود مجبور  به تماس شود و از وجود آتش افروزان راحت شوید! در صورتی که قبلا از او خواسته اید که رابطه را ادامه دهد و در عوض وی شما را بیشتر ترک کرده از حالا به بعد به محض تماس وی،  بی تفاوت و بی احساس رفتار کنید دیگر از وی نخواهید شانسی دوباره به شما و خودشان بدهد بلکه استراتژی ها را دنبال کنید.  در صورتی که در مقابله با وکیل همسر خود شما نیز نیازمند وکیل هستید از یک وکیل با تجربه و مثبت استفاده کنید.

«این جهان کوه‌است و فعل ما ندا// باز گردد این نداها را صدا

۲- در صورت تماس با همسر خود کاملا بی تفاوت و بي احساس نسبت به او اما  شاد به نظر برسید. همسر شما باید بداند شما در مواجه شدن  با این مشکل چه روحیه قوی دارید و شاد هستید . حتی اگر نمی توانید واقعا شاد باشید  وانمود به شادی کنید. در صورت افسرده بودن، وی را از خود فراری  می دهید. در صورتی که بیش از این بخواهید  از حس دلسوزی  او استفاده کنید و اصرار به برگشت کنید نتیجه نمی گیرید. خصومت را نیز در مورد وی کنار بگذارید، به طور خلاصه باید وانمود کنید زندگی شما با وجود ترک وی از زندگی به طور مستقل و قوی ادامه دارد.

هـرکه اول بنگرد پایان کار// انـدر آخر او نگردد شرمسار

3اگرهمسر شما خواست از شما انتقام بگیرد و با طلاق و شکایات جانبی شما را اذیت کند خونسردی خود را حفظ کنید  سر خود را بالا نگه دارید  و در صورت حضور در دادگاه مثل کسی که در حال پيگيري یک پرونده اداری می باشد کاملا قانونی رفتار کنید. پایدار محکم و استوار بودن خود را نشان دهید.

بی اعتنا به وی و  خونسرد، برخورد کنید او خواهان طلاق بوده است پس از قدرت خودش بر علیه خودش استفاده کنید .  بی ادبی نکنید. در صورتی که وی بی ادبی می کند به او بی اعتنایی کنید و در صورت ادامه بی ادبی اش ، او را دعوت به رعایت ادب کنید و بالغانه رفتار کنید.

ای که تو از ظلـم چاهی می‌کنی// از برای خـویش دامی می‌تنی

۴- به خودتون برسید خوش تیپ شوید خوش عطر باشید انگشتر همسررو از انگشت دربیارید برای خود انگشتری تهیه کرده و آن را به دست کنید. با دوستان خود بیرون بروید  اما صحبتی از همسر خود به میان نیاورید .بگردید از این تنهایی فعلا لذت ببرید.  از خودتون هیچ اطلاعاتی به اون و اطرافیان ندید. در مورد شما کنجکاو باشه بهتره. تا بهتون فکر کنه. اگر دوباره قراره برید تو قلبش اول باید برید تو فکرش.

۵-از زندگی و دوستان خود لذت ببرید. شبکه ارتباطی خود را گسترش دهید. تفریحات قدیم خود را زنده کنید کلاس موسیقی ورزش یا یک کلاس سرگرم کننده ثبت نام کنید  قبل از برگشت همسر، خودتان را برگردانید وابستگی بی  اندازه به همسر خود را باید تعدیل کنید. مستقل باشید..به روزهای قبل از آشنایی فکر کنید که چه اعتماد به نفسی داشتید و مستقل بودید. اون حس قبلی را بدست بیارید.

۶- با احساسات منفی وی موافق باشید. خصوصا در مورد  طلاق یا جدایی. اگر او شما را به همه چیزمتهم کرده سکوت کنید و بپذیرید. فعلا عصبانیت وی باید فروکش کند. موافقت کنید. حتی اگر ۹۰ درصد حق با شما است. بگویید حق با شما است  الان موقع دفاع از خودتون نیست در صورت اصرار وی به جدایی، با جدایی موافقت کنید. صبور باشید و در دل به او فرصت دهید و خود از این زمان مجردی برای بازسازی شخصیت خود استفاده کنید.

۷- در مورد رابطه جنسی تمایلی نشان ندهید به هیچ عنوان. این رابطه را برای وی نیز به آرزو تبدیل کنید. به وی دست نزنید. او هم نباید به شما دست بزند. اگر چند دقیقه کنارش هستید فاصله خود را حفظ کنید و وانمود نکنید زن و شوهرید. طوری به نظر برسید که انگار نیازی به وی ندارید. از قدرت خودش برعلیه خودش استفاده کنید چرا که وی خواهان جدایی است.

۸-  تماس ها را با وی را قطع کنید نه ایمیلی  نه تلفنی. اگر او تماس گرفت جواب تلفن را ندهید اما  در صورت وجود مسائل مهم مشترک کاملا کوتاه در حد چند دقیقه و فقط در مورد موضوعات مالی مشترک و یادر مورد بچه ها کوتاه و رسمی و بدون خصومت حرف بزنید. از خودتون به او اطلاعات ندهید التماس نکنید که  برگرده و سپس شما قطع کننده تلفن باشید. در صورت موجود بودن مسائل مشترک مالی یا فرزندان مشترک تلفن هایش را یکی در میان جواب بدهید و اصلا وارد بحث دیگری نشوید. وانمود به شادی کنید. تا حس استقلال شما را دریابد. او خواهان طلاق بوده است پس از قدرت خودش بر علیه خودش استفاده کنید . 

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند// تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

 ۹ - بسه دیگه بیش از این نگید من عاشقتم دوستت دارم گریه نکنید فایده ای نداره. با این کار بهش فشار میآرید و اون بیشتر دور می شه! 

 ۱۰-مرتب بهش نگید چرا دادخواست طلاق دادید؟ چه احساسی نسبت به من داری؟ چرا این کارو کردی؟ مگه من چیکارت کرده بودم؟ چرا منو ترک کردی؟ چرا طلاق گرفتی؟چرا خیانت کردی ؟ چرا طلاق دادی؟ چرارفتی؟  چرا؟...

۱۱-- انتقاد نکنید و با صحبت از روی احساسات منفی  سعی در سرکوب شخصیت وی ننمایید.سعی کنید در دل او را ببخشید. 

 ۱۲- شکایت بیجا نکنید بی ادبی نکنید فحش ندهید، نصیحت نکنید. گر چه دلتان پر است نفرین نکنید. در ضمن استفاده از فرزندانتان جهت وساطتت برای برگشت همسر ندارد

۱۳- حسادت نکنید و غیرتی نباشید. بگذارید هر کاری دلش می خواهد بکند. فعلا کارهای اون به شما ربطی نداره. کارهای شما هم به اون ربطی نداره.

۱۴- اینقدر کنترلش نکنید. بگذارید اون هم آزاد و مستقل باشه. بگذارید دلش برای گذشته و لحظه هایی که با شما داشته تنگ بشه. بگذارید بی شما بودن را تجربه کند. در ضمن به همسری که قصد جدایی از شما دارد  اجازه ندهید شما را کنترل کند.

۱۵- با صحبت کردن با همسرتون هیچ چیز عوض نمی شه حالا هر چقدر هم بگی من عوض شدم یا عوض میشوم طرف شما بر نمی گرده. اینقدر التماسش نکن. بیشتر از این طلب برگشت نکن.   در مقابل او گریه و زاری ممنوع، غرور خودتون رو حفظ کنید و برای خود شخصیت قائل باشید تا دیگران برای شما شخصیت قائل شوند.

۱۶-  کاملا خنثی رفتارکنید الان زمانی است که شما باید  وانمود کنید طبق خواسته وی حتی طرز تلفظ ازدواج رو فراموش کرده اید.  در مقابل اصرار وی به طلاق به او بگویید که "بله، طلاق به نفع هر دو ماست!" بالغانه به مسئله توجه کنید،  شما نیز از دست او دلگیر هستید و موضوع دو طرفه است.

 ۱۷- الان زمانی نیست که شما نقش یک همسر مهربان یا دوست فداکار را بازی کنید. با محبت کردن در این موقعیت آیا کاری جز باج دهی انجام می دهید؟؟؟؟؟ در صورتی که اون نیاز به کمک داشته باشه و در شرایط خیلی وحشتناک و بدی باشه به شما ارتباطی ندارد. او می خواهد از شما جدا شود پس به این معنی است که به کمک شما نیازی ندارد. پس از قدرت خودش بر عیله خودش استفاده کنید.

۱۸- از این به بعد بهش پول غرض ندهید.درمورد پول خودتون و کلا پولی که انصافا مال شماست  نیز دفاع کنید. در صورتی که حقی بر گردن شماست یا از شما طلبکار است، حق وی را بپردازید و از نظر مالی تسویه حساب کنید.

 ۱۹- بهتره صدای خودتون رو تربیت کنید. یک صدای آرام و  آرامش بخش می تواند سنگ را هم آب کند. پس آرام و زیبا و کم سخن بگویید.باید بتوانید در مقابل وی بدون استرس و با اعتماد به نفس باشید در کل  چه خوب است تمرین کنید که بین سخن گفتن و شنیدن تعادل برقرار کنید.

آدمی فربه شود از راه گوش// جانور فربه شود ازحلق و نوش

۲۰-همسر شما باید بترسه از اینکه ممکن است شما را برای همیشه از دست بدهد. لذا او را از ارتباطات خود مطمئن نکنید .اصلا اهمیت ندهید که او چه می گوید مطمئنا  از دست دادن شما برای همیشه وحشت خواهد داشت. دیگر از زندگی خصوصی خود به او یا اطرافیان چیزی نگویید.

۲۱-  حتما برنامه ای برای بازسازی شخصیت خود پیاده کنید(ورزش، سحرخیزی، استقلال و ... ) اين بدين معني نيست كه شما ايراد داشته و ترك شده ايد بلكه اين زمان، فرصتي است براي نو شدن و بهتر از قبل شدن.

۲۲- در صورت نیاز از کلمه متشكرم استفاده کنید. این لغت نشان ازعدم نیاز شما به وی و نشان از ادب می باشد.

۲۳- اگر وی بی اندازه بر طلاق پافشاری می کند و  طلاق می خواهد حتما به وی داده اید هر چه از ثبت طلاق قانونی یا طلاق کاغذی ترسیده باشید بیشتر دچار طلاق عاطفی شده اید.  اگر طلاق انجام شده بدانید ثبت طلاق نشان از اعتماد به نفس شما و عدم خودخواهی شما و توافق شما با همسرتان است.  اگر طلاق گرفته اید بدانید این طلاق پایان نیست تازه شروع احساسی تازه است.

  ۲۴- توانمندی و پیشرفت  شما در کار یا تحصیل به نوعی همسر شما را ترغیب به بازگشت می کند. 

۲۵-دلایل جدایی را روی کاغذ بیاورید و اگر خودتان نیاز به تغییر دارید پس همین حالا شروع کنید.  گفته بزرگی "اگر کسی به عیوب خود بنگرد وقتی برای عیب جویی از دیگران ندارد".

موی بشکافی به‌عیب دیگران// چو به‌عیب خود رسی کوری از آن

۲۶ -  در حال حاضر شما انسانی آزاد و رها هستید. اگر قبلا به وی می گفتید الان در کجا هستید و چه می کنید دیگر وقت توضیح دادن نیست. شما هرجا هستید دیگه  به اون ربطی نداره. استایل لباس پوشیدن خود را بهتر و متغیر کنید. در صورتی که در یک مکان همکار هم هستید و هر روز یکدیگر را ملاقات می کنید دقیقا مثل بقیه همکاران رسمی با وی رفتار کنید شما فقط باهم یک گذشته داشتید همین

۲۷ -  دلایل جدایی را بیابید و سعی کنید آن را رفع کنید. سعی کنید تغییرات محسوس  ایجاد کنید مثلا اگر یک آدمی بودید که همیشه بیشتر وقتتون رو با دوستان بیشتر بیرون خونه می گذروندید حالا  دوستان را کم کنید. اگر بد هیکل هستید رژیم بگیرید تا تغییر کنید. اگر اعتیاد خاص به کاری یا چیزی دارید آنرا ترک کنید. اگر قبلا روز تولدش یا سالگرد ازدواجتون هدیه یا گل می بردید دیگه نبرید. اصلا  دلیلی نداره روز تولدش یادتون باشه  یا سالگرد ازدواجتون.اجازه بدید احساس  خلع عاطفی جدید رو تجربه کنه

۲۸- در مقابل شکوه وی حالت تدافعی نگیرید و از روی احساسات منفی صحبت نکنید خونسردی خود را حفظ کنید و  از مقصر جلوه دادن وی بپرهیزید. مسئولیت رفتار خودتون رو به عهده بگیرید و بگویید شاید حق با تو باشد و طبق خواسته وی از او دور شوید.  حال همسر شما شروع به طرفداری از شما  می کنه . اثبات می خواهی امتحان کن.  ببینید در طول دوره زندگی چه چیزی در شما تغییر کرده. رفتارتون رو بررسی کنید. تبدیل بشوید به انسانی که اون همیشه می خواسته اما دیگه نمی تونه همچین  آدمی رو داشته باشه. دیگه نباید سهل الوصول باشید  آدمی با خصلت های خوب و دست نیافتنی. البته منظور تغییر شخصیت نیست بلکه بازسازي شخصیت است.

در صورت  بحث از نزدیک  و جایگیری وی در موضع شکایت  بدون خصومت و خونسرد با بخش قابل قبول در بحث وی موافق باشید و آن را تایید کنید سپس حرف خود را بزنید. 

«پیش چشمت داشتی شیشه کبود// زان جهت عالم کبودت می‌نمود»

۲۹- به این فکر نکنید که باید این حرف را بزنم یا اون حرف را بزنم و هی دلیل تراشی برای رفتار قبلی خود بکنید هیچ فایده ندارد.اگر در دادگاه مجبور شدید باهاش صحبت کنید  کاملا خونسرد، کوتاه و رسمی، بدون اخم. قرار هم نیست که شما دوست با منفعت وی به شمار بروید . یکی از اشتباهات پس از جدایی دوست بودن همراه با  سود و منفعت رساندن است. در صورتی که وی همکار شماست کاملا خونسرد و رسمی یک سلام یک خداحافظ. 

۳۰- دارید دعا می کنید،  دعا با این همه وابستگی!با ذهن بي نيازي به وي دعا كنيد. فقط یک میل طبیعی شما را به سمت وی می کشد. پس صبور باشید و شادمان. برگشت وی در صورتی که ارزش برگشت داشته باشد کار سختی نیست. عبادت را برای بدست آوردن آرامش فراموش نکنید. حال که دعا می کنید پس چرا دل تان پر از کینه است. یا دعا کنید یا نفرین! یکی را انتخاب کنید. دل خود را از کینه و نفرت خالی کنید تا عشق جا برای ورود   پیدا کند. 

۳۱- دقت کنید هر چه نتوانید احساس استقلال خود را بدست آورید و احساس وابستگی را از خود دور کنید این موضوع در رفتار شما جلوه می کند مثلا زیر لب سخن می گویید یا وقتی با او هستید چشم از او بر نمی دارید.مرتب قدم می زنید آشفته اید با این کار نقش خود را به خوبی اجرا نمی کنید.

 ۳۲- برای آرامش از تنفس عمیق و یوگا و دوستان جدید! کمک بگیرید باید به مرحله ای برسید که در  مقابل وی بدون استرس و با اعتماد بنفس رفتار کنید.

۳۳-جملات نیرو بخش را زمزمه کنید و برای دست یابی به آرامش با روحیه خود آزار خود مبارزه کنید.

 ۳۴- الان وقتشه با ترس هایی که از قبل داشتید مبارزه کنید و شخصیت جدید خود را شکل بدهید.با اینکا ر به طور ناخود آگاه رفتار شما اصلاح می شود.از این فرصت خود سازی استفاده و همسر خود را به حال خود رها کنید.با آدم های جدید آشنا شوید تا به استقلال احساسی برسید

۳۵- بحث پر خصومت نکنید تا غرور همسر خود را خورد نکنید. در صورتی که با وی  بحث پر خصومت کنید خود را  درمانده نشان داده اید. با اصرار بی اندازه شما یک تنه رابطه را به جایی نمی رسانید.

۳۶- از تنهایی خود لذت ببرید.

 ۳۷- بیش از این سر راهش سبز نشید و خودتون رو بیش از این بی عزت نکنید. استفاده از جملات زیر فایده ندارد: "من برای همیشه میرم بعد پشیمان می شوی، دلت می سوزه، یا من میرم کسی بهتر از من پیدا نمی کنی، یا برعکس کسی رو بهتر از تو پیدا نمی کنم یا ....  "  مثل خودش با وی رفتار کنید. بی محلی کنید و غیب شوید. در این مرحله این کلمات جواب نمی دهند فاصله ها کارسازند.

 ۳۸- دستیابی به حفظ خونسردی را تمرین کنید و بيش از اين از جمله كه "عزيزم!ما براي زندگي دو نفره مون  زحمت كشيديم، آسان بدست نياورديم كه آسان  از دست بدهيم "استفاده نكنيد. خودخواه نباشيد اگر زندگي مشترك است به او هم حق انتخاب بدهيد.پس فعلا اجازه رفتن بدهيد و صبور باشيد و توکل کنید.

 ۳۹- این بخش بسیار مهمه. در مقابل اصرار همسرتان به طلاق، وی باید بپندارد که رابطه کاملا از نظر شما تمام شده است. اگر ۱ ساعت طبق دستورات عمل کنید بعد از یک ساعت با مشاهده کوچکترین عکس العمل   از طرف  همسرتان که بوی برگشت می دهد دوباره تغییر موضع دهید و شما هم عکس العمل عاشقانه نشان دهید باز شانس خود را از دست می‏دهید. همسر شما زمانی برگشته است که  اظهار دلتنگی و دوری از شما نماید و بخواهد شانسی به زندگی مشترکش بدهد. در صورت برگشت وی عملیات مربوط به فاز برگشت را باید شروع کنید. در فاز بازگشت تحت نظر مشاور با دیدگاه مثبت، بسيار به آرامي و محتاط عمل كنيد. 

۴۰- ماهیچه های خود را شل کنید حس نیاز خود به وی را تعدیل کنید و زندگی کنید.

در پس هر گـریه آخر خنده ایست// مـرد آخربین مبارک بنده ایست

۴۱- برگشت وی را پروژه عظیمی نبینید برگشت وی را آسان ببینید تا برگردد.

نامهربانی  او را در دل  ببخشید تا نارحتی های  شما بمیرند.  

۴۲- شما بدون او هم وجود دارید دلتنگی و افسردگی شما عکس العملی به حس ترد شدگی است که کاملا عادی است و به راحتی قابل رفع است کافیست ذهن خود را مدیریت کنید. این شمایید که می توانید یک لیوان را خالی یا پر ببینید و یا اصلا لیوانی نبینید. شاید نتوان بر اتفاقات افتاده کنترلی داشت اما می توانید فکر خود را کنترل کنید. مراقب باشید که جهت برگشت وی را تهدید نکنید این ترفند هم جواب نمیدهد.

۴۳- از دوستان و فامیل وی از او سراغ نگیرید.  در کنار خانواده طرفين و دیگران از او بدگويي نكنيد.استفاده از افراد بانفوذ جهت آشتی همسران کار بدی نیست اما اگر افراد بانفوذی چون  خاله عمو عمه دایی را بیش از این برای التماس جهت برگشت اجیر کنید، با این التماس،  تنها بار اين زندگي را به دوش مي كشيديد.و فضايي استرس زا ايجاد مي كنيد. 

۴۴-  بیش از این انتقاد و سرزنش نکنید. بحث نکنید.برای او و خودتان  اظهار تاسف نکنید. تمرين كنيد بيشتر مودب باشيد! البته سعی کنید در دسترس نباشید او باید به دنبال شما باشد و از از دست دادن شما بترسد.

در صورتی که قبلا کاملا برعکس تکنیک های بالا  عمل کرده اید ناراحت نباشید چون بیش از ۹۰ درصد آدمها مثل شما عمل می کنند.  در صورتی که از انجام هر یک از موارد بالا بترسید دلتون نیاد یا دلسوزی بیجا آنهم در مقابل سنگدلی همسر انجام دهید متاسفم نتیجه نمی گیرید. آنچه که در بالا نشان می دهد نشان از بیرون کردن همسری است که شما توسط وی طرد شده اید. پس از قدرت وی بر علیه خود او استفاده کنید و فعلا او را به بیرون از زندگی خود پرت کنید فقط با یک لگد مودبانه!

پا تهی گشتن به‌است از کفش تنگ// رنج قربت به که اندر خانه جنگ

در پایان باید بگویم تمام آنچه که گفته شد برای این نیست که شما فیلم غیر واقعی بازی کنید. بلکه واقع بین باشید. آیا لیاقت شما هم ماندن در رابطه ایی جنگی و پر از دلهره است؟ آیا این شخص ارزش ماندن دارد؟ از جدایی می ترسید یا خصوصیات خوب وی شما را در این رابطه نگه داشته است!؟ شکست در زندگی مشترک ممکن است حتی برای یک انسان بزرگ  یا هر شخص دیگری اتفاق بیافتد، حرف مردم چه اهمیتی دارد؟!  پس در مقابل اصرار وی با جدایی موافقت کنید. مزایای این فاصله نشان دادن میزان عشق شما نسبت به یکدیگر، ایجاد تغییرات رفتاری و ... می باشد.  برای تصمیم بهتر در این شرایط از مشاورین خبره ترجیحاً دکتر روانشناس  استفاده کنید.

کـار بی استـاد خواهـی ساختن// جاهلانه جان بخـواهــی باختن


 این راه حل ها علمی است پس مطمئن عمل کن.  اگه این کارو نکنی به همسرت گفتی ببین هیچ کس دیگه تو دنیا نیست برای من فقط تو هستی و من کورم چشمم بقیه آدمهای حسابی  رو نمی بینه! من یک بچه کوچک هستم و نمی تونم از خودم مراقبت کنم و بدون تو هیچم!!!


اول به او اصرار کردید و حال بی اعتنا شدید کافیست صبور باشید و دیگر به خدا توكل داشته باشيد.

  اين جدايي قطعا از شما آدم مستقلی ساخته است پس به جاي انديشيدن به ناراحتي، به مزيت هاي اين جدايي پي ببريد و صبر كنيد. وقت خود را هرز ندهيد و كار جديدي را متفاوت از قبل شروع كنيد.عشق را رها کنید تا خود بدون اصرار و فشار شما به سمت شما بیاید. از خود بپرسید علت این اتفاق چیست؟ زندگی با این جدایی می خواهد به من چه بگوید؟بعضی ها می گویند ؟ آخه چرا من ؟ مگه من چه کرده بودم؟به جای فکر به این جملات  قلب شكسته خود را پس بگيريد و آنرا ترميم كنيد تا دوباره مثل روز اول بدرخشيد.

محکم باشید و مثبت فکر کنید.

نیایش: خداوندا به من قدرت بده تا اشتباهات دیگران را ببخشم بتوانم بر روی پای خود مستقل بایستم و در مورد دیگران قضاوت و داوری بیجا نکنم که خداوند تنها داور آگاه است و بازگشت اعمال هر کس به سمت خود اوست.

 

نوشته شده توسط آرش در ساعت 1:1 | لینک  |  20 نظر


طلاق  من فی نفسه بد نیست اما به هیچ وجه پیامدهای منفی آن را به ویژه در جامعه ی خودمان انکار نمی شود. طلاق راه حلی است برای شرایطی که طرفین با ادامه ی زندگی مشترک به یکدیگر آسیب می رسانند یا لااقل شرایط رضایتبخشی را که مستلزم سلامت روانی، جسمانی و اجتماعی ایشان است تجربه نمی کنند. بسیاری از زنانی که جرات و جسارت این را داشته اند که به شرایط زندگی زناشویی نامطلوب و ناسازگار خویش "نه "بگویند در جامعه در معرض ناملایمات از نوع دیگر قرار می گیرند که می بایست پیش از اقدام به این کار واقع بینانه عواقب آن را بسنجند. اما نکته ی تاسف بار که امروز در مشاوره ای که به انجام رساندم و در معرض آن قرار گرفتم درک نسبت به افراط در خودخواهی برخی مردان است که در پی ازدواج و پیش از طلاق، خود را مالک انحصاری سرنوشت زنان خود می یابند و با اینحال تلاش می کنند با پشت گرمی به حمایت های قانونی که برای شان فراهم است این مالکیت انحصاری را بر سرنوشت همسران شان حتی پس از طلاق نیز تحمیل نمایند. نمونه ی آن زنی است که پس از تحمل خشونت های شدید جسمانی از همسرش جدا شده و پس از جدایی موفق شده سرپرستی از دو فرزندش را -که اگر به شوهرش می سپرد در معرض خشونت های او قرار می گرفتند -بر عهده داشته باشد اما با اقدام به این کار ناچار است از فکر ازدواج مجدد حتی اگر مورد مناسبی برایش پیش بیاید، دوری کند زیرا که پدر بچه هایش تهدید کرده چنانچه ازدواج کند بچه ها را از او باز میستاند...


 

ساحل
 

سلام.متاسفانه در جامعه ما زنان بسیاری به این زورگویی ها خو گرفته اند.در روزگاری که داشتن همسر نوعی برخورداری از حمایت محسوب می شود مشکلات تنهایی خانم های مطلقه در قالب های مختلفی ظاهر می شوند.عدم اجاره خانه به زنان بی همسر؛سواستفاده از ناآگاهی زنان در مسایل خرید یا فروش منزل و ماشین و از این قبیل.و حتی عدم استخدام زن بی همسر بدون داشتن اهداف ناشایست...


 
سارا
 

چي بايد گفت؟! يكي از نزديكان من الان 5 ساله كه از همسرش جدا شده و هنوز هم درگير دادگاه هاي مزخرفه. با وجود اينكه همسرش بدون اطلاع اون- البته الان آزاد شده و ديگه دست آقايون بازه - رفته زن دوم گرفته نميتونه حق و حقوقش رو كه مثلا بهش تعلق داره رو بگيره. قاضي ميگه خانوم برو زندگيتو بكن حوصله داري ها. مگه شوهرت چي كار كرده!!!!!!!!!!!!! من از شما ميپرسم پس كي ميخواد صداي ما زن ها رو بشنوه. به كجا بايد شكايت كنيم. تو اين مملكت اسلامي؟!!!!!!!


 
!!
 
 میترا
 

تقریبا همه چیز برای زن ها در جامعه ما مصیبت بار است: ازدواج،طلاق،بجه دار شدن و ...هر دو طرف این قضایا مصیبت دارد مثلا ازدواج نکردن یک دختر بحث ترشیدگی و مزخرفات دیگری را به دنبال دارد ازدواج همین دختر شروع دردسرهایش! جوری که هر روز آرزو کند کاش چنین حماقتی را مرتکب نشده بود و ...



سام
 

سلام همه از ظلم مرد ها و مظلوميت زن ها مي گويند. همسر(زن سابقم) من 20 سال خدا شاهد آب خوش نگذاشت از حلقم پايين برود. فحاشي- تحقير توهين آبرو ريزي در محل كار - مزاحمت تلفني خواهرانم اقوام آنها پدر پير و مريضم- با اينكه كار نم كرد براي خودش سرمايه گذاري كرده و نهايتا بچه هايم را در مقابل من قرار داد من هرچي فكر مي كنم اذيت و آزاري پيدا نمكنم كه مي توانست و انجام نداد. با چاقو بمن حمله كرد فرار كردم رفت شكايت كرد كه من او را مورد ضرب و شتم قرار دادم بر خلاف تصور شما همه جا دادگاه عمومي- خانواده- كلانتري و ... حرف او را قبول مي كردند. با يك شكايت وارونه(به با چاقو حمله كرد و صورتم دستم مجروح شد) ولي آن رفت شكايت كرد مرا باز داشت كردند مهندس هستم 25 ساله آبرومندانه كار وزندگي كردم تا اين مورد دادگاه و كلانتري نرفته بودم . فحش ها پيام هاي ركيك كه من در عمرم چايي حتي غير مستقيم نشينده بودم نثارم ميكرد و كسي باور نميكند. زندگي گذشته ام همش بنوعي باج دادن و فرار كردن بوده هنوز هم بعد از 2 سال از زن ميترسم و با هيچ زني 5سال است ارتباط ندارم هنوز وقتي تلفنم زنگ مي زند يا پيام مي آيد تنم مي لرزد. از اتاقي كه در آن مي خوابيدم مي ترسم. مرد نمي تواند ان كار هايي زن انجام بدهد مقابله مثل كند مانند اسير دست پا بسته در مقابلش بودم و جالب اينكه تمام اين آزار ها با پول من بود. خيلي مي بخشيد مثال عرض مي كنم متوجه بشويد تا حدودي: وقتي زن در پيش بجه هاي بزرگ 19-ساله ام و همسايه هم مي شنود داد ميزند برو با مادرت و خواهرت بخواب و.... كه نميتوان بزبان آورد من ميتوانم متقابلا بگويم تو برو .... يا در دادگاه ميتوانم اين را عنوان كنم بگويم زنم يك چهارم عمرش با من نخوابده و الان يك 2 سال است عملا جدا هستيم ( قبل از طلاق) چرا من بايد نفقه و هزينه بچه هيم را به آن بدم تا خرج شكايت و ... ديگر بكند شرعا قانونا صحيح نيست اما من بايد پرداخت مي كردم ايك روز دير مي شد همزمان در كلانتري دادگاه و محل كارم آبر ريزي شكايت ميكرد حقوقم را 2 برابر عنوان كرده و همه آن را براي خودش به بهانه بجه ادعا ميكرد.بجه را وادار مي كرد عليه من شكايت كنند. خلاصه بگويم اگر از خدا اندازه اين زن مي ترسيدم جايم بهشت بود نگوييد تقصير من بود من نمخواستم با ترساند و جنگيدن زندگي كنم با آبرو داري التماس خواهش تلاش ميكردم زندگي كنم كه اخرش از خانه خودم بيرونم كرد و بعد آزار هاي فوق كه يك در هزار نيست. من 3 سال در دادگاه بودم و آنقدر هوش و فهم دارم(فارغ التحصيل مهندسي از دانشگاه اول ايران هستم) كه مسايلي را درك كنم آگر زني شر و غير انساني(نا مرد) عمل كند مي تواند مرد (آبرو مند) را از خانه بيرون كند مالش را تصاحب كند با حمايت قانون نفقه و باج هاي ديگر بگيرد و با مردي ديگر در همان خانه با پول و مال مرد خوش باشد مرد از طريق قانون كاري نمي تواند بكند باور كنيد بايد حد اقل 3 سال بدود تا بتواند طلاق دهد . زن من همان بجه ها را بر سر من انداخته تا هم هزينه سنگينشان را بدهم و از طرفي از طريق انها باز زندگي بر جهنم كرده از نظر حريم خصوصي انكار لغت در ويترين نشسته ام و از يكي شنيدم مي گفت حتي زن بد و شر بعد از مردن هم رهايت نمي كند.


افسانه
 

سلام.من2سال در دانشگاه با همسرم دوست بودم و بعد از ان با هم عقد كرديم.2.5 سال عقد بوديم كه حدو 2 ماه پيش همسرم گفت مي خواد از هم جا شيم.مي گفت با هم تفاهم نداريم.من كاملا شوكه شدم چون مشكلات ما اصلا بزرگ نبود نمونه اش اين بود كه مي گفت تو خونه ما كم كار مي كني........... در صورتيكه خانواده من همه جوره با اون كنار اومده بودن.پدرم گفت خونه نداري بهت ميدم.عروسي نگير......... و من واقعا الان نمي دونم چرا دارم از اون جا ميشم.هنوز دوسش دارم و ضربه ي عاطفي بدي خوردم.رسم ادميت اينهههههههههه؟ادم پس به كي بايد اعتماد كنه؟من از ايندهام تو اين جامعه واقعا مي ترسم.كمكم كنيد.


علی
 

من در آستانه جدایی از زنم هستم. کسی که بعد از 6 سال دوستی و 2 سال نامزدی و 1 سال زندگی زیر یک سقف هنوز هم دوستش دارم. اما از همون روز اول بعد عروسی احساس کردم اون بخاطر اینکه من رو خیلی دوست داشت، به معیارهای من اصلا فکر نکرده و الکی خودشو با من همسو نشون داده. مشکل ما از خانواده ها شروع شد بحدی که الان زنم با پدر و مادرم دشمن خونی است. خانواده من هم از زنم خوششون نمیاد. خانواده زنم هم از خانواده من خوشش نمیاد. 90% دعواها سر خانواده هاست و این قضایا هر دومون رو افسرده کرده. بعد از 6 ماه بررسی و مشورت و مطالعه دیدم با اینکه مشکل خاصی تو زندگیمون نداریم ولی دیگه از هم لذت نمیبریم. خلاصه کلام، 2 فاکتور در ازدواج جزو موارد کلیدی است: 1. خودتون با طرف حال کنین 2.خانوادتون با طرف و خانوادش حال کنه. تو ایران اول خانواده ها با هم ازدواج می کنن بعد دو نفر. بیشتر از خودتون حواستون به خانواده ها باشه چون بیش از چیزی که تصور میشه در خوشبختی موثرند.


ويدا
 

سلام من هم در حال جدايي از همسرم هستم، واقعاً لعنت به اين قوانين ما، نميدانم كي ميخواهد اصلاح شود، در هر صورت ما كه فنا شديم زير اين قوانين مردسالارانه، اميدوارم براي آيندگان ما بهتر شود، اي كاش اين نمايندگان زن مجلس ما به جاي اينكه در مجلس غيبت شوهر و خانواده شوهر را ميكردند يه كم پافشاري ميكردند در تغيير اين قوانين به نفع زنان، به اميد روزيكه مساوات بين مرد و زن عملي شود.


ماردین
 

سلام.یکی از دوستانم بعداز سه سال زندگی از شوهرش که معتاد بودخه جدا شده ومدت 2 سال است از ایشان جدا میباشد ولی هنوز طلاق نگرفته زیرا که شوهرش میگه طلاقش نمیدهم.این خانم مدت 6 ماه است که با من دوست شده در حالیکه واقعا من نمیدونستم که زنه اصلا به قیافه اش نمیامد. چون ما دانشجو بودیم و با من خیلی زود صمیمی شد خلاصه بعداز مدتی از همدیگر خوشمان آمد و من پیشنهاد ازدواج دادم ولی ایشان بهانه های بچه گانه ای میاورد بی نهایت منو دوست داره جریان خودشو برام تعریف کرده و من هم به ایشان گفتم خوب طلاق بگیر من سر حرفم میباشم.البته گفتم تا 2 یا 3 سال دیگر صبر میکنم ولی ایشان مرتب می گوید از ازدواج مجدد میترسم در حالیکه حاضر نیست از من ببرد و من هم همینطور. اصرار بر دوستی دارد ولی حاضر به قبول حرف من نمیباشد. اکنون شما چه چیزی را صلاح می دانید لطفا راهنمائیهای لازم را بفرمائید چون حتما به ایشان نشان خواهم داد.


شهره
 

سلام من درباره ي طلاق و زندگي بعد از اون خيلي در اينترنت و كتاب ها جستجو كردم. چيزي دستگيرم نمي شه. هر كي يه چيزي ميگه. من يك ساله كه ميخوام به يه زندگي جهنمي كه حاصلش يه بچه ست پايان بدم، ولي نمي تونم. ميخوام حضانت بچه مو بگيرم. واسه هميشه. نه تنها تا 7 سالگي. ولي نمي دونم چطور. ؟ از طرفي وارد يه رابطه ي جديد بهصورت كاملا تصادفي با كسي شدم كه به طرز عجيبي روياي مه. ولي هميشه انكارش ميكنم. از بس افسرده ام باهاش صحبت ميكنم ولي به خوشبختي عقيده اي ندارم. تضاد تضاد و افسردگي داره خفه ام ميكنه. گاهي فكر ميكنم حضور اين مرد يه روشنايي و اميد توي زندگي مه ولي بعضي ها ميگن اين تنهايي يه كه منو به طرف اين رابطه ميكشه. بالكل حس تشخيصمو از دست دادم. جنگ طاقت فرسايي رو آغاز كرد و هچ كس صداي منو نمي شنوه....


مهتاب
 

سلام ؛ يكساله آزگاره ازدواج كردم . با شوهرم خيلي مشكل دارم شوهرم آدم مغرور و خودخواهيه و تقريباً‌ بي پول و پر توقع با اينكه شاغلم توقع داره وقتي اومدم خونه همه چي مهيا باشه با اينكه خودش از صبح تا شب خونست هيچ كاري نمي كنه كلا ازم انتظار داره تمام كار يك زن خونه دارو انجام بدم و بيرون هم كار كنم خرجي خونه رو مثلاً بعضي مواقع اجاره خونه ، خرجي خونه و قسطو من ميدم اون تو خونه كار مي كنه ( كار طراحي و گرافيك ) . اما اون همه اين كاري كه هم انجام مي ده همش غر مي زنه به سر من و مي ناله نمي دونم چي كار كنم خيلي از خودم مايه گذاشتم اما اون اينو نمي فهمه چون تو سن بالا ازدواج كردم الان نمي دونم چيكار كنم بخاطر فاميلا و خونواده مي ترسم جدا شم يا بعدار جدائي نمي دونم چي به سرم مي ياد ..........چيكار كنم مستاصلم


حوا
 

سلام ۲۳ سالمه و بعد از ۱ سال نامزدی ۳ سال عقد ، الان ۲ ساله که زیر یک سقف داریم زندگی می کنیم ، من و همسرم از لحاظ مسائل اعتقادی و مذهبی از همون اول مشکل داشتیم ، در همون سن پائین که من سال سوم دبیرستان بودم و ایشون سال دوم دانشگاه ما با هم نامزد شدیم و بعد از یک سال هم عقد کردیم ، توو دوران عقد همسرم هم درسش رو تموم کرد و هم سربازیشو رفت و منم مجبور به انتظار بودم و این انتظار بزرگترین زجر زندگی من بود … ، احساس اون به من عشقی واقعی و احساس من به اون تنها دلسوزی کودکانه ای بود که دچارش شده بودم و اون موقع ها با خودم می گفتم اینکه انقدر عاشق منه اگه من ولش کنم حتماً می میره ! و مدام این دلسوزی بیشتر و بیشتر می شد … از اونجائیکه پدرم چند بار ما رو با هم بیرون دیده بود و خونواده ی منم کلاً خیلی بسته و سنتی فکر می کردن من دیگه نمی تونستم بگم نمی خوام یا بگم نه ! اصلاً نمی تونستم و این سالها هر چه می گذشت این قضیه و زجری که می کشیدم بیشتر و بیشتر می شد … بعد از ازدواج اون بهم اجازه داد درس بخونم ، کار کنم ، عکاسی یاد بگیرم و … ، و اون اختلافات فکری و مذهبی و اعتقادی ما سر جاش بود و سر کوچکترین موارد مثلاً روسری و مانتو تنگ و آرایش و … با هم دعوا و مرافه می کردیم ، بعد از ازدواج و زیر یک سقف رفتن ، من مدام فکر می کردم همه چی درست می شه و بالاخره زندگی همینه و هیچ مردی احتمالاً ! بیشتر از همسرم منو دوست نخواهد داشت و با همون نقابی که روی صورتم بود ادامه می دادم ، من کلاً به روسری سر کردن و اینا اعتقاد نداشتم و اصلاً خونواده ی من بی حجابن ، اما خونواده ی اون چادری و مذهبی … خلاصه الان دیگه به جایی رسیدم که از بس به خودم گفتم چرا این زندگی رو شروع کردم ؟ چرا با این آدم ازدواج کردم ؟ چرا انقدر دلسوزی بی جا به خرج دادم ؟ دیگه خسته شدم و تصمیم به جدایی گرفتم ، حالا همش از حرف مردم و نگاه آدمها و اینکه توی خونه ها صحبت من می پیچه می ترسم ، همسرم آدم خوبیه ، فوق لیسانس . چشم و دل پاک . خونه و ماشین دار و اهل کار و زندگی ، اما ما با هم جفت نمی شیم و حتی تا سر کوچه می خوایم با هم بریم نمی تونیم ، اون خیلی دوسم داره ، اما من فقط دلم براش می سوزه … عصبانی زیاد می شه ، بد و بیراه می گه ، تعصبات خشک و مذهبی داره ، ۲ ساله می گم برای من یه ماهواره بگیر اما می گه مثلاً ماهواره شیطانه … ! یا مثلاً همش به لباس و آرایش و … کلید می کنه و منم اگه می خواستم خودمو عوض کنم بعد از ۶ سال حتماً می تونستم ، من واقعاً نمی تونم . نمی دونم ولی دیگه خسته شدم ، آدم نمی تونه مدام با جمله ی ” من اشتباه کردم ” زندگی کنه و واسه ی دلسوزی محبت های الکی و صد من یه غاز بکنه و نقش بازی کنه … من می خوام خودم باشم نه اون آدمی که اون می خواد … دیروز رفتم مشاوره اتفاقاً و اونم تشخیص داد که ما سنمون خیلی کم بوده و دچار اشتباه شدیم و این اصلاً درست نبوده که در اون سن پائین تصمیم به ازدواج بگیریم و … من خیلی می ترسم ، می ترسم پشیمون شم ، تو رو خدا کمکم کنید ، اگه ازم بپرسید اون زندگی رو دوست داری ؟ با قاطعیت می گم : نه ! اما بازم می ترسم از پشیمونی از حرف مردم و حتی سرکوفتهاشون …. تو رو خدا کمکم کنید ، خواهش می کنم ، من خیلی احتیاج به کمک دارم ، دارم می می می رم از دلهره و با کسی هم نمی تونم حرف بزنم … همسرم هم مدام روزهای آخر نفرین می کرد که آه من پشت سرته و اگه بری و این کارو بکنی مطوئن باش یک روز خوش توی زندگیت نمی بینی … تو رو خدا کمکم کنید ، خواهش می کنم ، من نمی دونم باید چی کار کنم …


هومن
 

به نظرم زنی باید جدا شه که یا قید بچه هاش رو بزنه تابتونه بعد جدایی زندگی جدیدی شروع کنه یا اینکه باید بشینه و بسازه که بچه هاش بدبخت نشن چون توی ایران پدر از نظر مالی قوی تره و می تونه بچه ها رو تامین کنه اگه مادر بخواد هم باشه هم نباشه بچه ها هوایی می شن و دیگه همشون درگیر می شن. بهتره که زن پس از جدایی بی خیال زندگی قبلیش بشه و زندگی جدیدی شروع کنه یا اینکه بشینه بسازه این بنظرم کاملا منطقیه


ماهک
 

خیلی تصادفی اومدم اینجا.من35سالممه ونه سال پیش با همسرمت ازدواج کردم.تو این نه سال خیلی سعی کردم با زندگی ای که با روال عادی خودم فرق داشت خو بگیرم.من ترسو و خجالتی و حساس وسربه کارخود بودم.تو دوسال اول زندگیمون،تقریبا 4ماه بعد از ازدواج درگیر مشکلات مالی شد.خونه ای که دوتامون با تلاش خریده بودیم رو قبل از اینکه بریم توش،فروختیم و سه سال بعدش هم درگیر بازپرداخت مابقی بدهیش شدیم.تو این سه سال تقریبا یکسالش روبیکاربود.بعدش دوباره سعی کردیم وآپارتمانی تو کرج خریدیم و بعدش هم یه ماشین قسطی و تقریبا همه چی عادی شد.البته بجز رفتارش که باوجود ابراز علاقه های تقریبا همیشگیش،همیشه هم با داد و بیداد و چرا این کارو کردی و چرا به مامانم اینو گفتی و چرا زیاد(یعنی هرهفته سه بار)خونه مامانم و خواهرم نمیای و چرا همش خستگیتو برام میاری و چرا نق میزنی و همینه که هست.نمیخوای برو خونه ننه ات و.....زمان گذشت.تا دوسال پیش که متوجه smsهای مشکوک یه همکارخانمش شدم.انکارکرد و بعد رو گوشی اش و کیفش و کامپیوترش پسورد گذاشت.تا دی ماه سال پیش این رفتارش ادامه داشت با برخوردای خیلی بد که مثلا چون بهش گیرمیدادم که اون خانم رو اخراج کنه،یا اینکه چراهمش موبایلشو خاموش میکنه و دیرمیاد خونه و..منجربه ضرب وشتم و حبس شدن چندروزه توخونه وقطع کردن تلفن شد.بعدش هم میگفت اون خانم همکارمه و تا اخرعمر،میمونه.تو ناراحتی همه چی رو ببخش و طلاق بگیر برو.خلاصه دیماه 87 بالاخره تونستم بفهمم که واقعا دوست دخترداره.چندماهی دورازهم موندیم.یعنی من رفتم خونه مادرم شمال.دیدم که هیچ خبری نشد ،نه عید،نه سالگردازدواج،نه تولدم.گفت که اگه میخوای جدابرو دنبال مراحل قانونی اگه هم نه،بیاسرزندگیت و هیچ شرطی نذارو همه چی رو فراموش کن.منم دیگه با اون خانم رابطه ندارم اما اخراجش هم نمیکنم.وکیل گرفتم برای جداییمون.الان که محکوم شده به پرداخت مهریه و نفقه وتهیه مسکن(چون خونه به نام منه)با وکیلم قرارگذاشته برای 26دیماه یعنی شنبه که با هم صحبت کنیم.گفته که دوستم داره ونمیخواد ازم جداشه.میترسم.با خودم فکرکردم بیا تصورکن الان یه دختر35ساله ای و این آقا یه خواستگار.آیاآیتم های ترو برای زندگی داره؛حتی به گذشته مشترکت هم فکر نکن. دیدم نه،من نمیتونم بقیه زندگیم رو حروم کنم برای یه مرد بی مسوولیت که بددهن وخودخواه و بی چشم و رو هم هست.تازه من کودکی هم ندارم که نگرانش باشم.شاغلم و درآمدخوبی هم دارم.خانواده ای دارم که ازم حمایت میکنند و طلاق براشون آخر زندگی نیست.بهم دلگرمی بدید.


 
نازنين
 

يك ساله به خاطر ازدواج مجددهمسر سابقم بر خلاف نظر خانواده ام جدا شدم.در قبال مهريه حضانت فرزندم را گرفتم.يكساله تنها زندگي مي كنم 33 ساله هستم زندگي نسبتا خوبي دارم.قصد ازدواج مجدد ندارم چون اينطوري راحتم.فقط اطرافيان و دوستانم آنقدر منو ترساندند كه نگران آينده هستم و اينكه در دوران پيري تنها باشم.


مهسا
 

سلام من هم از همسرم حدود دوسالي ميشه جدا شدم البته كه دوستش داشتم بااينكه تحصيلكرده بودمنو ضرب وشتم ميكرد ودائم الخمر بود .. باهمه اينا عاشقش بودم يه روزي با خودم فكر كردم كه بايد خودم و آيندمو دوست داشته باشم واين جراتو داشته باشم كه خودمو از اين گرداب بيرون بكشم بنظرم زنهايي كه در ايران با اين همه مشكلات از همسرشون جدا ميشن واقعا شجاعت ستودني دارندو مهم اينكه به خودم افتخار ميكنم كه نفر سومي رو وارد بدبختيمون نكردم. همسرم منوبه شرط بخشش مهريه طلاقم دادو اين فاجعه جامعه ماست من حتي به خاطر آسيب هايي كه از كتك هاي اون بهم رسيده بود شكايت نكردم جون اونوقت طلاقم نميداد پشيمون نيستم لحظه لحظه جوونيم باارزشتر از چند ميليون پوله ....


صنم
 

هیچ کس نمی فهمه اونایی که طلاق می گیرن چی می کشن بخصوص اون لحظه ای که صیغه خونده می شه آدم می گه کاش می مردم و اون لحظه رو نمی دیدم.نمی تونم اون لحظه رو فراموش کنم ضربه ای به هم زده که تا اخر عمرم نمی تونم فراموش کنم بریدم این ته ته خطه من یه ماه پیش طلاق گرفتم یه ماه نامزد بودیم ولی خدا می دونه چی کشیدم تو دنیا هیچ چی بدتر از طلاق نیست.


مریم
 

از همه بدتر، پیشنهاد های بعد از طلاقه.مثلا ابراز علاقه پیرمردی که جای پدر بزرگته،پیشنهاد های مردان متاهل،و موارد دیگه که خودتون بهتر میدونید.وقتی هم از خواسته ها و آرمان هات میگی لطف میکنند و میگویند که، مگه تو شرایط خودتو نمیدونی تو یه زن 27 ساله ای 2 بار ازدواج کردی و یک پسر هم داری . کسانی که اگر از طلاقت چیزی ندانند حتی به خود اجازه هم کلام شدن با تو را نمی دهند،حالا با هر مقام و ثروتی . و از همه بدتر اینکه بدون اطلاع از اینکه مقصر واقعی کی بوده و اثلا چرا طلاقی صورت گرفته . فکر کنم باید برم و بمیرم


مينا
 

مردها ارزش براي زندگي مشترك ائل نيستن همشون مشكل رفتاري دارن يا معتادن يا هيز ويا خسيس و متعصب


سعید

میناخانم برای شما متاسفم که برای همه ی مردها اینجوری قضاوت می کنید همه ی مردها مثل هم نیستند


مهتاب
 

من یکسال ونیم باشوهرم تو عقد بودیم و دوماه هم زندگی مشترک داشتم.اما از دوماه یک روز خوش تو خاطرم نیست.فقط گریه و تحقیر و توهین از یک بچه ای که اسمش مرد بود و جز مامانش کسی رو قبول نداشت.بنظرم اون باید با پسرش ازدواج میکرد.الان بعد از چندماه دوری منتظر جدایی ازش هستم.دوران سختی رو میگذرونم.اما تحملش از تحمل اون زندگی کوفتی خیلی بهتره.خلاصه اینکه دیگه به هیچ مردی اعتماد ندارم به همه بدبین شدم.


آزاده
 

دوسال است كه زندگي مشتركم را شروع كردم خيلي با همسرم دچار سوء تفاهم مي شم بد بين است نه مشكوك .احساس مي كنه همه ادما به نحوي با او درگيري دارن .تعصبات بيجا و زندگي بر اساس دل خواستن ها شيوه او بود.براي انجام كارها دليل ارائه نمي كرد مي گفت اين طوري راحتم يا دلم مي خواد يا من صلاح مي دونم خلاصه علي رغم اينكه تلاش زياد كردم نتونستم شيوه فكريش را بپذيرم در نظر داريم براي جدايي اقدام كنيم.


مهسا
 

سلام،خواهر من بر خلاف من زن آروم و بي سر و زبونيه.٨ ساله كه ازدواج كرده و يك دختر ٢ ساله داره.دلش ميخواد از شوهرش به خاطر اخلاق تندش ،فحاشي هاش ، كتك كاري هاش ، رابطه بازش با زنهاي ديگه،دعواهاش با اطافيانش و غرور بي اندازه اش طلاق بگيره اما شوهرش ميگه كه اينقدر طلاقش نميده تا دخترشون ٧ ساله شه و اونوفت طلاقش بده.دفعه آخري هم كه قهر كرد شوهرش بچه رو بهش نداد و به خاطر دوري از بچه اش برگشت.واقعا چه بايد كرد؟


آنيتا
 

سلام،من بعد از 2 سال زندگی مشترک با مردی که همش تهمت میزنه ،لجبازی میکنه،منواز لحاظ روحی اذیت میده به نقطه آخر رسونده،تصمیم به جدایی دارم حتی گفتم مهرم نمیخوام ، بیا طلاق بده ولی میگه مهرت رو قسطی میدم ولی تا ابد طلاق نمیدم.حالا شما بگین من چطوری میتونم دادگاه رفتار بد اونو ثابت کنم،آیا اون میتونه منو اصلا طلاق نده؟ یه راه حل منطقی به من بدین برای اینکه بتونم به راحتی از این آدم بدذات رها بشم.ممنون


شيما
 

سلام- خيلي دلم گرفته كاملا گيجم و نمي دونم بايد چيكار كنم يك ماهه كه من و شوهرم تنها تو يك خونه ايم و با هم حرفي نداريم كه بزنيم تو دعوا بهم گفته بود كه ديگه دوستم نداره و تنها داره تحملم ميكنه ،‌من جدي نگرفتم چون عادتشه كه تو دعوا به من خانوادم و همه اطرافيانم توهين كنه ، هي همه چي رو ناديده گرفتم و حالا ديشب كه ازش ژرسيدم تا كي مي خواي اين وضع رو ادامه بدي گفت ،‌من هنوز رو حرفم هستم و ديگه دوستت ندارم و اگه الان اينجايي فقط براي اينه كه مادر بچمي،‌يك پسر 11 ماهه دارم و اگر اون نبود همين الان ميرفتم طلاق مي گرفتم. خيلي تحمل كردم توهين شنيدم ، كتك خوردم، خرجم رو كه خورم كار كردم و دادم، يك ماه پيش سر يك حرف خيلي ساده كه به خواهر شوهرم گفتم همه ريختن رو سرم و هرچي دلشون خواست گفتن و حالا هم دست پيش رو گرفتن.براي اونها اين جور چيزها خيلي عاديه، يك دخترشون طلاق گرفته، پسرشون نامزديش رو بهم زده ، دورو برشونم پر از اين جور ماجراها. همه هم تقصير مادر شوهرمه. دارم منفجر مي شم از ناراحتي ولي نمي دونم به كي بگم ، اصلا چي بگم ........ فقط كمك


 
مارال
 

سلام من 22 سالمه مامانم بعد از مرگ پدرم به سختی من رو فرستاد دانشگاه و به این امید که خوشکل ترین دخترش با تحصیلات بالا با یه مرد حسابی ازدواج کنه ولی حالا من 1 ساله ازدواج کردم 2 سال تو دانشگاه با شوهرم دوست بودم بعد از مدتی با مخالفت شدید خانواده های هر دو طرف ازدواج کردیم حالا تازه به این نتیجه رسیدم که نمیشه با یه مرد معتاد زندگی کرد شرایط اینقدر برام سخته که دارم دیوونه می شم ولی از اینکه با اطرافیان رو برو بشم می ترسم واقعا تنهام


ليلا
 

سلام اولا اينكه هيج مردي نميتونه زنش رو طلاق نده دادگاه راهي به نام كراهت گذاشته زن بيا بيرون از خونه نهايتا ناشزه ميشه اما بره بگه من انو نميخوام متنفرم مهرمم منيخوام بعد از دو سه بار دادگاه طلاق ميده ثانيا مردا ياد گرفتن خودشون زنو نميخوان اما پدرشو درميارن تا زن بگه مهرم حلال جونم آزاد مردي كه خودش نميخواد اما واسه اينكه زنشو طلاق بده آزارش ميده اما تو دادگاه ميگه من عاشق زندگيمم من قصد زنگي دارم اما از دادگاه مياد بيرون ميگه برو مهرتو ببخش طلاقت ميدم به نظر من دادگاها بايد قسطي كردن مهريه رو در قبال حق طلاق بذارن اين طوري نه زني كلاشي ميكنه (جون ماهي يك سكه يا نيم سكه فقط خرج در آمدهاي عادي ميشه نه منجر به پولدار شدن زن)نه مردها شارلاتان بازي در بيارن كه به خاطرعدم مسوليتيا مشكلات ديگه زنو آزار بدن تا مهرشو ببخشه و بره فلسفه مهريه حمايت مالي زنه كه اگر طلاق گرفت به خاطر بي پولي هرزه نشه ياتو خانوادش تحقير نشه يا ...


سمیه
 

سلام.5 سال هست که ازدواج کردم و یک دختر 3 ساله دارم.طاقت رفتار شوهرمو ندارم البته همش تقصیر مادرم بود که نگذاشت همون دوران نامزدی ازش جدا بشم.خونه مال منه بیشتر خرج زندگی با منه و اینقدر شوهرم نمک نشناسه که هیچی به چشمش نمیاد.طاقتشو ندارم.حالا اگه بخوام طلاق بگیرم و دخترمم پیش خودم نگه دارم باید چیکار کنم؟تو رو خدا یک راه حل بدین چون دیگه بریدم.


احمد
 

خواهش می کنم یکطرفه قضاوت نکنید.من الآن چهار ماهه که با همسرم متارکه کردم و هیچ اطلاعی ازش ندارم.گوشیم هم چهار ماهه که خاموشه نه زنگ میزنم نه چیزی. چون واقعاً دیگه به ستوه اومدم. دقیقاّ یک ساله که از ازدواجم می گذره.بخدا قسم نه معتادم نه الکلی نه اهل خیانت نه اهل فسق وفجور. مسلمانم و اهل دین و رعایت موازین شرعی.الحمدللّه بچه هم نداریم. وضعیت درآمدم هم بد نیست. بخدای لایزال سوگند که با همسرم کمال صداقت را دارم و تا الآن همه جوره سعی کردم رضایتش رو برآورده کنم. حتی اگه بگم که این خانم تو این مدت یکسال ازدواجمون بیش از شش ماهش دانشجو بوده تو یک شهر دیگه. حتی پیش اومده که به خاطر درسش یکماه یکماه خونه نبوده و حتی نفقه هم به بهترین نحو ممکن بهش پرداخت کردم شاید هر از گاهی به خاطر فشار شغلی و رفتار نامناسب زنم ودهن چاکیدۀ مادرزنم یه غری بزنم ولی اهل کتک کاری و خشونت نیستم چون معتقدم با خشونت و داد وبیداد نمیشه کاری کرد بلکه باید با صبر و متانت و وقار طرف رو به اشتباهش آگاه کرد و بهش درس زندگی داد. پول توجیبی برجی سیصدچهارصد هزار تومان و بهترین لباسها و جواهرات و ماشین آخرین مدل و اسباب لوکس منزل و ... . ما از همون اول ازدواج بخاطر انجام کارای خونه با هم مشکل داشتیم. زمانیکه من از این خانم می خواستم کارای خونه مثل آشپزی و نظافت منزل رو انجام بده به من می گفت طبق قانون مدنی وظیفۀ من نیست و ادامه می داد که روزی که میخواستی با یه دختر دانشجو ازدواج کنی باید فکر اینجاشو میکردی! مدتی با هم سر این قضیّه اختلاف داشتیم تا بالاخره خانوادش متقاعدش کردن که بابا ناسلامتی تو زن خونه هستی باید به وضعیت بهداشت و تغذیۀ خونه اهمیّت بدی حتی من ماشین ظرفشویی خریدم. زنم خیلی بداخلاق وپرخاشگر و شلخته و بهانه گیره و خیلی به من بددهنی میکنه حتی اواخر از همخوابگی با من هم پرهیز می کرد چون مانتوهایی که دو ماه قبلش براش خریده بودم دیگه کهنه شده بودن منم نمیذاشتم بندازه دور! ولی تا الآن همه جوره دندون رو جگر گذاشتم بلکه خدا بخواد عوض بشه.گفتیم اول ازدواجه بدشوهری میکنه.گفتیم اینا امتحان الهیه و خلاصه تا الآن همه جوره سر خودمو شیره مالیدم. درد شوهر آزاری داره از من به هیچ وجه حرف شنوی نداره و همه جوره شخصیت من و وظایف زنانش رو نادیده میگیره. تو این مدت به این نتیجه رسیدم که مریض روحیه و حالا دارم می فهمم که خانم قبل از ازدواج به روانپزشک هم مراجعه می کرده و داروهای خفن در حد شیزوفرنی و از این قبیل امراض روحی استفاده میکرده در حالیکه قبل از ازدواج از من پنهان میکردن. من روزی چهارده ساعت سر کارم و خانم روزی چهارده ساعت خواب. وقی هم که از سر کار برمی گردم باید تازه وایسم آشپزی وظرفشویی و جاروپارو کنم وخانم تازه هوس گشت و گذار وسیاحت شبانۀ پارک میکنن. حالا هم که میگم من به ستوه اومدم بیا برو دکتر اعصاب و روان خودتو درمان کن میگه من طلاق میخوام. میگم خوب برو بگیر میگه تو منو طلاق بده مهریه ام رو هم باید بدی، هفتصد و چهارده سکه! و حالا هم به تشویق پدر و مادرش چهار ماهه که متارکه کرده و پدر ومادرش هم با وجود وقوف کامل از مریضی دخترشون، انکار میکنن. نمیدونم دردم رو به کی باید بگم. فقط میدونم که این پدرسوخته الآن هفت ماهه که طلاق میخواد نه خودش اقدام میکنه نه من به خاطر مهریّه جرات شکایت دارم. خداوکیلی برام دعا کنید که شرّ این عجوزه از سرم کم بشه.


فاخته
 

    منم مثله بقیه.شوهر من عاشقم نبود یه روز با اصرار خانوادش منو عقدکرد.یه روزم بدون خواسته خودش طلاقم داد.و بعد از3ماه زندگی مشترک شدم............. مطلقههههههههههههههههههههه.


 

نوشته شده توسط آرش در ساعت 1:30 | لینک  |  39 نظر


مجموعه‌ی مسایلی که در حال حاضر در ایران در ارتباط با امر طلاق و حقوق زنان و کودکان طرح می‌شود، سلسله گزارش‌ها و مقالات مجلات و روزنامه‌ها، مصاحبه‌ها و به ویژه نارسایی‌های قانونی، فقهی و عرفی مربوط به این مسایل، حکایت از وجود بیماری‌ای کهنه و معضلی دامنگیر در جامعه دارد که روز به روز عمیق‌تر می‌شود.

 نکته‌ای که به ویژه باید مورد توجه قرار گیرد، طرز تفکر حاکم بر ارگان‌هایی است که به هر دلیلی، با این مسئله مرتبط‌ند. روشن است که ازدواج و طلاق، اگرچه اموری خصوصی به شمار می‌آیند، اما به عنوان نهادهای اجتماعی بر دیگر ارکان اخلاقی و اقتصادی جامعه نیز موثرند و از آن تأثیر می‌گیرند. قوانین نادرست، پشتوانه‌ی سنت‌های نادرست در دوران اخیر و در زمینه‌ی تحولات اجتماعی اقتصادی ایران در دو دهه‌ی گذشته رشد ازدواج‌های زودرس، بی‌شناخت و اجباری، یا پدیده‌ی « دخترفروشی» در میان اقشار کم‌بظاعت، می‌رود تا به یک گره کور در راه سلامت جامعه بدل شود. گذشته از مشکلات فزاینده‌ی اقتصادی، ضعف و یکسویه نگری در قوانین مدنی مربوط به ازدواج و طلاق نیز مزید بر علت شده و راه هر گونه اصلاح یا بازسازی را در این رابطه می‌بندد. بر اساس نگاه سنتی در ایران اسلامی، تشکیل خانواده چیزی نیست جز قراردادی اقتصادی و جنسی که به ازدیاد نسل نیز می‌پردازد و از روابط بی‌بند و بار و آزاد یا گسترش «فساد» جلوگیری می‌کند. اما حتی از همین زاویه نیز، دو انسانی که با هم به پای امضای این قرارداد می‌روند، دارای حقوق برابر و مشارکت با یکدیگر را آگاهانه برنگزیده‌اند. در بهترین حالت به یکدیگر برخورده‌اند و حال باید مددکار رفع نیازهای اقتصادی و جنسی یکدیگر باشند. این چارچوب باید حفظ شود، مبادا که پرده‌های «عفت» جامعه بدرد و دین و ایمان مردم به خطر بیافتد. در این جامعه، نگاه سنتی‌، حکومت و قوانین مدنی، سن بلوغ را با سن ازدواج برابر تلقی می‌کند. از این گذشته، جوانان، در دوره‌ای از زندگی خود که به ایجاد ارتباط و شناخت جنس مقابل خود نیازمندند، از این روابط محرومند و تنها، راه ازدواج را پیش روی خود می‌یابند. این تنها امکان موجود، اغلب بهترین امکان نیست. تلقی بسیاری از مردان سنتی از «همکاری» در چارچوب همان «قرارداد» خشک نیز نادرست است. در نتیجه، با کمال تأسف باید گفت سنن حاکم بر اخلاق اجتماعی ما نه تنها به ساختن آشیانه‌ای پر مهر مدد نمی‌رساند، بلکه کانون‌های گرم و مستقل را نیز به قفسی تنگ و آزار دهنده بدل می‌کند که چه بسا فرو ریخته بهتر. در مجال این مقاله نیست که به بررسی دقیق علل جدایی همسران، یا نکات مثبت و منفی طلاق بپردازد. بحث بر سر وجود نقایص جدی در قوانینی است که به صورت پشتوانه‌ی سنت‌های غلط جا افتاده در محیط عمل می‌کند و لذا، مشکلات زنان جامعه در این زمینه روز به روز پیچیده‌تر و بیشتر می‌شود. «حق طلاق» و نابرابری در برابر قانون در ایران نیز، مانند بسیاری از جوامع دیگر جهان، طلاق امری ناپسند به شمار می‌رود. نفرت از طلاق، گذشته از جنبه‌های عاطفی، ریشه در اعتقادات مذهبی نیز دارد. البته اسلام از معدود مذاهبی است که هم ازدواج و لذت‌جویی جنسی را مثبت تشخیص داده و به آن اهمیت می‌دهد، و هم مخالفت جدی با طلاق در آن مطرح نشده است. اما در این زمینه نیز، ماند موارد بی‌شمار دیگر، زن مورد تبعیض قرار گرفته است. حق مردان در اختیار کردن همسران متعدد و امکان بهره‌وری از «صیغه»، با حق یک‌جانبه‌ی آنان برای طلاق دایره‌ی تبعیض را تکمیل می‌کند. اگرچه نابرابری ساختاری جنسی علل و عوامل گوناگونی دارد و از میان رفتن آن نیز ساده نیست، اما تدوین و تصویب قوانین صحیح می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد. قوانین موجود ایران، دست مردان را برای چندهمسری – و سپس- طلاق دادن زنان عقدی خود- تک تک یا یک‌جا- باز می‌گذارد، اما دست زنان را برای طلاق گرفتن از همسری نامناسب و خطرناک نیز می‌بندد. البته طبق موازین شرعی و قوانین مدنی، در موارد خاصی زن می‌تواند تقاضای طلاق کند. اما این درخواست باید با دلایلی همراه باشد که ثابت کند مرد قادر به تداوم «ریاست» خود بر خانواده نیست. مرد باید دیوانه، مبتلا به مرضی درمان‌ناپذیر و مسری، محکومیت طولانی به زندان، ناتوانی جنسی و امثال آن باشد، یا هسر خود را برای مدتی طولانی ترک کرده باشد، تا زن بتواند از او طلاق بگیرد.

 سنت و قانون: نظر زنان صائب نیست! حجت‌الاسلام موسوی بجنوردی، از فقیهان عضو شورای عالی قضایی در گفت‌وگویی با مجله‌ی«زن روز» مطرح می‌کند که قوانین موجود در بسیاری از موارد صراحتاً به نفع یک بخش از جامعه، یعنی مردان جبهه‌گیری نمی‌کنند. وی درباره‌ی شرایط ازدواج به طرح این نکات مثبت می‌پردازد؛ از جمله از حق زنان در طرح درخواست طلاق از شوهران دیوانه، قاچاقچی، معتاد، فاسد، مبتلا به وبا، طاعون، سل، زندانی بودن برای 5 سال پی در پی و... در عین حال اضافه می‌کند: «گواهی پزشک مبنی بر مجنون بودن مرد باید مورد اطمینان قاضی باشد. زیرا دادن رای طلاق آن هم وقتی که زن بخواهد طلاق بگیرد، بسیار مشکل است.» چرا مشکل است؟ زیرا باورهای جامعه و مدیران آن و قوانین موجود، نظر زن را صائب نمی‌داند و خواست ها و تصمیمات مرد را بر او ارجح می‌شمارد. حتی در مواردی که در بالا ذکر شد، باز عملا ضمانت اجرایی وجود ندارد. در همین گفت‌‌وگوی زن روز» با آقای موسوی بروجردی، مصاحبه‌ کننده می‌گوید: "... دادگاه‌های مدنی خاص اعتیاد را حتی بصورت شدید آن دلیلی برای عدم صلاحیت نمی‌دانند.

مواردی مشاهده شده که مردی معتاد بوده و چندین بار هم محکوم به زندان شده و در این مورد زن و فرزندانش را نیز رها کرده، اما وقتی همسر او به دادگاه شکایت کرده، دادگاه نه تنها به مرد گواهی عدم صلاحیت نداده بلکه سرپرستی بچه‌ها را نیز به عهده او گذاشته است.. ما در همه موارد حکم شرعی داریم... دادگاه مدنی خاص بر اساس قوانین شرع عمل می‌کند.» همین قوانین شرع است که اجازه می‌دهد مردان، برای ازدواج مجدد، بر اثر دلزدگی، ناراحتی از حضور بچه‌ در فضای خانواده، تحریکات فامیلی و بهانه‌های دیگر، حتی به صورت غیابی حکم طلاق بگیرند و همسران خود را بدون کوچکترین امکاناتی رها کنند و بسته به میزان توانایی یا لجبازی، بچه‌ها را هم بگیرند یا ببخشند. اما همین قوانین باعث می‌شود که زنان نه تنها از چنین امکانی برخوردار نباشند، بلکه حتی آنقدر دارای ارزش به حساب نیایند که رئیس همین دادگاه‌ها خواست‌شان را به پشیزی بخرد.

در گزارشی در « زن روز» از دادگاه‌های مدنی خاص و در مصاحبه‌ای با زنی که شوهرش او را طلاق داده است چنین می‌خوانیم: "- شوهرتان در برگه درخواست چه علتی را برای طلاق ذکر کرده بود؟ - بدون علت! لااقل نگفت که مریضم، دیوانه‌ام، کسی را زیر سر دارم، دزدم...؟ - شما در دادگاه در رابطه با عدم رضایتتان برای طلاق حرفی نزدید؟ - اصلا" رئیس دادگاه مهلت حرف زدن نمی‌دهد... شعبه‌ای که من رفتم برخورد تندی با من داشتند. ما مشکل داریم و باید به درد دل ما برسند. به بدبختی ما برسند. سرنوشت این بچه‌ها چه می‌شود؟ باعث بدبختی آنها کیست؟ من گفتم به هیچ عنوان طلاق نمی‌گیرم تا علتش را بفهمم. ولی بعد که به خانه رفتم دیدم اخطاریه آمده‌. آیا باید به همین آسانی طلاق صورت گیرد؟ آیا دولت، مجلس، یا خود همین رئیس دادگاه نباید فکر کند که اگر مردی می‌تواند از نظر شرعی زن دیگر بگیرد، تکلیف زن اول چه می‌شود؟ آیا فکری به حال آینده من که بعد از بیست سال زحمت بدون پشتوانه اقتصادی باید زندگی کنم کردند؟ در صورتی که با تلاش من شوهرم به اینجا رسید. جواب این همه زحمت چه می‌شود؟... من بیست سال جوانیم، هستیم و بهترین دوران عمرم را برای شوهرم گذاشتم تا به همین آسانی رئیس دادگاه در جوابم بگوید که: «‌‌‌خانم چه می‌خواهید؟ مرد هر وقت خواست می‌تواند طلاق دهد!" در همین گزارش زن دیگری می‌گوید: "... متأسفانه هر بار که مراجعه می‌کنیم فقط به خانم‌ها سفارش می‌کنند که بساز و بخاطر فرزندانت تحمل کن، شما ببینید چقدر آمار خودکشی و بچه‌کشی زیاد شده؟ اینها به خاطر عدم دادرسی صحیح صورت می‌گیرد..." دیگری می‌گوید: "... شوهرم معتاد است و آمده‌ام از او طلاق بگیرم. اما متأسفانه از پنج سال پیش تا الان مراجعه می‌کنم و نتوانسته‌ام به دادگاه ثابت کنم...! این آقایی که من اینجا دیدم {رئیس دادگاه} طوری حرف می‌زد که انگار از طرف مرد وکیل است!"

نوشته شده توسط آرش در ساعت 15:30 | لینک  |  22 نظر


غرایز جنسی می‌‌توانند عامل بروز عالی‌‌ترین کنش‌های روحی و هنری باشند‌. این غریزه یکی از مهم‌ترین فاکتورهای تشکیل بنیاد یک خانواده هست اما از سوی دیگر می‌تواند منشا بسیاری از انواع انحرافات جنسی قرار گیرد.

 

هر چند برخی از این نوع انحرافات مشکلات فردی هستند، ولی بیشتر آن‌ها به آن جهت که در ارتباط با فرد دیگری معنا پیدا می‌‌کند آسیب‌های اجتماعی را در بر خواهند داشت.

از سوی دیگر، مبارزه با این دسته از آسیب‌های اجتماعی نیازمند تغییرات اساسی در حوزه‌‌های اجتماعی، فرهنگی و آموزشی است.

در ادامه نظرات خانم دکتر مهدیس کامکار، روانپزشک و متخصص در حوزه‌ی زنان و کودکان گفت را جویا شده ایم.

خانم دکتر کامکار، طبق نتایج یک تحقیق که در آخرین کنگره‌ی خانواده و سلامت ارایه شده است، بیش از شصت درصد زنان ایرانی در ارتباط با همسرانشان مشکل جنسی دارند، ریشه‌ و یا علت این اختلالات جنسی در کجاست؟

مشکلات جنسی هم یکی از مشکلات مهم زندگی انسان است. اگر انسان را یک موجود سه بعدی بدانیم یعنی زیستی، روانی و اجتماعی، مشکلات جنسی هم در همین سه بعد قابل بررسی است، یعنی عوامل چند فاکتوری هستند و یک علت را نمی‌‌توان بررسی کرد.

کارکرد جنسی یکی از مهم‌ترین کارکردهای ذهنی و جسمی پیچیده‌‌ی انسان است. انسان در این مورد شاید حتی خیلی زودتر از خواب و اشتها دچار مشکلات روحی، روانی و جسمی شود.

بنابراین اول باید ببینیم علت‌های تأثیر‌گذار این مشکل، اولیه است یا ثانویه، یعنی از هنگامی که فرد کارکرد جنسی‌اش شروع می‌شود این مشکل را داشته یا بعد از مدتی ایجاد شده است.

سپس باید دید مسأله جسمی بیشتر مطرح است یا این‌که بیشتر مربوط به مسایل روحی و روانی است. بعد هم ممکن است دو نفر به صورت فردی از نظر جنسی و پاسخ‌‌های جنسی و یا کارکرد جنسی سالم باشند، اما رابطه اشکال داشته باشد.

بنابراین این مقوله خیلی پیچیده‌ است و مسأله ساده‌ای نیست‌. اما از مهم‌‌ترین چیزهایی که تأثیر در رشد و نمو روانی ـ جنسی هر انسانی می‌گذارد این است که فرد با چه برداشت رابطه‌‌ی جنسی بزرگ شده است، در چه فرهنگی رشد کرده و یا به طور کلی درباره‌‌ی رابطه‌‌ی جنسی و کار‌کرد جنسی چگونه فکر می‌‌کند و چطور به شخصی که برای رابطه‌‌ی جنسی انتخاب می‌‌کند ارزش می‌‌دهد.

سپس می‌رسیم به قسمتی که مربوط به مسایل روانی ـ اجتماعی است. یعنی مسایل اضطراب، افسردگی، تعارضاتی که ممکن است از لحاظ اجتماعی وجود داشته باشند و پاسخ یا کارکرد جنسی را مختل کرده باشند.

 

اما این آمار اعلام شده شصت درصد عدم رضایت و یا اختلال در ارتباط جنسی در جامعه‌‌ی ایرانی از کجا آمده و چه عوامل دیگری در این معضل وارد هستند؟

شصت درصد را باید خیلی ریز بکینم تا ببینیم مسأله چیست. آیا این شصت درصد مشکل پاسخ جنسی است. چون پاسخ جنسی یا همان کارکرد جنسی چهار قسمت دارد. مربوط به میل جنسی‌، انگیزش‌، اوج لذت و مرحله‌‌ی فرونشینی است.

آیا مربوط به این موارد است یا مربوط به این است که دو نفری که در یک رابطه قرار دارند با همدیگر مشکل تعارضات و کشمکش ارتباطی دارند.

مهم‌‌ترین مشکلی که وجود دارد فاکتور ارتباط است، یعنی نوع رابطه است. اگر رابطه‌‌ی بین زن و شوهر مختل شده باشد، بخش مهمی از جنبه‌‌ی خودآگاه و یا ناخودآگاه شخص که می‌تواند این تعارضات، اعتراضات، خشم‌‌ها را در آنجا نشان بدهد در رابطه‌‌ی جنسی خود را نشان می‌دهد چون بسیار رابطه‌‌ی نزدیک و پیچیده‌‌ای است.

مسأله‌‌ی دیگری هم که در خانم‌‌ها مطرح می‌‌شود‌، بیشتر مشکل کاهش میل جنسی آن‌هاست که یا به دلیل مشکلات روحی و روانی است و یا خانوادگی و زناشویی.

یعنی ممکن است دو نفر آن‌قدر آشنایی با بخش روانی ـ جنسی خودشان نداشته باشند و یا این‌که تمایلاتشان به اندازه کافی رشد نکرده کرده باشد که باعث به اوج رسیدن آن‌ها در رابطه جنسی‌شان شود.

در مورد مردها بیشترین چیزی که اکنون مطرح است و تقریباً در هر سنی هم شایع می‌باشد مسأله‌ی انزال زودرس است و بیشترین چیزی که باز در حوزه‌ی رشته‌ی ما دیده می‌‌شود مشکلاتی است مانند کار زیاد، فرسودگی روانی و جسمی، اضطراب و تعارضات اجتماعی، این‌ها مسایلی است که باعث خشم فروخورده می‌‌شود و خودش را به صورت اختلال در پاسخ‌‌های جنسی نشان می‌دهد.

اگر از منظر آسیب‌‌شناسی اجتماعی موضوع را بررسی کنیم به فاکتوری به نام طلاق هم می‌رسیم. به نظر شما چند درصد آمار طلاق‌‌ها در ایران به مشکلات جنسی مربوط است‌؟

فکر می‌‌کنم در حوزه‌‌ی زنان مشکل جنسی نمی‌تواند دلیل عمده طلاق باشد و هرگز نبوده و نیست به خاطر این‌که انگ بد زن طلاق گرفته در اجتماع ما بسیار بد‌تر از این حرف‌‌ها است که زن‌‌ها به دلیل پاسخ نگرفتن نیاز جنسی‌‌شان مثل بقیه‌ نیازهایشان طلاق بگیرند.

باید مشکلات خیلی توان‌‌فرساتر از این باشد که یک زن بخواهد طلاق بگیرد. معمولاً این‌گونه مسایل چند فاکتوره هستند.

بسیاری از زنان هستند که با مشکل پاسخ جنسی مردشان یعنی انزال زودرس روبه‌رو هستند و هیچ‌وقت هم کسی متوجه نمی‌‌شود.

مسأله‌ای که الان مطرح است در مورد زوج‌‌های جوان است چون برای آن‌ها بیشتر خواسته‌‌ها و هویت فردی مهم است و این مسأله نیازهای جنسی هم به عنوان یک حق طبیعی مطرح می‌‌شود و اگر به آن به خوبی پاسخ داده نشود چه بسا منجر به طلاق هم بشود.

نقش آموزش و پرورش و رسانه‌‌ها را در بازگویی و آموزش روشن این‌گونه موضوعات چقدر موثر می‌‌دانید؟

مانند آموزش هر مسأله‌‌ی دیگری باید به اصل پیشگیری توجه کرد و در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت برنامه‌ریزی کنیم.

یادگیری پایاتر است که دراز مدت باشد. باید به مسایل فرهنگی توجه کرد چون این مورد در حوزه‌ی مسایل جنسی به رشد روانی ـ جنسی که یک مسأله‌ی بسیار مهم در رشد شخصیت است، بر‌‌می‌‌گردد.

همان‌طور که رشد شخصیت انسان از زمان جنینی و سپس از زمان نوزادی آغاز می‌شود این رشد به همین شکل در بخش روانی ـ جنسی انسان هم ادامه پیدا می‌کند و به همان اندازه هم مهم است که از اوان کودکی به آن توجه شود.

یعنی پاسخ‌‌هایی که مادر یا پدر در ارتباط با خودارضایی کودک و یا بچه‌‌های نو‌پا می‌دهند،در فهم ادراکی کودک موثر است و باعث می‌‌شود که متوجه شود در چه زمینه‌ و فضای فرهنگی رشد می‌‌کند و این‌که آیا باید محدود یا متوقف بشود‌.

بنابراین خیلی مهم است که با توجه به سن کودک او را با بدن و روانش آشنا کنید و ارزش‌‌هایی را که می‌‌خواهید به او منتقل کنید که چطور از بدنش مراقبت کند و وقتی از بدنش مراقبت می‌‌کند و به آن احترام می‌‌گذارد به نیازهایش پاسخ می‌دهد بنابراین نیازها‌، ارزش‌ها و حریم دیگران را رعایت خواهد کرد.

می‌باید در این زمینه پدر و مادر آموزش به کودک را خیلی زودتر از مدرسه شروع کنند. این کار می‌تواند در مهد‌‌کودک هم آغاز شود، اگر که معلمان در این زمینه آموزش درست دیده باشند چون این موضوع بسیار مهمی است.

متأسفانه آموزش و پرورش ما خیلی دیرتر از نیازهای فردی و طبیعی آدم‌ها به این موضوعات پاسخ‌ می‌‌دهد. و مانند بسیاری از مشکلات دیگر موجود، جامعه ما فکری به حال خودش کرده و‌ به صورت اتوماتیک به آن پاسخ‌هایی داده است و ممکن است که پاسخ درستی هم نباشند. بعد آن‌وقت می‌‌نشینند و فکر می‌‌کنند برای این مشکلات و عوارض پیش آمده چه باید بکنند.

آموزش و پرورش باید در این زمینه از همان سنین پیش دبستانی برای کودکان برنامه‌ریزی کند تا به این مسأله‌ی پیچیده، طبیعی‌، انسانی و بسیار مهم و ارزشمند که ممکن است تأثیرات بسیار به سزایی در طول عمر یک انسان و روابطش با دیگران بگذارد، آگاه گردند.

در میان کتاب‌‌های درسی هم ممکن است به یک‌سری سوالات پاسخ‌‌هایی داده باشند اما چالش‌‌ها در گفت و گو به وجود می‌‌آید، در بحث‌‌هایی که بین بچه‌‌ها به عنوان یک گروه و آموزش‌‌دهندگان به عنوان گروهی شروع می‌‌شود. به نظر من نباید فقط این موضوعات در کتاب‌های درسی خلاصه شود.

ارتباط‌‌های پیش از ازدواج‌ رسمی میان زن و مرد چقدر می‌‌تواند برای آشنایی بیشتر با خصوصیات روحی و جنسی طرف مقابل موثر باشد‌؟

مسلماً ازدواج خلاصه نمی‌‌شود به این‌که آدم‌ها به نیازهای جنسی خودشان فقط پاسخ دهند و این یک نگاه ابتدایی و بی‌‌مسئولیتی است.

ازدواج فقط یک مقوله است. بعد از این‌که فرد هویت خودش را پیدا می‌‌کند وارد مرحله‌‌ی بعدی که صمیمیت است می‌شود به این موضوع نباید به این سادگی نگاه کرد.

به خاطر این‌که انسان‌ها هر چقدر شناخت بیشتری از خودش داشته باشند بهتر می‌توانند به نیازهایشان و نحوه‌ی پاسخ دادن به آن عمل کنند و اگر خودشان را نشناسند چطور می‌‌توانند وارد رابطه‌‌ای شوند که باید دیگری را بشناسند و بعد برای به وجود آوردن نسل بعدی‌ متعهد شوند.

و این شامل شناختن و تجربه کسب کردن در همه‌‌ی زمینه‌‌ها به عنوان هویت فردی است و قطعاً مهم است که من بدانم کی هستم و در کجای جهان هستم.

آیا اختلالات جنسی در گرایش زنان و مردان متأهل به دیگران خارج از زندگی زناشویی خودشان نقش دارد و یا عوامل دیگری در این قضیه وارد هستند؟

به نظر می‌رسد که زنان دارند جا پای مردان در دهه‌‌های قبل می‌‌گذارند. بنابراین در خیلی از موارد شاید بتوان یک تصمیم نسبی در مورد مرد‌ها هم داشت یعنی یک برداشت نسبی.

چیزی که در ازدواج مطرح می‌‌شود و آن را نگه می‌‌دارد نخست شور و شیدایی و دوم مسأله‌ی صمیمیت و سوم تعهد است.

مهم‌‌ترین قسمتی که یک رابطه را نگه می‌‌دارد مسأله‌ی صمیمیت است. صمیمیت یعنی عقاید مشترک، اهداف مشترک و احترام به عقاید متفاوت یعنی تفاهم نه عقاید متضاد.

آدم‌‌ها نمی‌‌توانند به اصولی که خلاف اصول خودشان است و ارزش‌‌هایی که ضد ارزش خودشان است احترام بگذراند و آن‌ها را رعایت کنند.

اما اگر یاد گرفته باشند و رشد کافی از لحاظ اجتماعی و فردی کرده باشند می‌توانند به عقاید متفاوت که لزوماً خودشان به آن‌‌ها اعتقادی ندارند، احترام بگذارند.

این قسمت است که رابطه‌‌ی بین افراد را و رابطه بین زن و مرد را در زندگی زناشویی نگه می‌دارد. اگر در یک رابطه فقط شیدایی و یا فقط تعهد باشد، این ازدواج را تهی می‌‌گویند یعنی چیزی در آن نیست.

بنابراین باز هم به اصل رابطه‌‌ی جنسی و میزان تفاهمی که در آن وجود دارد و نیز به مقوله‌ی صمیمیت بر‌می‌گردد. اگر این قسمت در رابطه‌ی دو نفر بلنگد، یک جای خالی در قلب و مغز آدم وجود دارد و حتی اگر خودآگاه متوجه آن نشده باشد احتمال این‌که این جای خالی توسط دیگران پر شود خیلی زیاد است.

حال چه در آن رابطه‌‌‌ی زناشویی باقی بمانند و چه منجر به جدایی بشود‌، این ازدواج از درون خالی و پوسیده شده است.

مقوله‌ی رابطه‌‌ی جنسی بین یک زن و مرد پیچیده‌‌تر از این است که صرفاً به این مسأله ختم شود که آیا من تمایلات جنسی‌‌ام پاسخ می‌گیرد یا نه. فاکتور‌های احترام، هویت فردی و ارزش‌‌ها از نظر فرد در یک رابطه خیلی مهم هستند.

زمانه

نوشته شده توسط آرش در ساعت 18:46 | لینک  |  3 نظر


در سطح جامعه زنانی كه سرپرستی ندارند  از زنان دیگر آسیب پذیرتر هستند و بیشتر این مشكلات از یك  سوی توسط جامعه و خانواده و از سویی دیگر  توسط مسایل اقتصادی بر آنها تحمیل می شود  و باعث می شود كه آنها تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار گیرند .

اول- طبق قانون مدنی و با استناد به  ماده 1133 مرد هر زمان كه بخواهد و اراده كند می تواند همسرش را طلاق دهد، و این در حالی است كه زن  زمانی كه می خواهد طلاق بگیرد باید مواردی را كه در قانون به آنها عسر و هرج گفته می شود را برای قاضی  ثابت كند تا بتواند او را راضی سازد كه حكم طلاق را به نفع زن صادر سازد و همچنین بتواند تمام حق و حقوق مشخص خود را دریافت دارد  و این در حالی است كه اگر زن خود درخواست طلاق بدهد از  تمام حق و حقوق مالی بی بهره خواهد شد .

یكی از مهمترین مشكلات زن پس از طلاق مشكلات مالی است، در بسیاری از موارد زن  در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حق و حقوق قانونی خود چشم پوشی می كند  و یكی از آنها مهریه می باشد . نتایج یك تحقیق نشان می دهد ٧٨ درصد زنان طلاق گرفته شهر تهران، مهریه خود را در هنگام طلاق دریافت نكرده و ٤١ درصد برای طلاق گرفتن مجبور به گذشتن از مهریه خود شده‌اند.

 این در حالی است كه بیش از ٨٩ درصد از زنان طلاق گرفته هیچ
نفقه‌ای دریافت نكرده‌اند و به دلیل اینكه بیشتر زنان  در خارج از خانه به شغلی مشغول نیستند و حتی در صورت داشتن مدرك تحصیلی عالی،  بسیاری از آنها پس از ازدواج بنا به هر دلیلی دست از كار كشیده اند، اما پس از طلاق ، برای یافتن شغلی مناسب و تامین خود  دچار مشكلات بسیاری  می شوند و طبق همان تحقیق تنها ١٦ درصد از زنان مطلقه شاغل هستند .

متاسفانه دیدگاه ناپسند جامعه نسبت به زنان طلاق گرفته  به خودی خود برای آنها مشكلات بسیاری را پدید آورده است .

 زن پس از طلاق در صورتی كه فرزندی نداشته باشد ، نفقه ای دریافت نمی كند مگر زنانی كه دوران عده را می گذرانند، كه شوهر در همان دوران عده باید نفقه زن را بپردازد اما اگر حضانت بچه ها به زن سپرده شده باشد مرد موظف است  با تعیین دادگاه براساس سن و نیازهای فرزندان ، مقرری به آنها پرداخت نماید.

لازم به ذكر است كه به هنگام طلاق شروط مربوط به تقسیم دارایی دوران زندگی مشترك  به ندرت به اجرا در می آید و با توجه به پرونده های طلاق و آمارهای ارایه شده كمتر زن و شوهری پس از طلاق برای تقسیم اموال و دارایی شان اقدامی كرده اند.

 با توجه به اینكه یكی از شرایط برای تقسیم اموال ، ارائه دادخواست از سوی مرد است، امار درصد طلاق هایی[دعوی] كه از سوی شوهر آغاز شده است بسیار پایین می باشد  و به همین دلیل  كمتر زنی توانسته است، نیمی از اموال زندگی مشترك  خود را پس از طلاق  دریافت دارد و در ازدواج هایی كه شرط تقسیم دارایی مرد قید شده زحمت اثبات دارایی مرد با زن است و بارها گزارش شده كه اثبات و تعیین دارایی شوهر پس از ازدواج كار دشواری است،  در عین حال در زمان ازدواج دو طرف اجباری به  دادن گزارش دارایی خود ندارند .

دوم- یكی دیگر از مشكلات زنان مسئله حضانت فرزندان شان است ، بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حق و حقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند.  ولی باز هم این امر حالتی نسبی دارد زیرا  طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج كند حضانت از وی سلب خواهد شد، و دیگر آنكه مرد می تواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد ، اما زن نمی تواند مهریه و حق و حقوق خود را پس از تغییر رای مرد باز پس بگیرد.

در واقع بعد از وقوع طلاق و وجود اختلاف در میان زن و شوهر، اولین مسئله ای كه ذهنیت زن و شوهر  متوجه آن می شود، حضانت كودك  یا كودكان  است كه نتیجه زندگی مشترك بوده است.

در بسیاری موارد، مرد از سرپرستی كودك به عنوان وسیله ای  جهت كسب امتیازات علیه طرف مقابل استفاده می كند و همین امر باعث می شود كه زن بیشتر تحت فشار روحی قرار بگیرد ، متأسفانه این فكر غلط در ذهن یكی از والدین كه سرپرستی  به او واگذار شده، نقش می بندد كه تمامی وجود كودك  متعلق به او بوده و حتی از ملاقات پدر یا مادر با كودك و بالعكس ممانعت می كند و چون  رابطه كودك با مادر، قوی، عاطفی و احساسی است، این موضوع زمینه را برای سوءاستفاده عده ای از مردان فراهم می كند و مواردی مشاهده شده كه مرد به منظور انتقام جویی و كینه خواهی درصدد ممانعت از اعمال حق قانونی مادر- كه ملاقات با كودك  هر هفته 24 ساعت است- بر می آید.

از طرفی تغییر حضانت و واگذاری آن به مرد موجبات سلب آسایش فكری و عدم امنیت روانی در زن های طلاق گرفته را فراهم می كند، مگر آنكه مرد بنا برعلل قانونی، مانند اعتیاد یا اشتغال به فساد و بیماری، اختیار قانونی حضانت فرزند را از دست بدهد. در دورانی كه حضانت كودك به عهده مادر است، هزینه و مخارج كودك به عهده پدر می باشد كه از طریق مراجع قانونی به آن رسیدگی می شود.

سوم- گذشته از تمام مسائل فوق یكی از مشكلات زنان طلاق گرفته آزارها و مزاحمت هایی است كه همسر سابق نسبت به  او روا می دارد و سعی می كند به طرق مختلف از دیدگاه خود انتقام طلاق را از او بگیرد  و با توجه به همان تحقیق ٤٥ درصد زنان طلاق گرفته از مزاحمت‌ها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی كرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعی شان را می‌كنند. از سوی دیگر٤٠ درصد دیگر نیز محدودیت‌ها و مزاحمت‌های اعضای خانواده خود را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد می‌كنند.

زن طلاق گرفته برای زندگی در میان یك جامعه مرد سالار با مشكلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی كند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار می گیرد، رفت و‌آمدهای او كنترل می شود و خانواده ها برای حفظ آبروی خود سعی می كنند از معاشرت های او بدلیل حساسیت های جامعه جلوگیری كند .

اگر بخواهد به طور مستقل زندگی كند پیدا كردن یك محل مسكونی  و صاحب خانه ای كه مایل به ارائه یك خانه به یك زن مطلقه باشد كاری بس دشوار است و حتی اگر چنین خانه ای را هم بیابد  باز هم باید با همسایگانی  بر خورد كند كه او را تنها به چشم عمل  نابود كننده زندگی خود می بینند .

شاید بتوان گفت: یكی از بزرگترین علل این تفكرات، رواج روز افزون ازدواج موقت توسط مردان متاهل باشد كه در بیشتر موارد زنان  مورد نظر از میان زنان طلاق گرفته ای  هستند كه تنها به علت مشكلات بسیاری كه پس از طلاق به آنها فشار آورده است تن به اینگونه زندگی مشترك می دهند .

در پایان؛ فی واقع  برای   حمایت از زنان طلاق گرفته نیاز به فرهنگ سازی و لایه برداری از تفكرات كهنه و خرافه پرستی ( كه این روزها بدبینی هم چاشنی آن شده است ) از هر گونه تدوین قانون و تبصره و ماده ای مهمتر است  و باید پذیرفت كه زن طلاق گرفته بعد از تحمل فشار روحی و روانی در خانه همسر سابقش حق دوباره زیستن و داشتن یك زندگی آرام را داراست

نوشته شده توسط آرش در ساعت 13:20 | لینک  |  12 نظر


7 اشتباه بزرگی که موجب مرگ یک رابطه می شود

به یاد داشته باشید، همه ما در زندگی لیز می خورریم، همه ما. به همین دلیل بهتر است که همیشه دست در دست یکدیگر  در طول زندگی راه برویم.                                 امیلی کیمبرگ

ابتدا چند نکته ای را که باید در یک ازدواج رعایت شود بیان می کنم:

·         با هم تنها باشید

·         یکدیگر را تحسین کنید

·         با هم صمیمی باشید

·         شریک یکدیگر و بخشنده باشید

اما اهمیت آنچه که باید انجام شود به اندازه ممنوعات یک رابطه است.  من مطمئن هستم که همه شما بارها در دام این اشتباهات افتاده اید، درست مانند خود من.  من از اشتباهات خود عبرت گرفته ام و هر گاه که امکان انجام یکی از آنها وجود دارد متوجه نشانه های آن شده و سعی می کنم به نحوی آن را اصلاح نمایم.

اگر در زندگی از انجام اعمال زیر اجتناب ورزید و کارهای ذکر شده در بالا را انجام دهید در این صورت رابطه ای بسیار عمیق خواهید داشت.

 1- خشم:

مانند یک سم در رابطه است که با چیزهای کوچکی مانند (شوهرم دستمال دستشویی را نخریده است یا همسرم ظرفها را بعد از صرف شام نشسته است.) شروع  و به مشکلی بزرگ تبدیل می شود. احساس خشم بسیار خطرناک است زیرا ما همیشه مستعد آن هستیم و بدون آنکه متوجه باشیم این احساس را درون خود داریم البته بدون آنکه شریک زندگیمان متوجه این مطلب باشد. هر آن که متوجه وجود خشم در درونتان شدید به این نمته توجه داشته ساشید که بهتر است آن را در همان ابتدا که کوچک است از بین ببرید. برای این کار دو راه وجود دارد: 1- یک نفس عمیق کشیده و آن را فراموش کنید. شریک زندگیتان را همانگونه که هست و با همه اشتباهاتش قبول کنید. هیچ انسانی کامل نیست. یا 2- در صورتیکه نمی توانید با مسوله کنار بیایید می توانید با همسرتان صحبت کرده و راهی را بیابید که برای هر دوی شما کار ساز باشد (نه فقط برای شما). سعی نمایید با حالتی بدور از تنش به نحوی صحبت کنید که بتوانید احساسات خود را بدون متهم کردن وی بیان کنید.


 2- حسادت:

حسی غیرقابل کنترل، ناخواسته،  ناخوانده و مانند حس خشم سم است. کمی حسادت مشکلی ایجاد نمی کند اکا زمانیکه به حدی می رسد که شما میل به کنترل همسرتان دارید دیگر خطرناک بودن و منجر به مشاجرات غیر ضروری و در نتیجه ناراحتی دو طرف می شود. چنانچه با این مشکل مواجه هستید به جای کنترل همسرتان سعی در ریشه یابی این مشکل ( که معمولا احساس عدم امنیت است) نمایید. این ریشه ممکن است به رابطه قبلی شما که در آن صدمه دیده اید یا به حوادثی که در گذشته رابطه فعلیتان رخ داده است باز گردد.

 


3- انتظارات غیر واقعی:

ما معولاً تصوی از همسر خود در ذهنمان داریم. مثلاً همیشه از آنها انتظار داریم که ما در ارجعیت قرار دهند، غافلگیرمان کنند، حمایتمان کنند، همیشه لبخند بزنند، کار کنند و تنبلی نکنند و هزارن انتظار متفاوت دیگر. برخی از انتظارات مانند انتظار به وفادار بودن لازمه یک رابطه هستند اما گاهی اوقات بدون آنکه متوجه باشیم انتظاراتی داریم که بسیار فراتر از واقعیت هستند. همسرمان مانند هزاران انسان دیگر صد در صد کامل نیست. نمی توانیم از او انتظار داشته باشیم که در هر ثانیه شاد و دوست داشتنی باشد. همه ما گاهی شاد و گاهی بی حوصله هستیم. نمی توانیم انتظار داشته باشیم که همیشه به ما فکر کنند. آنها به خودشان و دیگر افراد نیز فکر می کنند. نمی توانیم نتظار داشته باشیم که درست ماند ما باشند. انسنها متفاوت هستند. داشتن انتظارات بالا منجر به ناامیدی و در نتیجه خشم می شود. به ویژه زمانیکه در این موارد با همسرمان صحبت نکنیم. بدون بیان انتظاراتمان چگونه می توانیم از همسرمان انتظار برآورده نمودن آنها را داشته باشیم؟! راه درمان این مشکل پایین آوردن سطح انتظاراتمان است به نحوی که همسرمان توانایی نشان دادن خود واقعیش را داشته باشد و ما نیز وی به خاطر آنچه که هست دوست بداریم. هر انتظاری که از همسرمان داریم باید درباره آنها با همسرمان صحبت نماییم.

 


4- نداشتن وقت کافی:

این مشکل در مورد زوجهایی که دارای فرزند هستند  و زوحهایی مه در کارشان، تفریحاتشان، دوستانشان، خانواده هایشان و غیره غرق شده اند صادق است. زوجهایی که زمانهایی را برای تنها بودن با یکدیگر اختصاص نمی دهند به تدریج از یکدیگر فاصله می گیرند. باید برای  خود زانی را ایجاد کنید و در آن زمان هر کار دیگری را فراموش کنید. یک پرستار بچه بگیرید، یک روز از کارتان مرخصی بگیرید، قرارهایتان را کنسل کنید و زمانی را با همسرتان بگذرانیدو لازم نیست حتماً به یک رستوران گران قیمت بروید، رفتن به یک پارک، ورزش با هم یا تماشای یک فیلم در منزل نیز کافی است. دراین زمانها سعی کنید با همستان ارتباط برقرار نمایید.

 5- عدم ارتباط کافی:

 این اشتباه تمامی جنبه های دیگر را تحت تاًثیر قرار می دهد.  ارتباط خوب هسته مرکزی یک رابطه خوب است. اگر خشمگین هستید باید راجع به این احساس خود صحبت کنید، اگر حس حسادت دارید باید آن را ریشه یابی کنید، اگر هر مشکل دیگری دارید باید درباره آنها صحبت و با همستان ارتباط برقرار کنید. برقراری ارتباط تنها به معنای صحبت کردن و موافقت کردن نیست بلکه برقراری ارتباط به معنای صادق بودن و عدم متهم ساختن یا سرزنش کردن همسرمان است. به جای انتقاد کردن می توانید راجع به احساساتتان از قبیل ناراحتی، تاسف، ترس، خوشحالی و غیره صحبت کنید.  درباره راه حل یک مشکل صحبت کنید تا به نتیجه ای که مورد دلخواه هر دوی شما است دست یابید. 

 


 6- عدم سپاسگذاری:

گاهی اوقات هیچ مشکل بزرگی مانند حس حسادت، خشم یا انتظارات نامعقول در رابطه وجود ندارد اما در عین حال هیچگونه ابراز احساسی ناشی از رضایت نیز در رابطه دیده نمی شود که البته این مسئله به بدی دیگر مسائل است. زیرا در این حالت همسرتان احساس می کند که از او سو استفاده شده است. همه دوست دارند برای همه آنچه که انجام می دهند از آنها تشکر شود. همانگونه که در هکسرتان متوجه اعمالی می شوید که دوست ندارید باید به کارهای خوب او نیز توجه کنید. آیا ظرفهایتان را می شورد؟ آیا غذای مورد علاقه تان را درست می کند؟ آیا شما را در کارتان کمک می کند؟ زمانی را برای تشکر کردن از او اختصاص دهید.

 


 7- کمبود عاطفه:

  اگرچه همه چیز ممکن است خوب پیش برود اما اگر هیچکونه عاطفه ای در میان نباشد در این صورت با مشکل مواجه هستیم. یکی از تاثیرات این مسئله پیش رفت رابطه به سوی رابطه ای افلاطونی است. اگرچه این مسوله به اندازه دیگر مسائل بزرگ نیست اما موقعیت خوبی هم نیست. داشتن عاطفه بسیار با اهمیت است. به ویژه اگر این عاطفه و درریافت آن از سوی کسی باشد که دوستش داریم. هر روز زمانی را برای ابراز عاطفه به همسرتان اختصاص دهید. زمانیکه از کار به خانه بر می گردد اورا به گرمی در آغوش بگیرید. صبح ها بسیار آرام و رمانتیک از خواب بیدارش کنید. هنگام تماشای یک فیلم پشتش را ماساژ دهید و همیشه به او لبخند بزنید.

8- این نکته در این ایست قرار ندارد اما بسیار مفید است. در همه روابط بحث و مشکل وجود دارد اما مهم این است که بتوانید این مشکلات را حل کرده و آرام بمانید. متاسفانه تعدادی از ما بسیار لجباز تر از آن هستیم که بخواهیم راجع به مشکلاتمان صحبت کنیم. زیرا همیشه حق باید با ما باشد و نمی خواهیم به اشتباهاتمان اعتراف کنیم. دوست نداریم از عبارت معذرت می خواهم استفاده کنیم. اما این اعمال و افکار بچه گانه هستند. زمانیکه فکر می کنید لجباز هستید سعی کنید خودخواهی و کودک بودن را کنار گذاشته و در باره مشکل موجود صحبت کنید. از اینکه در معذرت خواهی اولین باشید نترسید. از لجبازی بگذرید تا به نتیجه بهتری برسید.

                                                                                                                                           www.asheghi4u.net

 

 

نوشته شده توسط آرش در ساعت 12:47 | لینک  |  3 نظر


عوامل عمده شکست در ازدواج

ازدواج به عنوان سنتی پسندیده در تمامی جوامع در طول تاریخ از جایگاه خاصی برخورداربوده است . شروع زندگی مشترک روزنه ای بر ارضای نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی می باشد ، با این حال بنا به دلایل متعدد امروزه بسیاری از ازدواجها به طلاق منجر می شود .

 . در این مطلب سعی ما بر این است تا به به انگیزه هایی که احتمالا به شکست در زندگی مشترک(طلاق) منجر می شود ، نظری بیفکنیم .

1-   ازدواج به منزله پاسخی به منتهای خانواده:

ازدواج در بسیاری از خانواده ها به عنوان یک سنت محسوب می شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادی از خانواده ها از قواعد خاصی تبعیت می کند . مثلاً بعضی از والدین اعتقاد دارند که فرزندانشان در سنین پایین تشکیل زندگی مشترک دهند . با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر یک زندگی مشترک وجود دارد تبعیت از این باورها مخاطراتی را برای فرزندان امروزی به دنبال خواهد داشت .

 

2-   ازدواج به منظور فرار از تنهایی:

انسان موجودی اجتماعی است ودروجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته ای دارد . به همین خاطر بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد ، تنها زندگی می کنند و یا در عین حال که با خانواده خود زندگی می کنند احساس تنهایی می نمایند . گاهی برای کنار آمدن با این خلأ احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می افتند. به طور قطع ازدواج راهی به سوی تعامل، تبادل احساسات و همدردی محسوب می شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسانها از زیستن با هم می افزاید. اگر احساس تنهایی ، ناشی از ضعف مهارتهای اجتماعی فرد در تعامل با دیگران باشد و یادلایل شخصیتی و ابتلاء فرد به اختلالات روانی سبب به وجود آمدن چنین حالتی در او شده باشد ، در چنین شرایطی ازدواج راه حل مناسبی برای کنار آمدن با این احساس نیست.

 

3-   ازدواج به منظور جبران کمبودهای شخصی:

گاهی افرادی که در شرایط سختی زندگی می کنند و امکانات موجود نیازهای ایشان را ارضا نمی کند ،  برای جبران این خلاء ، اقدام به ازدواج می کنند. مثلاً دختری که در یک خانواده فقیر زندگی می کند ، ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد ثروتمند را به راحتی قبول کند .

 

4-   ازوداج به خاطر ارضای نیاز جنسی:

ازدواج در جامعه ، شیوه پسندیده ای در جهت ارضای نیازهای جنسی است . با این حال ارضای این نیاز در جامعه ، منوط به ازدواج نمی باشد . متاسفانه در جامعه ما ازدواج برای جوانان به دلیل مشکلات عدیده، بسیار دشوار شده است ، همچنین عدم وجود شرایط خاص برای حل نیازهای غریزی افراد از طریق شرعی و قانونی ، تبعات خاص یا زمینه پژمردگی احساسات غریزی را به وجود آورده و یا این نیاز را به سمت و سویی غیر از جهت اصلی آ ن منحرف ساخته است . این بن بست مضاعف ، موجب می شود که تعدادی از جوانها به دلیل فشار غرایز جنسی ، تن به مسئله ازدواج بدهند و این وضع در کوتاه مدت به دلیل مهیا نبودن سایر عوامل به جدایی زوجین منتهی می گردد .

 

5-   ازدواج به منظور داشتن فرزند:

دربعضی اوقات ، ازدواج به عنوان راهی برای والد شدن محسوب می شود . برخی به خاطر نیاز غریزی به داشتن فرزند و ارضای این نیاز به ازدواج گرایش پیدا می کنند . چنین انگیزه ای بدون در نظر گرفتن سایر عوامل در تشکیل زندگی مشترک تبعات منفی را به دنبال دارد .

 

6-   پذیرش انتظارات اجتماعی:

امروزه در رسانه های گروهی جامعه ما ، به طور مستقیم و غیر مستقیم، تلاش برای ورود جوانها به زندگی مشترک دیده می شود، چنین روندی بدون در نظر گرفتن ملاحظات متعدد، گاهی به گرایش جوانها به ازدواج و در نهایت به دلیل فراهم نبودن شرایط لازم جهت ادامه زندگی مشترک ، به جدایی زوجین منتهی می شود .

 

7-   رفع مشکل بیکاری:

درجامعه ما بنا به دلایل متعدد، از جمله شرایط استخدام در برخی از مشاغل، متاهل بودن ِ متقاضی است . لذا گاهی این شرایط موجب شکل گیری ازدواج در بین جوانها می شود که در بعضی اوقات به دلیل تداوم بیکاری و عدم کسب شرایط مناسب ، موجب جدایی زوجین می گردد .

 

8-   ازدواج به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر:

گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک ،عشق به فرد مقابل و نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست ؛  بلکه وی وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر می شود . مثلاً خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند ، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامه زندگی مشترک در خارج با وی ازدواج کند ولی بعد از ورد به کشور خارجی ، در مدت کوتاهی از شریک زندگی اش جدا می شود .

 

9-   ازدواج به خاطر بالارفتن سن:

امروزه ، بنا به دلایل متعدد، سن ازدواج در بین جوانها بالا رفته و این مشکل خصوصاً برای دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگی استرس های متعددی را به دنبال داشته است . لذا گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن والدین، کاهش شور زندگی و .... صورت می گیرد . در چنین فضایی امکان سازگاری با مشکلات زندگی ، ضعیف بوده و در نهایت ضریب ریسک این ازدواجها بالا می باشد .

 

10-  ازدواج به خاطر نجات یک انسان:

گاهی انگیزه فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دلایل دیگراست. مثلاً دختری که وابستگی شدید به پسری دارد ، مسئولیت زندگی وی از جمله کار، مسکن و مسائل مالی را می پذیرد . چنین انگیزه هایی بعد از مدتی کوتاه  رو به خاموشی می رود و در نهایت زندگی مشترک را با بحران مواجه می سازد .

 

11-  ازدواج به خاطر رفع بحران:

گاهی ازدواج به دلیل آسیب دیدگی جنسی ناخواسته، اتفاق می افتد. به این معنی که طرفین برای حمل این مشکل به ازدواج تن می دهند، چنین شرایطی بدون آمادگی لازم جهت ورود به این فضا، مخاطراتی را به دنبال دارد که در نهایت حداقل آن احساس به تله افتادن و حس اجبار به ازدواج با یکدیگر است . چنین شرایطی خطر پذیری فزاینده ای برای ادامه زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد .

 

12-  ازدواج به خاطر فرار از مشکلات خانوادگی :

گاهی انگیزه افراد برای ازدواج به دلیل دوری آنها از محیط استرس زای خانواده از جمله درگیری والدین، اعتیاد والدین، سوء رفتار جسمی و جنسی، بی توجهی، طرد و خشونت و موارد دیگر است . در چنین شرایطی افراد آمادگی روان شناختی لازم جهت ارزیابی متقابل را نداشته و در نهایت احتمال آسیب زا بودن این رابطه بالا می باشد .

 

13-  ازدواج به خاطر عشق:

گاهی دو نفر ، چنان علاقه ای به یکدیگر پیدا می کنند که گمان می برند به راستی عاشق هم هستند . وقتی هیجان ، با سرعت چشمگیری در روابط پیش برود ، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود پیش نمی رود، زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشتهاست.صراحت ، صداقت و اعتمادی که لازمه یک رابطه محکم است احتیاج به زمان دارد . یک آشنایی سریع، هر چقدر هم که هیجان آور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به بار می آورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی اشتباه می شود ، به همین دلیل ازدواج هایی که در کوتاه مدت اتفاق می افتند ، مخاطراتی را به دنبال خواهند داشت .

 

14-  ازدواج به خاطر فرار از یکنواختی زندگی:

گاهی افراد بدون آگاهی و آمادگی لازم وارد یک زندگی مشترک می شوند و پس از مدتی احساس از دست دادن آزادیهای فردی و یا احساس در دام افتادن می کنند، ازدواجهایی که درآن انگیزه مزه کردن زندگی مشترک ، بدون توجه به سایر مؤلفه ها وجود دارد ، اغلب مخاطراتی را به دنبال خواهد داشت .

 

15-   ازدواج به دلیل برداشت غلط از مفاهیم :

افراد در دوران نامزدی ممکن است به فاش سازی مسائل شخصی خود بپردازند که گاهی بی توجهی به محتوای مطالب ابراز شده مشکلاتی را به دنبال دارد . مثلاً مردی به نامزدش می گوید که اعتیاد دارد ؛ اما زن می گوید چون با صداقت این موضوع را گفته من همسر او می شوم و بعد از ازدواج این مسائل ایجاد مشکل خواهد کرد.

 

16-   ازدواج به مفهوم پذیرش جبر:

تعدادی از جوانان، خصوصاً آنهایی که نگرشهای سنتی دارند گاهی ازدواج با فرد مقابل برایشان موضوعی از پیش تعیین شده محسوب می شود . در جامعه ما ، گاه این فرآیند با عنوان«قسمت» شناخته می شود، لذا این تصور وجود دارد که خواستگار فرد در واقع شخصی است که انگار مقدر شده است با او زندگی کند . چنین طرز تفکری جزء آسیبهای پیش از ازدواج محسوب می شود .

 

17-   دوران کوتاه نامزدی:

دوران نامزدی حداقل ، شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم می آورد . تعدادی از افراد در این دوران متوجه تفاوتهای بسیاری بین خود و فرد مقابل می شوند یا در این دوران متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر می شوند ، اما به رغم وقوف به این مسائل ، بنا به دلایل فرهنگی از جمله اینکه به هم خوردن نامزدی را مساوی با بی آبرویی و از دست دادن حیثیت خود قلمداد می کنند تن به ازدواج می دهند چنین تجاربی در زندگی مشترک، بسیار بحران زا بوده و احتمال جدایی زوجین قابل پیش بینی است  .

 

18-  در کل احتمال آسیب زا بودن ازدواج افراد با شرایط زیر قابل پیش بینی است :

-ازدواج دو فرد با فرهنگهای کاملاً متفاوت.

-ازدواج در سنین پایین زیر 20 سال

-تفاوت سنی زیاد بین زوجین مثلاً 15تا20سال

-بالاتر بودن سن دختر از پسر ( زن از مرد)

-ازدواج یک مرد با زنی بیوه یا مطلقه

-ازدواج دختر با مردی که از ازدواج پیشین خود فرزندی دارد .

-ازدواج دو فرد مطلقه که دارای فرزندان بزرگسال می باشند .

-ازدواج افرادی که فاصله طبقاتی بسیار زیادی با هم دارند .

-ازدواج دختری برخوردار از تحصیلات دانشگاهی با پسری که از لحاظ تحصیلی پایین است .

-ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر

-ازدواج با شخصی که قبلاً ازدواج های متعددی داشته است .

-ازدواج با فردی که خانواده اش شدیداً مخالف این وصلت هستند .

-ازدواج بدون داشتن اطلاعات کافی از موقعیت فردی ، خانوادگی و اجتماعی شخص مقابل .

-ازدواج با فردی که ثبات شغلی نداشته و به دلیل مسائل شخصیتی خاص ، قادر به سازگاری در محیط کار نیست .

-ازدواج با دختر یا پسری که هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادی، شغلی و فکری لازم برخوردار نمی باشد .

19. ازدواج به خاطر جذابیت ظاهری

:اهمیت جذابیت جسمانی به عنوان یک عامل مهم در دوستی ها و مناسبات اجتماعی، غیر قابل انکار است . به نظر می رسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند ، رفتارهای پسندیده تر و ویژگیهای شخصیتی زیبایی هم  داشته باشند . به خاطر چنین تصوری ، تعداد زیادی از دختران و پسران مجذوب جذابیت جسمانی هم می شوند . زمانی که اهمیت این عامل درمعیارهای  افراد برای تشکیل زندگی مشترک بدون توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ می شود ، ضریب خطر پذیری چنین ازدواجهایی نیز طبیعتاً بالا خواهد رفت .

در پایان باید به نکته اشاره کنیم ، که مسائل مطرح شده فوق به صورت مطلق تأثیر گذار نبوده و موارد استثنا هم وجود دارد .

نوشته شده توسط آرش در ساعت 15:52 | لینک  |  12 نظر


آخرین چیزی که دیدم چشم های بهت زده و ترسیده ی زن بود. لحظه ی بعد، برخوردش با قسمت جلویی ماشین و بعد پرتاب شدنش به روی شیشه . کابوسش رهایم نکرد. بارها در ذهنم انگار که در مقابل چشمانم، تکرار شد. دختر 17 ساله است. 3 سال است که ازدواج کرده است و شوهر معتادش حاضر به طلاق نمی شود. حتی دادگاه های حل و فصل موضوع مهریه را هم به جان خریده تا راه طلاق دختر از هر سو بسته شود. در پله های دادگاه خانواده دختر کز کرده راه می رود. دختری که باید این روزها در تدارک کتاب و دفترچه های مدرسه باشد. مادرش به جای او حرف می زند و برای من که معترضم به ازدواج زودهنگام دختر می گوید:« مردها تصمیم گرفتند.» با تعجب گویی از سیاره دیگری هستم می پرسم:« مردها یعنی چه؟» و او در جواب به گفتن شوهرم اکتفا می کند. با غیض چادرش را جمع و جور می کند و زیر لب می گوید« اي كاش این قاضی اون روزی که داشتن شوهرش می دادن پیداش می شد نه الان .» دختر و مادر در پله های رو به پایین از من دور می شوند. گویی به عمق تاریکی می روند و من دوباره کابوس می بینم. کابوس زنی که قبل از فریاد کشیدن متلاشی شده است. شوهرش دو سال پیش ترکش کرده و حالا که او تقاضای طلاق داده مدعی شده است که این زن تمکین ندارد و در خانه ی او زندگی نمی کند. خانه ای که زن نمی داند که کجا است. زن می گوید خانه آنها قبل از این دو سال طبقه بالای خانه مادرش بوده است. یعنی خانه ی مادر زن و زن هم در این دو سال در آنجا بوده است. اما باز هم مرد تاکید می کند زنش تمکین نکرده و در این دو سال در خانه مادرش زندگی کرده است. خانه ای که لوازم زندگی مشترکشان به گفته زن هنوز در آنجا است. عصبی است. با چادرش صورتش را رو به من از دیگران پنهان می کند و می گوید حتی به قاضی گفته که شوهرش دزدی می کند و قاضی گفته به تو چه مربوط است، بنشین و زندگی ات را بکن. اشک هایش سرازیر می شود. می گوید که شوهرش با این حکم عدم تمکین حاضر به طلاق او نمی شود و به راحتی می تواند زن دیگری هم بگیرد. صورت زن را به روی شیشه ماشین می بینم. کابوس در راهروهای مستاصل کننده ی دادگاه به سراغم می آید. دختر جوانی است که حالا مدت ها است برای طلاق در دادگاه رفت و آمد دارد. می گوید باورتان می شود که یک روز در اینجا مردی موهای زنش را گرفته بود و او را با خود می کشید و می برد که چرا اصلا پایت را از خانه گذاشته ای بیرون و آمده ای دادخواست طلاق داده ای؟! دختر 24 سال دارد و 5 سال است که ازدواج کرده است. حالا چند ماه است که برای طلاق می آید و می رود. علت تقاضای طلاقش را دروغگویی مرد در عقد می داند. مرد به او نگفته بوده که قبلا شغلش چه بوده است که به خاطر همان شغل هم جانباز شده است. دختر می گوید او به من دروغ گفته است و من حس می کنم هیچ چیزی از گذشته او نمی دانم. نمی توانم فکر کنم او در گذشته چه کرده است . به او اعتماد ندارم و در کنارش احساس امنیت نمی کنم. می گوید:« اما قاضی می گه به تو چه مربوط که قبلا چه کار می کرده؟ به مملکت خدمت می کرده. عوض افتخار کردن، می خواهی طلاق بگیری؟» می گوید که اولین بار در دادگاه گیج می خورده است و نمی دانسته چه کار باید بکند. می گوید اول دم در راهش نداده اند و گفته اند حجابش مناسب نیست و او مجبور شده چادری روی سرش بیاندازد تا بتواند بیاید داخل و بعد هم از فضای دادگاه شوکه شده است. می گوید همه زنها نگران و مضطربند و مردها راحت. می گوید مردها حتی وقتی هم که دستبند به دست دارند چهره شان آرامش دارد . انگار می دانند که در نهایت قوانین به نفع آنها است. دفعه اول قاضی به او که یک ماه پیش از اقدام قانونی خانه را ترک کرده بوده است می گوید که فعل حرام انجام داده ای و تا موقعی که طلاقت قطعی نشده است نباید از خانه بیرون بیایی. بعد هم قاضی بلند گفته است خدا نسل زنها را از روی زمین بردارد. وقتی هم که دختر اعتراض کرده ، گفته خفه شو و از جلسه بیرونش کرده است. دختر می گوید:« تمام آن روز و شبش را گریه کردم. » از نتیجه جلسات دادگاهش می پرسم . می گوید:« هر چه می گویم نمی توانم با او زندگی کنم، قاضی می گوید من تصمیم می گیرم که می توانی زندگی کنی یا نه. » دوباره کابوس تکرار می شود. چشم های زن را می بینم و بعد در یک لحظه، حتی پیش از آنکه فرصت فریاد بیابد متلاشی شدنش را. جلوی رویم. فریاد می کشم تا بلکه رهایی یابم از تکرار این کابوس های همیشگی.
نوشته شده توسط آرش در ساعت 23:38 | لینک  |  17 نظر


از هراس "میل جنسی"... تا "لذت بودن"

 

روانکاوی، "میل" را در بشر به عنوان "عامل مولد فشار جسمی و روانی"، و "لذت" را به منزله پدیده ای خوشایند که به این فشارها پایان می دهد، تلقی می کند. در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیده لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است. در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع می دهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزه اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا می کنیم

می توان گفت هسته ی اصلی "میل جنسی"، غریزه ی جنسی است که خود را به صورت رانش نشان می دهد. ممکن است شخص خاصی نیز هدف این میل نباشد و تنها بصورت یک خواهش، یک احتیاج بروز می کند. خواهشی که ریشه اش به عمل کرد بیولوژیکی مغز ارتباط دارد. گاهی مثل احساس گرسنگی و بدون اینکه نظر ما را بخواهد خودش را به ما تحمیل می کند. در بیشتر موارد عاملی محرک بیدار کننده امیال ماست. این محرک می تواند یک خواب، یک فانتزی و یا یک پدیده ی خارجی باشد. این محرک، به مغز ما نشانه هایی تصویری، صوتی و یا بویایی و .. می فرستد. گیرنده های اعضای حسی ما (چشم ها گوش ها ، پوست..) این نشانه ها را به مغز ما منتقل می کند و میل در ما بیدار می شود.
حافظه نقش اساسی در شدت بخشیدن به این امیال دارد. حافظه، موقعیت حال را با خاطره ی تجربه ی لذت در گذشته، آغشته می کند. تعریفی که از "میل" می دهیم هم، بر همین اساس است: "میل تجسم لذت در لحظه ی واقعی و حال است"

میل و کمبود

در حقیقت طبق چیزی که روانشناسان معتقدند، شدت میل ارتباط مستقیم به میزان "احساس کمبود" دارد. اگر فردی که به او گرایش داریم، در پیش ما باشد، به دلیل اینکه احساس کمبود راحت تر می تواند ارضا شود، میزان میل نیز کمتر است. بر عکس وقتی فرد دست نیافتنی، دور یا ممنوع باشد، کمبود شدیدتر و در نتیجه میل عمیق تر است. "لاکان" روانکاو فرانسوی، تا آنجا پیش می رود که انسان را اینگونه تعریف می کند: "انسان چیزی نیست غیر از خواهش و فقدان." به عقیده او، بشر را در تمام طول زندگی اش، یک احساس فقدان، دنبال می کند. این احساس فقدان ما را وادار می کند که دائم در جستجو باشیم. در جستجوی چیزی و یا کسی که این احساس خلا را پر کند و بر این جستجوی بی پایان، خاتمه دهد. به عقیده ی او، زندگی کردن یعنی از فقدانی به فقدان دیگر گذر کردن و نباید فراموش کرد که این احساس فقدان بیش از اینکه منفی باشد، موتوری است که انرژی های ما را بسیج می کند و اگر در راه درست کانالیزه شود، خلاقیت های بیشماری را در زمینه های گوناگون در ما بیدار می کند.

"لذت" بازتابی از ارضای میل

وقتی امیال ما ارضا می شوند، احساس بسیار مثبتی ما را فرا می گیرد. این احساس را لذت می نامیم. در بسیاری از تمدن ها، پدیده ی لذت به شدت سرکوب شده است و نتیجه آن که هنوز نیز در فرهنگ های گوناگون دید درستی نسبت به پدیده ی لذت وجود ندارد. در صورتی که طبق چیزی که دانشمندان و روانشناسان به ما می گویند، "ظرفیت لذت بردن " نه تنها پدیده ای روانی است، بلکه به نوعی در بیولوژِی ما ثبت شده است. بخش بیولوژیک لذت، به سیستمی در مغز ما بر می گردد(هیپوتالاموس و مراکز لمبیک) و حتی مولکول های مخصوص به خودش را دارد (آندومرفین) که از نرون های این مراکز ترشح می شود.هر فعالیت لذت بخش، این سیستم را به کار می اندازد و میزان آندومرفین را در خون بالا می برد. آب خوردن، غذا خوردن، ادرار کردن، ورزش کردن و خصوصا عشق بازی کردن، می توانند عامل این بالا رفتن باشند و احساس لذت را در ما ایجاد کنند.ترشح آندومرفین در خون هم زمان باعث کاهش اضطراب و استرس و درد ، و افزایش احساس رضایت و خوشحالی، و نیز حتی ظرفیت های ذهنی و هوشی می شود.
کار کرد دیگری که پدیده ی "لذت بردن" در زندگی روزمره ی ما دارد این است که به صورت موتور اعمال ما عمل می کند.زیرا تجربه ی لذت، به عنوان پاداشی است که انگیزه ی ما را برای دوباره انجام دادن آن فعالیت، افزایش می دهد.در حقیقت خاطره ی لذت در ذهن ما، امیالمان را بیدار نگه می دارد.تجربه ی لذت به بشر یاری می دهد که وجود زمینی اش را راحت تر بپذیرد.وجودی که آگاهی به مرگ او را می تواند به اوج اضطراب برد.قرن های زیادی بشر لذت را به عنوان گناه تلقی می کرد در صورتی که جستجوی لذت، بزرگ ترین محرک و موتور زندگی است.
روانکاوی، "میل" را در بشر بعنوان "عامل مولد فشار جسمی و روانی"، و "لذت" را بمنزله ی پدیده ای خوشایند که به این فشارها پایان می دهد، تلقی می کند.
در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیده ی لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است.در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع می دهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزه ی اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا می کنیم.بچه های ما، باید کارهایی انجام دهند تا در نظردیگران " بچه خوبی "به نظر برسند. بندرت پیش میآید که به "لذت بردن" به عنوان عامل تعیین کننده انتخابشان بها دهیم.اگر کودکان مان را درحال انجام کاری لذت بخش ولی بی فایده مشاهده کنیم، آن کار را وقت تلف کردن تلقی می کنیم و چنانچه کودکان مان را به فعالیت هایی سوق می دهیم، بیشتر جنبه ی وجه اجتماعی و مفید بودن آن را در نظر می گیریم، تا میزان علاقه و خوشایند بودن آن فعالیت را برای کودک.

عدم ارضای امیال جنسی

عدم ارضای امیال جنسی، بر جسم و روان فشاری زیادی وارد می کند.اگر محرومیت ها موقت باشد تاثیرات نیز موقت هستند. ولی اگر بطور مدام حضور داشته باشند، می توانند تاثیرات عمیق تری بر ابعاد مختلف بدنی و روحی فرد وارد کنند.عدم تجربه ی لذت جنسی برای زن و مرد، با کاهش بیش از حد هورمون آندو مورفین همراه است و همانطور که گفتیم، این هورمون عامل مهمی در ایجاد احساس آرامش و شادی دارد.
نباید فراموش کرد که "حضور میل" اهمیت زیادی در تجربه ی لذت در فرد دارد. بارور کردن میل یکی از عواملی است که انسان را در رسیدن به لذت جنسی یاری می دهد.بخاطر همین است که مثلا نوازش، نقش مهمی را در رابطه ی جنسی بازی می کند.در حقیقت نوازش در بسیاری موارد با افزایش خواهش جنسی افراد، باعث می شود که رابطه ی جنسی ارضا کننده تر ی با یکدیگر داشته باشند.

میل جنسی زن، معضلی به درازای تاریخ

میل جنسی زن در بیشتر دوران های تاریخی، به گونه ای منفور نگریسته شده است . به خاطر همین است که بیشتر قوانین مذهبی و اجتماعی، سعی در کنترل و سرکوب این امیال زن داشته اند.میل جنسی زن چنان ایجاد وحشت می کرده است، که بطرق مختلف سعی در مهار کردن آن کرده اند. خلق داستان ها و اسطوره هایی که در آن ها، زن و میل جنسی او، به صورتی شیطانی و مخرب به نمایش گذاشته شده است، نمودی از این وحشت است. در یونان باستان، افسانه های زیادی ابداع کرده بودند که در آن ها، پرسوناژهای اصلی ارواح خون آشام زنانی بودند که حتی پس از مرگ نیز در جستجوی ارضا امیال کثیفشان بودند.
در هند این ترس از زن در این ضرب المثل به چشم می خورد: "همچنان که آتش را با چوب نمی توان آرام کرد و تمام رودهای دنیا، برای پر کردن دریا کفایت نمی کنند، میل زنان نیز هیچ گاه آرام نخواهد گرفت، حتی اگر تمام مردهای عالم را در اختیارشان بگذاری."
در اروپای قرون وسطی، پدران کلیسا تمام تلاششان بر این بود که کریه ترین چهره ی ممکن را از خواهش های جنسی زن ارائه دهند . برای سنت ژان کریستف، تمام جادو های سیاه از اشتهای سیری ناپذیر زنان سرچشمه می گیرد .
یکی از مشغولیات ذهنی عمده ی پزشکان قرن 19 این بود که چگونه این اشتهای سیری ناپذیر زن را خاموش کنند. "دکتر فیو" در سال 1880 در مورد میل جنسی زن اینطور توصیح می دهد:

" شهوت جنسی زن خوشبختانه مخفی است. یعنی زن برای کشف این شهوت احتیاج به کمک مردان دارد. تا مردی آن را بیدار نکند، این خواهش ها خفته می مانند.در نتیجه مردها باید کاملا مواظب باشند که تا می توانند از بیدار شدن این امیا ل جلوگیری کنند و مراقب باشند که در هنگام انجام عمل جنسی، کاری انجام ندهند که این لذت های شدید در زن بیدار شود.نباید فراموش کرد که همه ی زن های نجیب هم بطور بالقوه این شهوات بی حد را در خود نهفته دارند و این وظیفه ی همسر است که مواظب باشد با " نوازش های خطرناک" این لذایذ را بیدار نکند."
پزشکان دیگر برای مهار کردن این امیال، راه های دیگری نیز پیشنهاد می کردند از جمله: آموزش زن در منفعل بودن، خجالتی و بی دست و پا بودن، استفاده از کمر بندهای عفت که آلت تناسلی زن را در خود محبوس می کرد و در نهایت اگر هیچکدام از این ها چاره ساز نبود، به بریدن بخش تا بخش هایی از آلت تناسلی زن اقدام می ورزیدند. زیرا به عقیده ی آن ها، زن خوب و نجیب زنی بود که از امیال جنسی عاری باشد و تجربه ی لذت جنسی را با خود به گور ببرد.
تمام این اقدامات، مثمر ثمر واقع شد و همانطور که دکتر ویلیام در سال 1840 اعلام می کند:

"در حال حاضر با صراحت تمام می توانم اعلام کنم که سکسوآلیته زن خاموش شده است.عشق به کانون خانواده و فرزندان و کارهای خانه، تنها علائقی است که زن ها احساس می کنند. بندرت پیش می آید که یک زن عمل جنسی را برای ارضا خودش طلب کند."

در فرهنگ ما نیز اگر به ادبیات ایران رجوع کنیم، انعکاس چنین تصویری را از زن مشاهده می کنیم:
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی ، در اندرزی به پسرش از قول نظامی گنجوی چنین می گوید:

"زن گر نه یکی هزار باشد / در عهد کم استوار باشد
زن دوست بود، ولی زمانی / چون جز تو نیافت دلستانی
چون جز تو کس دگر ببیند / خواهد که تو را دگرنبیند
این کارزنان پاکباز است / افسون زنان بد دراز است"

در اینجا سوال اصلی که در ذهن نقش می بندد این است که آیا واقعا این خواهش های جنسی زن تا این حد سیری ناپذیر است؟ این که میل جنسی زن چیست و چگونه خود را نشان می دهد، بحثی مفصل است که در گفتار ما نمی گنجد و آن را به مقالات بعد موکول می کنیم . تنها ذکر این نکته لازم است که زن بخاطر ساختار عضو تناسلی اش و نقاط حساس آن (و نیزبه دلایل دیگر)، قادر است حس های جنسی بسیار قوی را تجربه کند.اما به دلیل عدم تقارنی که در زمینه ی جنسی با مرد دارد، بیشتر در معرض احساس محرومیت است."عدم تطابق زمانی" که می تواند بین ارگاسم (اوج لذت جنسی) زن و مرد وجود داشته باشد می تواند عاملی باشد که مانع رسیدن زن به اوج لذت جنسی شود و همانگونه که نیاکان مانیز پی برده بودند، بیدار شدن و ارضا شدن میل جنسی در زن، به دلیل متفاوت بودن و دیررس بودنش نسبت به میل جنسی مرد، می تواند در رابطه کشف نشده باقی بماند.

 

میل جنسی و ترس

یکی از موانع لذت جنسی ترس است. ترس به نوعی می تواند "میل" را در انسان به اعماق وجودش سوق دهد

- ترس از گناه

همان طور که گفتیم در بسیاری از فرهنگ ها، عشق جنسی رابه عنوان گناه تلقی می کنند.این مسئله باعث شده است که بسیاری از افراد، "میل جنسی" و "لذت جنسی "را با گناهکار بودن برابر قرار می دهند."سکوتی" که در بسیاری از خانواده ها در قبال مسائل جنسی وجود دارد، کافی است که ذهن فرزندان از آن تابویی بزرگ بسازد.در این خانواده ها، بچه ها خیلی زود در می یابند که نه تنها سوال کردن در این زمینه ها ممنوع است، بلکه کوچکترین حرکتی که به نوعی با سکسوآلیته در ارتباط باشد نیز شدیدا وقیح است. حتی اگر در حوزه ی ذهنی باشد: خواب دیدن ، میل داشتن، نگاه کردن، بدن خود را نوازش کردن ...اگر هم کلامی در این ارتباط بیان شود با ارزش گذاری های منفی همراه است.:"زشت است"، "منفور است"...تمام اینها در این جهت که تصویر شنیعی از امیال جنسی داده شود.( به عنوان نمونه مشاهده می کنیم تا زمانی نه چندان دور دراروپا، احساس گناه شدیدی در قبال امیال جنسی به افراد اعمال می شد و از متدهای گوناگونی برای سرکوب میل جنسی در نوجوانان استفاده می کردند(خصوصا در قرن 18 و 19) . مثلا برای اینکه نوجوان در رختخواب و حتی در خواب دست به خودارضایی نزند، از روشهایی مثل: حبس کردن دست ها در کیسه، بستن دست ها در هنگام خواب و ازهمه وحشتناک تر، نسب حلقه ای فلزی به آلت تناسلی پسرها در هنگام خواب، استفاده می کردند.این حلقه ها از داخل دارای تیغه های سوزن مانندی بودند که چنانچه در خواب نیزبه نوجوان حالت تحریک جنسی دست می داد، تماس پوست آلت با تیغه های حلقه، باعث ایجاد دردی شدید و پایان دادن به این "میل منفور" بود.)
باید بگوییم ، با مرور زمان، کودک ونوجوان این تابو هارا درونی می کنند.این تابو ها، به نوعی میل رابه زنجیر می کشند و باعث می شوند طبیعی ترین حس انسان یا سرکوب شود و یا حضورشان فرد را در وحشت واز خود بیزاری غوطه ور کند .در حقیقت درونی کردن این تابو ها، می تواند اختلالات مهمی در میل جنسی و نیز رسیدن به لذت جنسی ایجاد کند. به عنوان مثال، فرد به محض قرار گرفتن در رابطه، دچار ترس های شدید می شود. ترس هایی که او را از داشتن یک رابطه جنسی ارضا کننده محروم می کنند و یا هر بار که فرد تصمیم به برقراری رابطه ی جنسی بگیرد افکار مزاحم، چیزهای دیگری را جایگزین میل جنسی فرد می کنند.("الان موقع مناسب نیست، کلی کار دارم، ظرف های کثیف مونده یا باید برم فاکتورها رو بدم")
یکی از پدیده هایی که بعنوان نمونه در بعضی از مردها سکس را با اضطراب زیاد همراه می کند، این است که بطور ناخود آگاه ارتباط با هر زنی برایشان تداعی رابطه با مادرشان است. این که مرد، زن را تنها به عنوان "جایگزین مادرش" تلقی کند، باعث می شود که در هنگام برقراری رابطه ی جنسی، اضطراب های شدیدی را در حوزه ی آگاه ذهنش تجربه کند. زیرا این رابطه در نا خودآگاهش تصویری از "همخوابگی با مادرش" را دارد. بخاطر همین است که گروهی از مردان که وابستگی شدیدی به مادرانشان دارند، در هنگام شروع رابطه با یک زن دچار ترس های شدیدی می شوند و این ترس ها به نوعی بر میل جنسی آن ها به آن زن تاثیر می گذارد و حتی می تواند باعث تجربه ی ناتوانی جنسی در فرد شود. در خیلی از این موارد، برای حل مشکل ، باید به اعماق و ریشه های آن پرداخت و در همین جهت، گاهی "روان درمانی"، الزامی می شود.

- ترس زاییده از تجربیات منفی

از عوامل دیگری که می تواند در فرد ترس های عمیق در رابطه با کشش های جنسی ایجاد کند، تجربه های وحشتبار جنسی دردوران کودکی است. تجاوز های جنسی به فرد در سنین پایین، می تواند در او احساس تنفر عمیقی نسبت به امیال جنسی ایجاد کنند . زیرا برای فرد میل جنسی، تداعی گر حس شرم و تحقیر و وحشت می شود.
یکی از عوامل دیگر ترس از نزدیکی جنسی، اولین تجربه ی جنسی می تواند باشد.این مسئله، خصوصا در زن ها و در کشورهای سنتی که حتی روز و ساعت اولین رابطه ی جنسی، از پیش تعیین شده است به چشم می خورد. عدم آگاهی مرد به چگونگی بر انگیختن و ارضای امیال جنسی او ونیز نا آشنا بودن خود زن به امیال جنسی اش، در خیلی از موارد، این تجربه را برای زن به تجربه ای دردناک و مشمئز کننده تبدیل می کند.

- ترس از لذت

هر چند این تیتر ممکن است در نظر اول به نظرمان غریب بیاید، زیرا به نظر می رسد که جذابیت لذت برای ما بحدی است که قاعدتا ترس را در همان اول باید متلاشی کند. ولی متاسفانه این ترس، جزو ترس هایی است که می تواند میل جنسی را در چنگال خود اسیر کند.در حقیقت، تجربه ی لذت جنسی، تجربه ایست که وقتی نهایت فرد رادر بر می گیرد، می تواند برای افرادی که دوست دارند همه چیزشان در کنترل فکر و منطق باشد، وحشت غریبی ایجاد کند.زیرا برای این افراد، غرق شدن در لذت برابر است با "بچه گانه "عمل کردن. یکی از بیم های این افراد این است که با رها شدن در لذت، تصویر مضحکی از خود به فرد مقابل ارائه دهند. زیرا غرق شدن در لذت می تواند عکس العمل های فرد را از کادری که خودش و دیگری از او در ذهن دارند خارج کند و جنبه ی دیگری از او را به نمایش بگذارد.مثلا اگر فردی باشد که عادت نداشته باشد احساساتش را در حرکات بدنش ، در صدایش و نگاهش بروز دهد، تجربه ی لذت را به عنوان خطری برای تصویری که از خود دارد و نیز تصویری که سعی دارد از خود به هم بسترش دهد، تلقی کند و نهایتا ترس از اینکه بروز این تجربه در ارتباطی که با فرد مقابل دارد تاثیر بگذارد.شاید بگویید خوب چه از این بهتر! اما مشکل این است که در خیلی روابط، نگه داشتن فاصله با دیگری، عملکرد های خاص خودش را دارد و از دست رفتن این فاصله برای بعضی آدم ها گران تمام می شود.فرد حتی می تواند با وجود لذتی که از رها شدن در نوازش های دیگری حاصلش می شود، در مقابل این میل مقاومت کند و آن به این علت که در زوجشان همیشه اوست که همه چیز را در دست می گیرد و کنترل می کند.
در اینجا بجاست کمی نیز از" ترس از صمیمیت" سخن بگوییم.

- ترس از صمیمیت

گفتیم "نگه داشتن فاصله ی عاطفی"، جزو مکانیسم های دفاعی بعضی از اشخاص است. صمیمیت عاطفی بین یک زوج، تنها به در آغوش هم خفتن و یا گفتن جمله های احساسی و جنسی خلاصه نمی شود.صمیمیت، دیگری را به عمق درون خود راه دادن را نیز شامل می شود. با اینکه احساس خوبی می تواند باشد ولی ریسک" بدفهمی"، "احساس کوچک شدن کردن" از جانب طرف مقابل را نیز به دنبال داشته باشد. به این دلیل و دلایل دیگر که در بحث ما نمی گنجد، در بعضی افراد رابطه ی صمیمی به منزله ی تجاوز به حریم شخصی شان است و چون رابطه ی جنسی به نوعی می تواند در خود شخص و یا در شخص مقابل، انتظار صمیمیت بوجود آورد، پس برای فرد به گونه ای به عنوان تهاجم نیروهای بیگانه به سرزمین درون تلقی می شود.
اگر در عواملی که در بالا ذکر کردیم توجه کنیم، متوجه می شویم که" رابطه"، یکی از فاکتورهای مهمی است که در ایجاد "ترس از میل جنسی" نقش دارد. به همین دلیل لازم می دانیم در مورد چگونگی تاثیر این دو بر هم، نکاتی را بیان کنیم.

میل جنسی و رابطه

یکی از تفاوت های عمده ی انسان با حیوانات در زمینه ی جنسی این است که امیال جنسی انسان از بعد غریزی شان بسیار فراتر می روند. از عواملی که برامیال جنسی انسان تاثیر فراوان دارد، رابطه های انسانی با تمام پیچ و خم هایش است.کیفیت و چگونگی رابطه عاطفی و روحی دو نفر، عامل تعیین کننده ای در ارتباط جنسی آن ها می باشد.
امیال جنسی ما وقتی در رابطه با دیگری قرار می گیرند، با بسیاری عوامل دیگر ترکیب می شوند.ما، پیام هایی که در زندگی روزمره نمی توانیم به شخص مقابل انتقال دهیم، با امیالمان ترکیب می کنیم. به این معنی که رابطه جنسی برایمان تنها وسیله ای برای ارضای امیال نمی شود، بلکه می تواند ابزاری شود که به وسیله ی آن با زبان گاهی "غیر کلامی " حرف های ناگفته مان را با دیگری در میان بگذاریم. و یا حتی خشم ها و عصبانیت ها و نارضایتی هایی که در ابعاد دیگر از شخص مقابل داریم، به روابط جنسی انتقال دهیم. میل به تحقیر ویا سرزنش دیگری نیز در رابطه جنسی می تواند انعکاس پیدا کند.خصوصا زمانی که استفاده از " زبان " و "حرف زدن "برای مطرح کردن مشکلات و دلخوری ها، کنار گذاشته شود، سکس به عنوان حوزه ای که درآن دو فرد بطورتنگاتنگ با هم در ارتباط هستند، تبدیل به فضایی " مناسب " (یا بهتر است بگوییم نامناسب!) برای "گفتگوهای های غیر زبانی" می شود. نوع رابطه ای که طرفین در زندگی روزمره با هم دارند، می تواند دربستر زناشویی ادامه پیدا کند.مثلا اگر زوج دچار مشکل" بازی قدرت" در رابطه شان باشند، حضور این پدیده در میل جنسی و در کیفیت معاشقه شان امکان دارد ایجاد اختلالاتی کند.
میل جنسی در انسان، نیاز به شکوفایی رابطه در ابعاد روحی- عاطفی اش دارد و بطور متقابل، میل جنسی به دیگری، جزو پایه های یک رابطه ی شکوفا و صمیمی در زندگی زناشویی است.این دو عامل نه تنها در رابطه ی دو طرف مهم هستند، بلکه تاثیر بسزایی نیز در اعتماد به نفس و تصویری که فرد از خود و دیگری دارد می گذارد.
در هر صورت واقعیت زیر انکار ناپذیر است:
مشکل بتوان به کسی که به عنوان فرد برای ما ارزش قائل نیست، میل جنسی داشت.
بر خلاف چیزی که خیلی از ما تصور می کنیم، در روابط طولانی مدت، عشق و یا حتی کشش جنسی بین دو نفر برای برقراری یک رابطه جنسی ارضا کننده، کافی نمی باشد. می بینیم که سیستم روانی و ارتباطی بشر، بدلیل پیچیدگی هایش، می تواند بطور مثبت و یا منفی بر "میل جنسی"، تاثیر بگذارد. تعمق در رابطه و نیز ترس های خودآگاه و ناخودآگاهمان، می تواند قدم مثبتی باشد برای اینکه با خواهش های جنسی خود مستقیم تر ارتباط برقرار کنیم.

نوشته شده توسط آرش در ساعت 10:35 | لینک  |  18 نظر


 
به نظر شما تغییر کدام یک از قوانین زیر در اولویت خواسته های زنان ایرانی قرار دارد؟


در کشور ما همیشه نگاه قانونگزاران یک نگاه مردانه بوده و برابری جنسیتی هیچگاه در تصویب قوانین در نظر گرفته نشده است. این نابرابری ها که از قانون اساسی گرفته تا قوانین عادی به چشم می خورد بر زندگی روزمره تک تک ما زنان تاثیر مستقیم دارد و به صورت های مختلف ما را در بن بست قرار داده و از حقوق انسانی بدیهی مان محروم می کند. از همین رو است که تلاش برای کسب حقوق برابر و بهبود وضعیت زنان، از زمان مشروطه تا کنون جزو یکی از خواسته های اساسی زنان بوده است. خواسته ای که همواره در کشاکش تغییر و تحولات سیاسی نادیده گرفته شده و گاه به گاه با یک دستور حکومتی اعطا و با دستوری دیگر لغو شده است و خواسته های زنان نه به عنوان یک اولویت بلکه با یک نگاه ابزاری مورد توجه حکومت ها قرار گرفته است. اگر ما، زنان ایرانی بخواهیم تلاش برای رفع این نابرابری ها را در برنامه خود قرار دهیم به نظر شما از بین مواردی همچون : نابرابری در ازدواج، طلاق، ولایت و حضانت فرزندان، ارث، تابعیت،سن مسئولیت کیفری، دیه، تعدد زوجات، شهادت و قضاوت که از مهمترین نابرابری های قانونی در مسائل حقوقی است، کدام یک در اولویت خواسته های زنان ایرانی قرار دارد؟

1.ازدواج:
زن با ازدواج یکسری از حقوق خود همچون:تعیین اقامتگاه، اجازه سفر و خروج از کشور را از دست می دهد و اشتغال او مشروط به اذن همسر می شود. زن همچنین با ازدواج مکلف به تمکین از مرد می شود به گونه ای که بر اساس قانون هرگاه مرد اراده کند زن باید آماده برقراری رابطه جنسی باشد. نابرابری در سن ازدواج نیز یکی دیگر از موارد تبعیض در حقوق ازدواج است. سن ازدواج مقرر شده در قانون برای دختر 13 سالگی است و پدر می تواند با اجازه دادگاه دختر را قبل از این سن نیز شوهر دهد و علاوه بر این دختران باکره برای ازدواج حتما باید اجازه پدر و جد پدری را داشته باشند وگرنه آنها می توانند بعد از ازدواج عقد نکاح را از طریق دادگاه ابطال کند.ریاست خانواده نیز بر اساس قانون مدنی به طور مطلق در اختیار مرد است. ضمنا زنان ایرانی نمی توانند بدون اجازه وزارت کشور با فرد خارجی ازدواج کنند ولی این محدودیت برای مردها وجود ندارد.

2.طلاق:
طبق قانون طلاق حق مرد است و مرد می تواند هر وقت که بخواهد زنش را طلاق بدهد.اما در صورتیکه تقاضای طلاق از سوی زن مطرح شود او باید مواردی همچون : سو رفتار همسر، ندادن نفقه، اعتیاد و حبس بودن همسر و .... را اثبات کند، که اثبات این موارد در دادگاه بسیار مشکل است و در اغلب اوقات زن پس از گذراندن یک زمان چند ساله موفق به اثبات آن می شود.البته در این موارد نیز زنان برای رهایی خود از قید ازدواج باید مهریه خود را ببخشند.

3. ولایت و حضانت فرزندان:
در قانون ما حضانت و ولایت فرزندان دو مفهوم جداگانه دارد.حضانت به معنای نگهداری فرزند است و ولایت به معنای سرپرستی و اداره امور مالی، تصمیم در مورد تحصیل، محل زندگی، اجازه خروج از کشور،اظهار نظر و اجازه در مورد مسائل درمانی بچه و موارد دیگر .... است. بر اساس قانون مدنی مادر هیچ وقت نمی تواند سرپرست فرزندش باشد و حتی در صورت نبودن پدر و جد پدری نیز سرپرستی فرزندان به او تعلق نمی گیرد و تنها می تواند قیم فرزند خود باشد که در آن صورت هم اداره سرپرستی زیر نظر دادستانی کشور بر کارهای مادر نظارت دارد و حتی حق فروش اموال فرزندان نیز به عهده اداره سرپرستی است.
در رابطه با حضانت نیز: مادر پس از طلاق، حضانت فرزندان را از دست می دهد و فرزندان مشترک فقط تا سن 7 سالگی تحت حضانت مادر هستند و البته در همین زمان نیز اگر زن ازدواج کند، حق حضانت فرزندانش را از دست می دهد.

4.ارث:
بر اساس قانون مدنی ایران زمانی که پدر و مادر فوت کنند و فرزند دختر و پسر داشته باشند. پسران دو برابر دختران ارث می برند.
در صورت فوت زن یا شوهر نیز ارث بردن آنها از همدیگر نابرابر است چون در صورت فوت شوهر اگر مرد فرزند داشته باشد زن یک هشتم از اموال وی را و در صورتیکه فرزند نداشته باشد یک چهارم اموال او را می برد و آنهم فقط از اموال منقول و اعیانی غیر منقول (قیمت خانه، درخت بدون در نظر گرفتن زمین آنها) اما شوهر در صورت فوت زنش اگر زن فرزند داشته باشد یک چهارم از کل اموال و در صورت نداشتن فرزند نصف اموال را به ارث می برد. اگر زن ورثه دیگری نداشته باشد کلیه اموال به شوهر می رسد در صورتیکه اگر شوهر ورثه ای نداشته باشد یک چهارم اموال را زن ارث می برد و بقیه به دولت می رسد.بدبختی آنجا است که مردی بمیرد و چند زن داشته باشد. همان سهم یک هشتمی یا یک چهارمی بین تمامی زنانش تقسیم می شود.

5. . تابعیت:
طبق قانون مدنی در صورت ازدواج زنان تابعیت شوهر خود را کسب می کنند و تا زمانی که متاهل هستند نمی توانند ترک تابعیت کنند. متاسفانه در کشور ایران تابعیت پدر به فرزندان داده می شود و حتی اگر زنی ایرانی در ایران با مرد خارجی ازدواج کند و فرزندش در ایران متولد شود باز ایرانی به حساب نمی آید و فرزند او بیگانه ای بیش نیست.زنان ایرانی که با افغانی ها ازدواج کرده اند و هم اکنون مجبور به ترک کشور هستند نمونه بارز این مسئله هستند.

6. سن مسئولیت کیفری:
سن مسئولیت کیفری برای دختران 9 سال قمری(8 سال و 9 ماه شمسی) و برای پسران 15 سال قمری(14 سال و 6 ماه شمسی) است. به گونه ای که اگر دختر 8 ساله که بچه ای بیش نیست مرتکب خطایی شود با او مثل یک انسان بزرگسال رفتار می کنند و تمامی مجازاتی را که قانون در نظر گرفته است(حتی اگر اعدام باشد) برای او نیز صادر می شود. تنها استثنا هم این است که حکم پس از رسیدن به 18 سالگی اجرا می شود و کودک مجرم این مدت را باید در زندان بگذراند.

7. دیه:
در قتل غیر عمد و یا شبه عمد دیه زن، نصف دیه مرد است و در صدمه دیدن اعضا نیز دیه ای که به زن تعلق می گیرد نصف دیه مرد است.

8. تعددد زوجات
از دیگر موارد نابرابری در ازدواج نیز بحث تعدد زوجات است. به گونه ای که مرد می تواند 4 زن عقدی و بی نهایت زن صیغه ای داشته باشد.


9.شهادت:
در بعضی موارد زنان حق شهادت دادن ندارند، مثل زنای محصنه،عفو از قصاص، وصیت و .... در مواردی هم که شهادت زن پذیرفته می شود، شهادت زن نصف مرد به حساب می آید و معمولا در مورد واقعه ای که زنان شهادت می دهند باید یک مرد نیز در آن مورد شهادت دهد.

10.قضاوت

بر اساس قوانین فعلی زنان حق قضاوت ندارند، یعنی یک زن قاضی نمی تواند در دادگاه های ایران رای صادر کند و یا یک تصمیم قضایی بگیرد.زنان با پایه قضایی در قوه قضائیه استخدام می شوند اما به عنوان مشاور در دادگاه ها خدمت کرده و قضات مرد در دادگاه های خانواده در پرونده ها جاری نظر آنان را می پرسند اما مکلف به تبعیت از این مشاوره نیستند.

 

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:39 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

در عصر اطلاعات باید از فکر انسان به عنوان ثروت ملی یاد کرد و می‌توان فکر را منشأ ثروت دانست. در هر جامعه ای منابع و مواد محدود است و بشر توان افزایش منابع و مواد را ندارد. لذا اگر در جامعه ای تفکر علمی پایدار شود، مطمئناً از منابع موجود می‌توان به کمک فکر علمی و اتخاذ استراتژی‌های مناسب به توسعه پایدار رسید. فرآیند توسعه، فرآیندی است که طی آن در بطن یک جامعه‌ی کهن، سامانه تازه ای ایجاد می‌شود. به عبارت دیگر، در جریان این فرآیند اندیشه‌های اساسی یک جامعه عوض می‌شود، در حقیقت انسان‌ها متحول می‌شوند و جامعه ای تازه ایجاد می‌شود همساز با چنین تحول برون سازمانی، محیط درونی سازمان‌ها نیز دگرگونی‌های شگفت آوری را تجربه می‌کند از یک سو پیشرفت‌های تندتکنولوژی به ویژه تکنولوژی فناوری اطلاعات و کامپیوتر، الزام‌های کاملاً نوینی را در ابعاد مدیریت طلب می‌کند و از سوی دیگر، نگرش بی سابقه ای که به عامل انسانی مربوط می‌شود دگرگونی دیگری را الزام آور می‌سازد. طبیعی است که این رویدادها اثر خود را بر مدیریت تحول به جای می‌گذارند. لذا در این راستا مدیریت تحول از لحاظ زیربنای فکری و کاربردی، دگرگونی‌های زیادی را شاهد بوده و خواهد بود. در زندان‌ها نیز تغییر و تحول ابزاری است در جهت کنترل کیفیت روند اصلاح و تربیت و هدایت انسان‌ها است. در سال‌های اخیر در وضعیت زندان‌ها تحولات و تغییرات چشمگیری وجود داشته که اثرات مثبت و مطلوبی از خود به جا گذاشته است مثلاً : حذف زندان‌های انفرادی، طبقه بندی زندانیان، حذف لباس خاص زندانیان، افزایش مرخصی‌ها و ... که همه‌ی این‌ها تحولی در زندان‌ها ایجاد کرده است، که امروزه وضع زندان‌های کشور بی نظیر است . که تمامی این‌ها ثمره‌ی تحول ایجاد شده در سازمان زندان‌ها می‌باشد لذا ضرورت تغییر و تحول، سازمان‌ها را به مدیریت تغییر نیازمند ساخته است که همانا به اهداف اصلی خود و کارایی و بهروری لازم دست یابند. قهری بودن تحولات سازمانی: تحول درجامعه و سازمان‌ها برای افراد یک سنت لایتغیر الهی است . هیچ فردی نمی تواند در برابر تحولات درون سازمانی و ... بایستد و به انکار آن برخیزد و افراد را به ایستایی ترغیب کند تحولات دیر یا زود، یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند که انسان با عزم و همت خود سررشته دار این تحولات به شمار می‌رود راز ماندگاری در تمامی افراد هم در این نکته نهفته است که کلیه تحولات درون سازمانی در دست او قرار دارد و سکون از او دور است. انسان وقتی تلاش می‌کند و همت خود را صرف تحصیل آرمان‌های خود می‌سازد در واقع در پی تحول بوده و پویایی را پی می‌گیرد. البته این تحول طلبی لا جرم با کمک و امداد الهی مواجه می‌شود تا انسان در ایجاد تحول توفیق یابد. امداد خداوند نسبت به تحول طلبی بشر اختصاص به ایمان یا کفر ندارد. بلکه پروردگار جهان، همه افراد را در راه رسیدن به مطالباتشان امداد می‌نماید و زمینه تحولات مورد نظر آن‌ها را فراهم می‌سازد. هر کس در راه یک مقصودی تلاش کرد، خداوند متعال این سنت را قرار داد که این تلاش به نتیجه خواهد رسید. ابتنای مدیریت تحول بر تئوری‌ها: تحولات اداری و سازمانی حتمی است؛ منتها تحول دو طرف دارد تحول در جهت صحیح و درست ، تحول در جهت باطل و غلط. یک عده از افراد که همواره طرفدار ثبات اداری در درون سازمان هستند با هر تحولی مخالفت می‌کنند. به خیال این که این تحول ثبات را به هم می‌زند. از طرف دیگر، کسانی که خیال می‌کنند هر تحولی به معنای ساختارشکنی و شالوده شکنی و زیر سؤال بردن همه اصالت هاست، این‌ها هم برای این که تحول ایجاد کنند ثبات اداری را از بین می‌برند و دچار خطر می‌کنند این دو اشتباه از دو طرف وجود دارد، تحول یک چیز است، هرج و مرج اداری چیز دیگر است. این‌ها را نباید با هم اشتباه کرد آن چه خوب و درست است سازمان با ثبات اما غیر ارکد و دارای تحول است. سازمانی که حتی تحولات صحیح را سریع در خودش به وجود آورد. با توجه به قهری و حتمی بودن تحول، و با توجه به این که تحول در جهت باطل هم قابلیت وقوع دارد. ناچار باید به مدیریت تحولات پرداخت و آن‌ها را در جهت صحیح هدایت کرد. ابتدا باید پذیرفت که تحول، مدیریت پذیر است : زیرا تحولات را انسان‌ها با عزم و همت خود به وجود می‌آورند و آن را متناسب با آرمان‌های و آرزوهای حیات خویش سامان می‌دهند از این رو با توجه به اختیارمندی طبیعت بشر و نیز مدیریت پذیری اختیارات فردی و اجتماعی می‌توان از مدیریت پذیری تحولات بشری سخن گفت. برای دستیابی به مدیریت تحول حتماً باید به تئوری‌های متناسب با تحول و تحقیقات ناظر به واقعیت پرداخت : تا بتوان با بهره گیری از آن‌ها به مدیریت تحولات پرداخت مدیریت تحول نیروی انسانی در زندان :در قرن اخیر به منابع انسانی به عنوان عنصری هوشمند توجه شده است که با مهارت و خلاقیت خود نقش اساسی در سیستم ایفا می‌کند. نیروی انسانی کارآمد در یک زندان جزو سرمایه‌های ارزشمند به شمار می‌آید. ایجاد انگیزه‌های کاری و بروز خلاقیت و نوآوری به شیوه مدیریت بستگی دارد. به وجود آوردن محیط کاری مناسب، بهبود روابط انسانی در محیط کار، کم شدن استرس ها، ارزش گذاری برای فکرها از شیوه‌هایی است که مدیریت باید اعمال کند زیرا همین سرمایه انسانی است که می‌تواند به عنوان پشتوانه حرکت‌های بزرگ اجتماعی مد نظر قرار گیرد. معمولاً در زندان‌ها منابع انسانی جایگاه خود را در فرآیند توسعه و شکوفایی پیدا نکرده است. که در این جا مسئله بسیار مهم بهره وری مطرح می‌شود چون افزایش بهره وری متضمن رفاه عمومی، ارتقاء خدمات، استفاده مطلوب از منابع و به عبارت دیگر مسیر تعالی و توسعه افراد است. بهره وری کارآیی و اثربخشی است از بین همه‌ی عوامل مؤثر به بهره وری کل، بهره وری نیروی انسانی مهم ترین جایگاه را دارد، و در ارتباط با نقش انسان در فرآیند بهره وری « واتسون ویلسون» می‌گوید : (اگر هر مسئله ای را عمیقاً مورد کند و کاو و تجزیه و تحلیل قرار دهیم نهایتاً به انسان و رفتار او برمی خوریم ).یکی از عواملی که در تغییر و تحول رفتار فرد در سازمان تأثیر می‌گذارد رسیدگی به حوایج و نیازهای افراد یا کارمندان است. که خود منجر به تغییرات درون سازمانی می‌گردد. در این راستا مدیر می‌بایستی زمان مشخصی برای رسیدگی به حوایج افراد در نظر بگیرد تا هر کس به راحتی بتواند مشکلات خود را با وی در میان بگذارد. افراد برای طرح مشکلات و احتیاجاتشان در معرض تهدید نیروی مسلح و اعوان و انصار مدیران نباشند. و با آنان به تندی برخورد نشود و اگر حاجت آنان برآورده می‌شود با خوشرویی و به دور از منت و کبر و غرور انجام پذیرد و اگر هم نمی شود حاجت فرد را برآورد، با زیبایی و بیان عذر، مشکل کار بیان شود تا نسبت به محدودیت و تنگنایی که موجب عدم توانایی در حل مشکل می‌شود، آگاه گردد. اگر افراد و کارمندان به نیکی و احسان فرادستان و مدیران خود اطمینان داشته باشند و بدانند که در صدد خدمت به آنان می‌باشند به ادامه مدیریت مسئولیت مدیران خود علاقه مند می‌شوند و با وی هماهنگ می‌گردند که این خود باعث بالا بودن بهره وری و نزدیک شدن به اهداف سازمانی می‌شود. راهکارهای مدیریت تحول در زندان :الف) ابتکار و نوآوری در محیط کار (زندان)  ب) اعتقاد به امکان تحول با استفاده از تجربیات گذشته و تفکر لازم در محیط کار (زندان)ج) نقش کلیدی مذهب و اهداف الهی در ایجاد تحول در محیط کار مدیریت تحول: انتقاد پذیری و آزادی اندیشی :یکی از راهکارهای لازم جهت حرکت به سمت و سوی مدیریت تحول، آزاد اندیشی و انتقاد پذیری است البته پرهیز نمودن از ساختار شکنی و شالوده شکنی است. باید به پویایی و نشاط، برخورداری از آزادی تحرک و روح رقابت در میان جمع خود ارج نهاد و اهمیت داد. باید هم انتقاد کرد و هم انتقاد پذیرفت. باید آزاد اندیشی و آزاد فکری را با سرعت بیشتر ادامه داد و با تشکیل کرسی‌های نظریه پردازی در محل کار، زمینه تولید تئوری‌ها و اندیشه‌های کاربردی را فراهم کرد(3) ما همواره در سازمان باید به مسئله مدیریت تحقیقات توجه کنیم و در همین راستا مرکز مدیریت تحقیقات را ساماندهی نمائیم. تحقیقات موازی و غیرلازم نباید وجود داشته باشد، مهم تحقیقات بنیادی و کارکردی و تجربی است که هر کدام در مجموعه تحقیقات سازمانی یک سهم و وزنی دارند. که در حال حاضر این سهم در سازمان کمتر توجه شده است و این از مشکلات سازمان است. یک مرکز مدیریت تحقیقات در سازمان‌ها لازم است که امیدواریم به همت مسئولین عالی فعال و پا به رکاب و آماده به کار، تحقق پیدا کند. باید مشکلات را شناخت و با تلاش‌های تئوریک نسبت به گره گشایی درآنها اقدام کرد تا به اهداف عالی سازمان و توسعه و پیشرفت دست یابیم ...منابع : مدیریت اسلامی ، مدیریت تحول سازمانی از تئوری تا عمل ، مدیریت درایران آینده ،مدیریت تحول از نگاه رهبر معظم انقلاب

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:36 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

  انسانها در طول زندگی خود با مسائل و مشکلات گوناگون مواجه می شوند. این مسائل و مشکلات ممکن است برای افراد گوناگون متفاوت باشد. با این حال نکته جالب توجه این است که انسانها به شکلهای گوناگون به این مشکلات واکنش نشان می دهند. مثلا"در برابر واقعه ای نظیر شکست در امتحان رانندگی عده زیادی زانوی غم به بغل می گیرند و گوشه ای می نشینند و حرف نمی زنند، برخی دیگر به قوانین راهنمایی و رانندگی توهین می کنند و دیگران نیز ممکن است واکنش های متفاوتی نشان دهند. با رجوع به خاطرات خود می توانید مثالهای بسیار زیادی از تفاوت واکنشهای روان شناختی افراد در برابر مشکلات زندگی را به یاد بیاورید. آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا افراد به یک واقعه به شکلهای گوناگون پاسخ می دهند؟دنیا و مردم آن همیشه مطابق میل انسان رفتار نمی کنند. در زندگی روزانه با ناکامیها و سرخردگی های زیادی روبه رو می شویم. یکی از واکنش های متداول انسانها در مقابل این حوادث، غمگینی و ناراحتی است. گاهی اوقات این غمگینی و ناراحتی به حدی است که باعث می شود فرد به کارهای روزمره خود رسیدگی نکند و صدمات فراوانی از این نظر به خود و دیگران تحمیل می کند.غمگینی و ناراحتی اگر زیاد شود و باعث تداخل در امور زندگی بشود ممکن است فرد را به حالتی دچار کند که در روانشناسی به آن افسردگی می گویند. مهم این نیست که انسان در برابر مشکلات زندگی افسرده شود بلکه مهم شناخت این مشکل و جستجوی راهی سالم و واقع بینانه برای رفع آن است. حتی گاهی اوقات روان سناسان، افسردگی را پاسخ طبیعی فرد به مشکلات زندگی تعریف کرده اند.شناسایی دقیق مشکل قدم اول در رفع آن است. پس برای رهایی از افسردگی ابتدا بایستی آن را بشناسید و سپس با آن مقابله کنید. افسردگی با علائمی همراه است که شناخت این علائم و نشانه ها شما را در درک ماهیت افسردگی کمک می کند. در اینجا علائم متداول افسردگی را ذکر می کنیم:سستی و بی حالی ،خستگی و کوفتگی، کاهش انرژی،حرکات کند و آهسته،اندام خمیده و افتادهکم حرف شدن یا هیچ  نگفتن.،ترشرویی و لبخند نزدن.،گریه کردن.،زودرنجی ،نا امیدی نسبت به آیندهمقابله با افسردگی،دلتنگی،سرزنش خود و دیگران،عدم تلاش و پیگیری مسائل زندگی البته هر کسی در طول زندگی خود این نشانه ها را تجربه کرده است ولی در فرد افسرده این حالتها بخشی از زندگی کلی او شده اند. انگار با این علائم مدت زیادی را سپری کرده است.

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, ] [ 23:33 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

خلاصه مقاله


براي تحقق ركن مادي هرجرم مراحل مختلفي وجودداردكه مرتكب براي رسيدن به مقصود خود بايد آن مراحل راطي كند والا ممكن است اقدام او مشمول عناوين شروع به جرم، جرم محال يا جرم عقيم گردد. بخشي از مسير رفتار مجرمانه ظهور فيزيكي خارجي ندارد وفقط درقلمرو انديشه وفكر مرتكب است . ( مرحله دروني يا ذهني) مرحله مذكوركه جنبه معرفت النفسي دارد مقدم برهرگونه ظهور مادي رفتار مرتكب است ودرعين حال پايه واساس مرحله بعدي (مرحله بيروني يا مادي) از نظر حقوق جزاء داخل شدن درفكر وذهن افراد مغاير با لزوم حفظ حقوق وآزادي هاي اساسي افراد جامعه است ، مگراينكه بروز فكر به صورت((توطئةوتباني)) پيدا كند ومنجر به اختلال درنظم وتعرض به مصالح جامعه يا افراد گردد ماده(610و611 قانون مجازات اسلامي ) مرحله مادي جرم حاكي از فعليت يافتن تفكر مجرمانه ونشانگر آن است كه مرتكب از نظر ذهني آمادگي لازم براي اجراي عمليات مجرمانه را پيدا كرده است ابتداي اين مرحله عبارت است از تهيه مقدمات ووسايل ارتكاب جرم كه اين اقدام نيز اصولا جرم نيست مگر درمواردي كه نفس اقدامات انجام شده منجر به اختلال درنظم عمومي گردد كه غالبا به عنوان جرم مستقل ديگري مورد حكم قرارمي گيرد براي مثال به موجب ماده (187 قانون مجازات اسلامي ): (( هرفرد يا گروه كه طرح براندازي حكومت اسلامي را بريزد وبراي اين منظور اسلحه ومواد منفجره تهيه كند ونيز كساني كه با آگاهي واختيار امكانات مالي موثر ويا وسايل واسباب كار وسلاح در اختيار آنها بگذارند محارب ومفسد في الارض مي باشند)): همان طور كه ملاحظه مي شود مقنن اقدامات مذكورراكه از نظر رفتار مجرمانه وقصد ايجاد رعب وهراس ونيز سلب امنيت وآزادي مردم درحد محاربه موضوع ماده (183 قانون مجازات اسلامي ) نيست ، درحكم محاربه دانسته است . اين امر به خاطر اهميتي است كه مقنن به حفظ حكومت مي داده والا اقدام مذكور درحد عمليا ت مقدماتي جرم محاربه ومعاونت درآن است. بخش دوم مرحله مادي، اجراي عمليات اجرايي جرم است كه چگونگي ظهور خارجي آن با توجه به تعاريف قانوني جرايم متفاوت است دراين مرحله خطرهايي حقيقي يا نسبي، مستقيم يا غير مستقيم درشرف تكوين است به نحوي كه اگر مانع خارجي دخالت نكند نتيجه مورد نظر مرتكب حاصل مي شود جرم تام به وقوع مي پيوندد واگر عامل خارجي دخالت كرده ، مانع وقوع نتيجه مورد نظر گردد، شروع به جرم تحقق پيدا مي كند لذا تا وقتي كه مرتكب قصد خود را با تظاهرات خارجي واعمال مادي به فعليت نرسانيده ، علي الاصول موضوعي شخصي است وجز درمورد تباني ومواضعه قابل مجازات نيست همچنين صرف ظهور قصد مجرمانه به صورت تهيه مقدمات ووسايل، شروع به جرم نيست وفقط ممكن است دربعضي موارد جرم مستقلي به حساب آيد تبصره 1 ماده (41 قانون مجازات اسلامي ) ظهور ركن مادي هرجرم درمرحله عمليات اجرايي آن است كه درفرض دخالت عامل خارجي وعدم انصراف ارادي مرتكب وعدم تحقق جرم كامل شروع به جرم تحقق پيدا مي كند براي مثال كسي كه براي سرقت مال ديگري وارد منزل او مي شود وپس از جمع آوري اثاث منزل به دليل بيدار شدن صاحب خانه وتعقيب او فرارمي كند،مرتكب شروع به جرم سرقت شده است اما اگر عدم تحقق نتيجه مورد نظر ناشي از اراده عامل بوده باشد بحث شروع به سرقت منتفي است واگر اقدام او في نفسه جرم خاصي باشد انصراف ارادي ازموجبات تحفيف مجازات است چنان كه تبصره 2 ماده (41 قانون مجازات اسلامي ) مقررداشته است : كسي كه شروع به جرمي كرده است ، (اگر ) به ميل خود آن را ترك كند واقدام انجام شده جرم باشد از موجبات تخفيف مجازات برخوردارخواهد شد: بلكه اگر همان مقدار از عمليات اجرايي هم جرم خاصي باشد انصراف ارادي از ارتكاب جرم مورد نظر موجب تخفيف مجازات است . اما مرحله شروع به جرم وقتي است كه عدم تحقق جرم كامل از دخالت عاملي خارج از اراده مرتكب باشد. به موجب ماده (20ق.م.ع) سابق : هركس قصد ارتكاب جنايتي كرده وشروع به اجراي آن نمايد ولي به واسطه موانع خارجي كه اراده فاعل درآن مدخليت نداشته قصدش معلق يا بي اثر بماند وجنايت منظور واقع نشود به ترتيب زير محكوم مي شود.. مقرره مذكور با تصويب قانون راجع به مجازات اسلامي درسال 1361 منسوخ گرديد . به موجب ماده 15 قانون اخيرالذكر (( هركسي قصد ارتكاب جرمي كرده وشروع به اجراي آن نمايد، ولي به واسطه موانع خارجي كه اراده فاعل درآن مدخليت نداشته قصدش معلق بماند وجرم منظور واقع نشود چنانچه عمليات واقدامانتي كه شروع به اجراي آن كرده جرم باشدمحكوم به مجازات همان جرم مي شود والا تاديب خواهد شد )) همان طور كه مشاهده مي شود ودرهردو قانون، شروع به جرم ياهمان مفهوم متداول حقوقي موردحكم قرار گرفته است وصرف نظر از اختلافي كه درتعيين مجازات شروع به جرم دارند هردو يك تعريف را از شروع به جرم ارائه داده اند كه به وسيله رويه قضائي نيز مورد تاكيد قرارگرفته است از جمله درراي شماره 1345- 12/161314 ديوان كشور آمده است بحث وبررسي الف) تعريف: گفتيم براي تحقق هرجرم دو مرحله دروني وبيروني طي مي شود مرحله دروني درذهن وفكر عامل شكل مي گيرد وبروز خارجي آن درمرحله بيروني تجلي پيدا مي كند كه اولي دربحث ركن معنوي ودومي دربحث ركن مادي بررسي مي شود درعالم خارج ، فاعل پس از اتخاذ تصميم مبني برارتكاب جرم، ابتدا مقدمات كاررا فراهم مي كند وسپس به اجراي عمليات اجرايي جرم مورد نظر مي پردازد واگر مانع خارجي دخالت نكندآن را به انجام مي رساند شروع به جرم به آن مرحله از اجراي عمليات اجرايي جرم گفته مي شود كه اگر دراثناي عمل فاعل، عامل خارجي دخالت نكند ومانع رسيدن وي به نتيجه مورد نظر نشود جرم به صورت كامل انجام مي شود با توجه به اين تعريف ، دو عنصر اساسي براي تحقق شروع به جرم ضرورت دارد: اول ، شروع باجرا دوم، دخالت عامل خارج از اراده مرتكب همان طور كه قبلا گفتيم اين معنا درفوق ايران مورد اتفاق حقوقدانان است ، ولي دركامن لا به شرط دوم تصريح نشده وفقط به شروع به عمليات اجرايي وناتمام ماندن فعل مجرمانه اشاره شده است (5) هرچند بعضي از نويسندگان انگليسي به هردو شرط مذكور اشاره كرده اند(6) دركشورهاي عرب زبان نيز نظر مذكورمورد قبول دكترين حقوقي است (7و1و9) ب) اركان شروع به جرم 1) شروع به اجرا : به رغم اختلافي كه از قانون مجازات اسلامي درموردانصراف آزادي يا غير ارادي استنباط مي شود، براي تحقق شروع به جرم لازم است كه مرتكب عمليات اجرايي جرم مورد نظررا شروع كرده باشد براساس مقررات سابق ولاحق ، مجرد قصد ارتكاب جرم وحتي مجرد اقدامات وعملياتي كه فقط مقدمه جرمند ودرمقايسه با عمليات اجرايي، مقدمه بعيد به حساب مي آيند، براي تحقق شروع به جرم كافي نيست . به موجب راي شماره 9472/753 –8/4/1316 ديوان عالي كشور:((مقدماتي كه براي ارتكاب جرم انجام يافته است درصورتي عنوان شروع به آن صادق است كه از مقدمات قريبه باشد)) (1) تبصره 1ماده (41 قانون مجازات اسلامي ) دراين مورد به صراحت گفته است (( مجرد قصد ارتكاب جرم وعملات واقداماتي كه فقط مقدمه جرم بوده وارتباط مستقيم با وقوع جرم نداشته باشد، شروع به جرم نبوده وازاين حيث قابل مجازات نيست )). به وجب راي شماره152-22/1/1316 ديوان عالي كشور: ((صرف ثبوت قصد واقدمات مقدماتي را نمي توان مشمول عنوان شروع به جرم قرارداد پس بايد درحكم محصوصا اعمالي كه شروع به جرم تشخيص شده است ذكر شود تا معلوم شود كه اعمال مزبور از مقدمات عمده ومهم است تا شروع به جرم باشد يااز مقدمات جزئي تاشروع به جرم محسوب نشود وبه غيراين ترتيب حكم نقص مي شود)) (1) نظريه مذكورمبتني بردكترين برون ذاتي است كه تحقق شروع به جرم رامبتني براقداماتي فراتر از قصد مي داند لذا كليه اقداماتي كه همراه با قصد باشد ومستقيما به ارتكاب جرم منتهي مي شود درصورتي كه عامل خارجي دخالت كند ومانع تحقق جرم كامل شود، شروع به جرم محسوب مي گردد واگر اقدامات انجام شده داخل درعناصر تشكيل دهنده جرم يا عوامل تشديد كننده آن نباشند بايد عرفا به طور مستقيم وبلا واسطه با جرم مورد نظر مرتبط باشند بنابراين نتايج زير به دست مي آيد: اولا) مجرد قصد مجرمانه به عنوان شروع به جرم قابل مجازات نيست مقنن درتبصره 1ماده (41 قانون مجازات اسلامي ) براين موضوع تاكيد كرده ومجرد قصد مجرمانه را شروع به جرم ندانسته است علت اين امر ممنوعيت بازجويي درقلمرو انديشه وزندگي خصوصي افراد است لذا نه فقط تصور ارتكاب جرم بلكه تصميم وقصد ارتكاب آن نيز به تنهايي قابل مجازات نيست ولو فاعل نيت خود را اعلام كند مبناي اين نظر آن است كه ابراز قصد به منزله ناممكن بودن ومنصرف شدن از محقق ساختن آن درخارج ننيست زيرا به دليل وجودفاصله بين قصد ارتكاب جرم وتحقق خارجي آن ، همواره امكان ندامت وپشيماني وجود دارد اقتضاي اصول اخلاقي ورعايت حقوق اساسي افراد جامعه ونيز سياست كيفري آن است كه با مجازات نكردن صرف قصد ارتكاب جرم، به فاعل آن امكان داده شود كه ازاجراي طرح ونقشه خود منصرف گردد محمدبن عبده مي گويد به امام صادق عليه السلام عرض كدم: زناكار درحال زنامومن است ؟ فرمود : نه زماني كه روي شكم آن است ايمان ازاو سلب شود وچون برخاست برگردد وباز اگر به زنا برگشت سلب شود عرض كردم او كه آهنگ برگشتن به زنا دارد چرا ايمانش برمي گردد فرمود: چه بسيار كسان كه آهنگ برگشتن دارند ولي هرگز برنمي گردند(10) اين روايت كه صرف وجود قصد واراده را موجب تحقق عنوان مقصود نمي داند مويد آن است كه صرف قصد مجرمانه گناه نيست درعين حال درمورد استثنايي ممكن است مصالح كلي اجتماع وافراد ونظام اجتماعي اقتضا كند كه ابراز قصد مجرمانه ، جرم مستقل به حساب آيد ، مانند اينكه مواضعه وتباني براي ارتكاب جرم عليه امنيت داخلي يا خارجي با اعراض وناموس واموال مردم به لحاظ آنكه موجب تزلزل امنيت عمومي وسازمان نظام اجتماعي مي گردد. براساس ماده 610 و611 جرم محسوب شده است .مصاديق اين گونه جرايم نادر است واصل برعدم مجازات نفس قصد مجرمانه است ولو به طور جمعي اتخاذ شده باشد. ثانيا) اعمال مقدماتي ( تهيه وسايل ومقدمات ارتكاب جرم) نيز شروع به جرم به حساب نمي آيد اعمال مقدماتي مرحله قبل اجرايي جرم تام است كه به حكم تبصره 1 ماده (41 قانون مجازات اسلامي ) شروع به جرم تلقي نمي شود وازاين حيث قابل مجازات نيست مگر اينكه همان ميزان اقدامات انجام شده به عنوان جرم مستقلي درقانون پيش بيني شده باشد كه اين حالت از بحث شروع به جرم خارج است اعمال مقدماتي به تعبير ماده(21 قانون مجازات اسلامي ) سابق مقدمات جزئيه وبعيده جرم مورد نظر است كه به دليل آن كه امكان انصراف وپشيماني بعد ازآن وجوددارد، شروع به جرم به حساب نمي آيد. براي مثل خريد اسلحه به قصد ارتكاب قتل ، شروع به قتل نيست ، زيرا ممكن است خريدار از ارتكاب قتل منصرف شود وازآن اسلحه براي كشتن يك گوسفند استفاده كند، اما بديهي است درصورتي كه قانون خريد اسلحه را جرم اعلام كرده باشد عمل مرتكب مصداق قاچاق اسلجه است ( ماده43 قانون مجازات مرتكبين قاچاق اسلحه) وتحت آن عنوان مجازات خواهد شد وارتباطي با شروع به جرم قتل ندارد لذا اصل غيرقابل مجازات بودن اعمال مقدماتي نيز داراي استثنا است وبه خاطر حفظ مصالح عمومي ممكن است بعضي از اعمال مقدماتي في نفسه جرم به حساب آيند كه دراين مورد به نظر قانونگذار بايد مراجعه كرد مانند ساختن كليد براي ارتكاب جرم ( موضوع ماده 664 قانون مجازات اسلامي ) كه بدون توجه به نوع وشدت جرمي كه ارتكاب آن مورد نظر سازنده كليد بوده مورد حكم قرارگرفته وجرم محسوب شده است . 2- تشخيص اعمال مقدماتي از شروع به اجرا : باتقسيم بندي مراحل مختلف رفتار مجرمانه، تشخيص مرحله دروني از مرحله بيروني آسان وبدون اشكال است ، لكن تشخيص مرزي كه اعمال مقدماتي را ازاعمال اجرايي جداسازد دشواراست واين امر منجر به پيدايش دكترين هاي حقوقي متعدد شده كه عمده ترين آنها دكترين موضوعي وشخصي است كه خلاصه آنهارا بيان مي كنيم (11)  دكترين برون ذاتي به عيني ( Objective)  : براساس نظريه عيني كه برعقايدمكتب كلاسيك مبتني است ، براي مجازات رفتار مجرمانه آنچه اهميت دارد اختلال ناشي از ارتكاب آن رفتار درجامعه است لذا مجازات بايد متناسب با اختلالي باشد كه به نظم اجتماع وارد شده است وبراين اساس چون اقدامات مرتكب درمرحله شروع به جرم چندان اختلالي درنظم جامعه ايجاد نمي كند نبايد او را مجازات كرد اين تئوري به حالت خطرناك بي توجه است وفقط درجرايمي كه قصد مجرمانه براثر شروع به اجرا كاملا روشن شده وعمل مزبور جزء عناصر مادي جرم يا ازموارد تشديد مجازات است قابليت اجرا دارد ولذا چندان مطابق با واقع نيست واقعيت اين است كه در مرحله شروع به جرم علاوه برانكه مرتكب حالت خطرناك خود را بروز داد مرتكب اعمالي شده كه به طورنسبي نظم جامعه را مختل كرده است ولو آنكه اختلال حاصل به اندازه جرم تام نباشد اقتضار عدالت كيفري آن است كه با افرادي كه به طور ارادي از ادامه عمليات اجرايي جرم منصرف مي شوند وآنهايي كه به دليل دخالت عامل خارجي قادر به انجا م جرم نمي شوند، برخورد مساوي نشود وهر دو گونه گروه فاقد مسئوليت نباشند، بلكه با گروه اخير شديدتر از گروه اول ودرعين حال خفيف تر از كساني كه جرم تام را انجام مي دهند برخورد شود به همين دليل ، دكترين برون ذاتي دچار تحول گرديد وبراي رفع ايراد مذكور اظهار شد كه بايد مرتكب شروع به جرم درجرايم جنايي مجازات شود درعين حال براي مجرمانه دانستن اعمال انجام شده به عنوان شروع به جرم بايد مرتكب شروع به جرم درجرايم جنايي مجازات شود درعين حال براي مجرمانه دانستن اعمال انجا م شده به عنوان شروع به جر بايد مرتكب از مرحله مقدماتي فراتررفته، وارد مرحله اجرايي جرم مورد نظر شده باشد براين اساس مرتكب جرم محال كه امكان شروع به اجرا درآن غيرممكن است واقدامات انجام شده منجر به اختلال درجامعه نمي شود رانبايد مجازات كرد وسرانجام اينكه مجازات شروع به جرم بايد خفيف تر از ارتكاب جرم تام باشد همان طور كه مشاهده مني شوددراين تئوري به اعمال ارتكابي درخارج توجه شده است نه به قصد نيت مرتكب براي مثال اگر كسي به قصد سرقت بر روي مال متعلق به ديگري دست بگذارد اين مقدار عمل انجام شده عنصر تشكيل دهنده ركن مادي سرقت است درحالي كه از ديوار بالا رفتن يا هتك حرز از كيفيات تشديد كننده جرم سرقت محسوب مي گردداين ضابطه موجب حمايت از حقوق افراد ومقتضاي تفسير مضيق قوانين كيفري است ، اما دامنه شروع به جرم را بسيار محدود مي كند وپاسخگوي ضرورت حفظ نظم وامنيت اجتماعي ولزوم برخورد با افرادي كه داراي حالت حطرناك هستند ، نيست ودرآن جا كه اراده وقصد مجرمانه به وسيله اعمال خارجي غيرقابل ترديد كه درحد شروع به اجرانيست ، ظاهر مي شود نمي تواند پاسخگوي منافع اجتماع باشد به علاوه كيفيات مشدده براي تمام جرايم يكسان نيست براي نمونه هتك حرز كه از كيفيات مشدده ، سرقت است درقتل قابل استفاده نيست. قبول نظريه عيني باعث مي شود اقداماتي كه كيفيت مشدده جرم خاص ودرنتيجه شروع به آن جرم به حساب مي آيد ، درمورد جرم ديگر عمل مقدماتي محسوب گردد وشروع به جرم تلقي نشود وضابطه معيني براي اجرا درهمه جرايم به دست نيايد درعين حال رويه قضائي ايران به دكترين برون ذاتي تمايل دارد درراي 9472-8/4/1316    (( شكستن قفل ورود به خانه اي براي دزدي ازمقدمات قريبه شروع به سرقت محسوب است )). همچنين به موجب راي 12/1345-12/6/1317 : ((چون هتك ناموس ازروي عنف مشمول ماده (207 ق.م.ع) وجنابت است اگر كسي بااين قصد وارد فراش زني گرديده وبه واسطه مانع خارجي كه اختيار مرتكب درآن دخالتي نداشته مقصود حاصل نشده باشد، عمل مزبور برطبق ماده 20 شروع به جرم بوده وآن هم جنايت محسوب است )) (1) . منابع: 1.بروجردي عبده، محمد: اصول قضائي، انتشارات كتابفروشي علمي، تهران، 1326، ص 135. 2. صانعي پرويز: حقوق جزاي عمومي، دانشگاه ملي1355، ج1، ص282و248و294 .  3.علي آبادي، عبدالحسين ، حقوق جنايي، چاپخانه بانك ملي، 1352، ج1ص9 و118و122 4.گارو ، رنه : مطالعات علمي ونظري وحقوق جزا، ترجمه ضياءالدين نقابت ابن سينا، ج1، ص4.3و406. 5.Black, Henry Campbel:Black Law Dietionary, West Publishing Co., U.S.A. 1991. 6.Barnborst, Clark: Crminal Law and Procedure, p.38 7.ابوعامر، محمد زكي: قانون العقوبات ، القسم العام الدارالجامعيه، بيروت 1992، ص114.121 8.ابوزهره، محمد: الجريمه دارالفكرالاسلامي، بي تا، ص 337.  9.نجيب حسني، محمود: شرح قانون العقوبات اللبناني ، القسم العام، دارالنهضة العربيه،1984 ه ق. ص341و364 10. ثقة الاسلام كليني: اصول كافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر اهل بيت ج3 ، ص 380. 11.شرح قانون العقوبات اللبناني ، القسم العام ، ص339...

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:30 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

جرم چیست؟  و خاستگاه آن کجاست؟

  دورکیم جامعه شناس فرانسوی می گوید: «هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است». یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب می شود. دورکیم جامعه شناس فرانسوی می گوید: «هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است». یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب می شود.به نظر دورکیم، ما کاری را به خاطر «جرم» بودن محکوم نمی کنیم بلکه از آن جایی که آن را محکوم می کنیم جرم تلقی می شود. از نظر حقوقی نیز «جرم عملی است که بر خلاف یکی از موارد قانون مجازات عمومی هر کشور باشد و مجرم کسی است که در زمان معینی عمل او بر خلاف قانون رسمی کشور باشد.» (صناعی، ۱۳۴۱(برای بررسی بهتر موضوع، پدیده جرم را از چند رویکرد تعریف می کنیم. رویکرد قانونی و حقوقی: جرم یک عمل عمدی و ارادی بر علیه قانون است که غیر قابل حمایت و بخشودن بوده، مجرم باید دستگیر شود و به وسیله دولت مجازات گردد. (تاپن، ۱۹۴۷(رویکرد قانونی- اجتماعی:  سست بودن معیارهای قانونی باعث به وجود آمدن رفتارهای ضد اجتماعی می گردد. تاکید بر تعریف قانونی جرم توسط دو ملاک مشخص، تعیین می گردد. یکی رفتارهایی که از قوانین اجتماعی تخطی و تجاوز می کنند و دوم مقررات قانونی برای مجازات یک عمل. (ساترلند، ۱۹۴۵) به بیان دیگر از منظر اجتماعی می توان گفت که جرم یک پدیده «معمولی» جامعه است. زیرا که بر حسب احساس تنفر و انزجاری که بزهکار در جامعه بر می انگیزد، معین می گردد. البته درجه بروز تنفر و انزجار در چهارچوب جامعوی مشخص در افراد متفاوت می باشد.رویکرد بین فرهنگی:  هر گروه دارای معیارهایی از رفتار است که «هنجار» نامیده می شود. این هنجارها ضرورتاً به صورت قانونی تدوین نشده اند؛ بلکه هر کس از نقطه نظر گروهی که عضو آن است، عملی را بهنجار )درست) و نابهنجار (نادرست) –جرم- می داند و این هنجارها بستگی به ارزشهای فرهنگی هر جامعه دارد. (سلین، ۱۹۳۸(رویکرد برچسب زدن: مجرم کسی است که برچسب خورده و جرم رفتاری است که دیگران به آن برچسب زده اند (بکر، ۱۹۶۳). این رویکرد معتقد است که رفتارها به خودی خود به عنوان جرم یا کجروی محسوب نمی شوند؛ بلکه این افراد و گروههای فرهنگی هستند که به این رفتارها به عنوان جرم برچسب  مي داندرویکرد حقوق بشر: این رویکرد معتقد است که همه افراد باید در جامعه تامین باشند و از حقوق شهروندی، امکانات رفاهی، آموزشی، بهداشتی و … تضمین شوند و قانون جزا باید آنها را تضمین و اجرا کند. پس انکار یا انحراف از این حقوق، جرم نامیده می شود.نسبی بودن پدیده جرم: باید توجه داشت که جرم یک پدیده اجتماعی و کاملاً نسبی است. چرا که جرم در یک زمان و در بین برخی ملتها، جرم محسوب می شود، در حالی که در زمان و مکان دیگر جرم شناخته نمی شود. برای روشن شدن مطلب چند مثال می آوریم: قبل از ظهور اسلام، زنده به گور کردن نوزادان دختر در بین قبایل عرب متداول بود و مجازاتی در پی نداشت؛ در حالی که پس از ظهور اسلام این عمل نهی شد و عنوان گناه پیدا کرد. لواط در آتن و قبیله چوکچی (Chuckchee) و سرقت در قوم اسپارت جرم نبوده؛ ولی در بیشتر جوامع جرم محسوب می شود. در جزایر فیچی (Fidji) کشتن پدر و مادر نه تنها جرم نیست؛ بلکه کاری نیک شمرده می شود. و یا «پدرکشی» در بین اسکیموها و «دخترکشی» در چین باستان اساساً جرم شناخته نمی شود. سرخپوستان بلاک فوت (Blackfoot) دزدیدن اموال بیگانگان را کاری نیک می انگارند و بسیاری از محرومان ستمدیده ربودن اموال بیگانگان را «دزدی» و «بد» نمی شمارند؛ در صورتی که از منظر صاحب نظران اجتماعی هیچ کدام از این نظرات پذیرفته نمی شود. زنان اسکیمو اگر توسط مردی قویتر از شوهرانشان دزدیده شوند، مورد مواخذه قرار نمی گیرند، هم چنین آن مرد (زن دزد) مورد تشویق جامعه اسکیمو قرار می گیرد؛ زیرا جرات کرده است خانواده ضعیفی را از بین ببرد. بنابراین می توان گفت که نظر جامعه نسبت به جرم در همه جا یکسان نیست.بزه، بزهکار، بزهکاری: در جرم شناسی پدیده های بزه، بزهکار و بزهکاری به عنوان سه رکن اصلی در نظر گرفته می شود. بنابراین در ادامه ، سعی در ارائه یک تعریف برای هر کدام از این ارکان، داریم.هر عملی که در جامعه قوانین را نقض کند و مجازات در پی داسته باشد، «بزه» نامیده می شود.هر جرمی که صورت می گیرد، دارای علل سازنده ای است که بر روی فرد اثر می گذارد و او را به سوی ناسازگاری و نابهنجاری سوق می دهد. پی آمد این سوق دادنها، ارتکاب خطا است و خاطی را به یک تعبیر «بزهکار» می نامند.بزهکاری مجموعه ای از جرایمی است که در یک زمان و مکان معین به وقوع می پیوندد. ژامبو مرلن در این زمینه می نویسد:« بزهکاری پدیده ای است که بدون توجه به بزهکار، می توان آن را مورد بررسی قرار داد و تراکم جرم، اهمیت گونه های مختلف جرایم، تغییرات اجتماعی جرایم را از نظر مکان، زمان، نژاد، مذهب و… دقیقاً تحقیق کرد. لاک ساین نیز در این زمینه می نویسد: «بزهکاری یک میکروب اجتماعی است. این میکروب در محیطی که آمادگی پروراندن تبهکار نداشته باشد، بروز نکرده، جرمی اتفاق نمی افتد.در ایران نیز بزهکاری به کل جرایمی گفته می شود که در صورت ارتکاب به موجب قوانین قصاص، دیات، حدود و تعزیرات دارای مجازات هستند. خاستگاه جرم الف) محیط اجتماعی: محیط اجتماعی بر اثر عوامل مختلفی، افراد را به طرف ارتکاب جرم می کشاند، پس لازم است برای بررسی بهتر موضوع، محیط اجتماعی را از چند منظر مورد بررسی قرار دهیم. محیط اجتماعی را می‌توان به محیط های خانوادگی، اتفاقی، انتخابی و تحمیلی تقسیم کرد که هر کدام از این محیط ها به سهم خود تاثیر بسزایی در بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم دارد. ۱) محیط خانوادگی: خانواده محیطی است که شخص بدون اینکه حق انتخاب داشته باشد در آن متولد می شود و در این محیط شخصیت وی پی ریزی می شود. این محیط رابطه مستقیمی با بروز انحرافات اجتماعی از جمله ارتکاب جرم دارد.باید توجه داشت که وقتی محیط خانواده رو به هم گسیختگی می رود، غالباً منجر به فرار کودکان از منزل، مدرسه و ولگردی می شود و آنها را به ارتکاب جرایم مختلف می کشاند.بنابراین می توان گفت که فرآیند تربیت زیستی- اجتماعی کودک از خانواده آغاز می شود. خانواده نیز جمعی کوچک از یک جامعه بزرگ است. خانواده و محیطی که کودک در آن متولد می شود و رشد می‌یابد، نقش مهمی در رشد جسمی و روانی و تکوین شخصیت کودک ایفا می کند. پس باید محیط او را مساعد و آماده ساخت. ۲) محیط اتفاقی: محیط اتفاقی یا محیط موقت شامل محیط مدرسه، کار و سربازی می شود. این محیطها تشکیل دهنده مراحل خاصی از زندگی است و به سهم خود افراد را تحت تاثیر قرار می دهد و به همان اندازه که در تعلیم و تربیت افراد و عادت دادن آنان برای انطباق یا زندگی عادی اجتماعی موثر است، در انحراف و ارتکاب بزه نیز تاثیر دارد. ۳ ) محیط انتخابی: محیط انتخابی محیطی است که فرد، خود انتخاب می کند. از جمله محیطهای انتخابی می توان به محیط خانوادگی که با انتخاب همسر و امر زناشویی آغاز می گردد، محیط کار، انجمن ها، کانونها و محیط هایی که برای گذراندن اوقات فراغت انتخاب می شوند، اشاره کرد۴) محیط تحمیلی: محیط تحمیلی، محیطی است که در آن آزادی فرد محدود شده و فرد نمی تواند کوچکترین قدرتی در انتخاب از خود نشان دهد که از جمله این محیط ها، می توان بازداشتگاه ها، ندامتگاه ها، کانون های اصلاح و تربیت و دیگر سازمان های مشابه را نام برد. ب ) عوامل محیطی: باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که میزان ارتکاب جرم در همه جا یکسان نیست و تحت تاثیر شرایط جغرافیایی و اقلیمی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، شرایط و موقعیت خانوادگی، تربیتی و شغلی و طرز فکر و نگرش افراد جامعه، قرار دارد. بنابراین در ادامه چند مورد از این عوامل محیطی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.شهرنشینی و مهاجرتهای بی رویه روستاییان به شهرها: شهرنشینی و مهاجرت‌های گروهی و گسترده به شهرها باعث شده است که بخش اصلی و هسته ای شهرها از بین برود و به جای آن زاغه ها، زورآبادها، حلبی آبادها و احداث مسکنهای غیربهداشتی و غیرقانونی در محلات فقیرنشین به وجود بیاید. که این عامل به سهم خود در افزایش انحرافات اجتماعی و بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم نقش بسزایی داشته است. در شهرهای بزرگ، به دلیل افزایش بی حد جمعیت، هیجان، آشفتگی، نگرانی، ترس و تشویق و اضطراب در بین شهرنشینان رو به فزونی نهاده، به طوری که اغلب شهروندان را کشمکش و فشارهای روانی تهدید می کند. همچنین انحرافات جنسی، اعتیاد به مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی و نیز روحیه سودجویی و سوداگری و روابط ناسالم و غلط اقتصادی در شهرها رونق بیشتری دارد. در واقع در فعالیت های شهری فردگرایی و تکروی بیشتر دیده می شود و روابط صمیمانه و چهره به چهره در بین شهروندان کمتر است و احساس انزوا شدت بیشتری دارد.از سوی دیگر با مهاجرت روستاییان به شهرها فقر روستاها به شهرها انتقال می‌یابد. و این مهاجرت‌های بی‌رویه باعث ایجاد شغلهای کاذب در شهر می شود. روستاییان بدون اینکه برنامه ریزی قبلی برای ادامه زندگی در شهر داشته باشند‏، با مهاجرت به شهر با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شوند که از جمله آن می‌توان به بیکاری اشاره کرد و وقتی این افراد با بیکاری مواجه می‌شوند ناچار رو به کارهای غیرقانونی و ضداجتماعی چون: خرید و فروش مواد مخدر، واسطه گری و دلالی و … می‌آورند و در نتیجه به اشاعه جرم در جامعه کمک می کنند.همچنین روستاییان وقتی که به شهر مهاجرت می‌کنند با یک فرهنگ جدید مواجه شده و در بسیاری از موارد به خاطر نامتجانس بودن با شیوه زندگی شهری، هویت خود را کم و بیش از دست می‌دهند و در محیطهای نامانوس شهری مرتکب جرم می‌شوند. ج ) حاشیه نشینی: حاشیه نشینی یا زاغه نشینی اصطلاحی است که به محله های مسکونی غیرمتعارف و متداول شهری اطلاق می شود.چارلز آبرامز مفهوم زاغه و مناطق زاغه نشین را چنین بیان می کند: «ساختمان یا بخشی از شهر که در آن ویرانی، نارسایی عرضه خدمات درمانی، تراکم زیاد جمعیت در واحدهای مسکونی، فقدان آسایش لازم و خطرات ناشی از عوامل طبیعی نظیر سیل، دیده می شود؛ می تواند به عنوان زاغه یا منطقه زاغه نشین معرفی گردد.بنابراین می توان گفت که حاشیه نشینی با جرم رابطه مستقیم و نزدیک دارد. تنوع، تجمل و اختلاف فاحش و چشمگیر طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، گرانی و سنگینی هزینه های جاری زندگی موجب می شود تا مهاجران غیر متخصص که درآمد آنان کفاف مخارجشان را نمی دهد، جهت برآوردن نیازهای خود دست به هر کاری، ولو غیرقانونی بزنند. در چنین مناطقی به لحاظ از بین رفتن ارزشهای انسانی، کجرویهای اجتماعی سریعاً رشد می کند و اعمالی چون دزدی، اعتیاد، قاچاق، فحشا و نظایر آن گسترش می یابد. د ) فقر و بیکاری: به جرات می‌توان گفت که فقر و بیکاری از جمله عوامل موثر و تاثیرگذار در پیدایش جرم و ارتکاب آن است. به نظر برخی از جامعه شناسان فقر و بیکاری در برخی از افراد تهیدست عقده حقارت ایجاد می‌کند و فرد را به ارتکاب جرم وا می‌دارد. مثلاَ در اغلب دخترانی که منحرف شده‌اند از یک سو، این دختران دارای زندگی محقر بوده و از سوی دیگر تمایل داشته‌اند لباسهای فاخر و تجملات دیگر را داشته باشند. ادواردگلور (E. Glover) می نویسد: دختران خانواده‌های کارگر فقیر از سن ۱۰ سالگی به مسایل جنسی پی می برند چون سرپرست و مربی شایسته‌ای ندارند. از همان سن بلوغ با همسالان خود در این خصوص صحبت کرده، تماس می‌گیرند و پس از بلوغ حجب و حیا نمی‌شناسند و این عمل را یکی از وسایل لازم زندگی فرض می‌کنند. بنابراین در جامعه ای که توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نمی‌گیرد، هر روز شاهد فقیرتر شدن فقرا و غنی‌تر شدن ثروتمندان خواهیم بود که این امر باعث افزایش فاصله طبقاتی شده و اثرات مخربی را در پی دارد که از جمله آن پیدایش جرم و اشاعه آن در جامعه است. حال به ديدگاه جرم شناسي در مورد جرم مي پردازيم :جرم از دیدگاه جرم شناسی: از جرم تعاریف گوناگونی کرده اند ولی یکی از تعاریف جرم این است که جرم شیوه رفتاری است که قانون را نقض می کند و پدیده ای است که قانونگذار آنرا تعیین می کند . مجرم هم شخصی است که عمل مجرمانه که در قانون آمده را مرتکب می شود . این تعریف جرم  را امری نسبی می داند که از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است . بعبارتی عملی که در یک جامعه جرم محسوب می شود ممکن است در جامعه دیگر جرم محسوب نشود .  با تخصصی شدن و گسترش دامنه علوم پدیده جرم و مجرمین موضوع بحث علوم مختلفی واقع شد که از آن جمله میتوان به جرم شناسی ، علوم قضایی ، روانشناسی و روانشناسی جنایی ، و جامعه شناسی نام برد. با افزایش حیطه دانش بشر در خصوص جرم و بزه اسنادها یی ( نسبت دادن یا علت یابی )  که در مورد بزهکار بکار می رفت رفته رفته از حالت اسنادهای شخصی  ( در این حالت توجه تنها بسوی  شخصی است که مرتکب جرم شده ) به سمت اسنادها ( علل و عوامل ) محیطی و همچنین ویژگی های خاص درون فردی رهنمون شد . صاحب نظران و همچنین دانشمندانی که پدیده جرم را مورد پژوهش و بررسی خود قرار داده اند به این نتیجه دست یافته اند که در وقوع بزه و پیدایش فرد بزهکار و مجرم عوامل زیر نقش دارند :  الف – عوامل درون فردی : 1 – برداشت و تفسیر هر فرد از یک واقعه و نظام تبینی فرد : بعنوان مثال این طرز تفکر که انسانها یا خوب هستند یا بد (مطلق گرایی)  با تحریف بخشی از واقعیت ، زمینه را برای برخوردهای پرخاشگرانه فراهم می آورد .  یا فرض کنید ذهن خوانی یک نوجوان از دوست خود که ناخواسته او را هل داده به اینصورت باشد که او عمدا این کار را کرد ( روان بنه آسیب پذیر )  این فرد ممکن است نگرشهای خصمانه ای نسبت به دیگران داشته باشد چرا که بطور کلی فکر می کند که دیگران در صدد آسیب رساندن و آزار وی هستند در نتیجه پرخاشگری کرده و دوست وی با پرخاشگری پاسخ وی را می دهد و در نتیجه ذهنیت منفی و باورهای بنیادی وی از اینکه دیگران می خواهند به من صدمه بزنند با پرخاشگری دوست وی تقویت می شود و پرخاشگری بیشتری را در وی ایجاد می کند .  2 – ویژگی های جسمانی و فیزیولوژیکی : مانند پرکاری تیرویید یا بالا بودن سطح تستسترون ( هورمون مردانه ) که امروزه پژوهشها نمایانگر نقش این عوامل در پرخاشگری می باشد . ۳ - عوامل شخصیتی و روانی : بعنوان نمونه میتوان به بروز بیشتر  اعمال پرخاشگرانه در افرادی که دارای شخصیت سوسیوپات و انفجاری هستند و یا مبتلایان به اسکیزوفرنی و مانی و همچنین عقب ماندگی های ذهنی اشاره کرد . ب – عوامل برون فردی : 1 – خانواده : بدیهی است که بنیاد شخصیت سالم در خانواده پی ریزی می شود . الگو های ارتباطی میان والدین  ( زن و شوهر ) و سبک های فرزند پروری (1 – مستبدانه : فقط امر و نهی کرده و خواهان اطاعت بی چون و چرایند ، از تنبیه برای تربیت فرزندان زیاد استفاده می کنند و فرزندان اغلب مضطرب هستند 2 –لیبرال : توضیح می دهند و استدلال می کنند و فرزندان را تشویق به بیان خواسته ها و عقایدی که دارند می کنند و بندرت تنبیه می کنند و بیشتر پاداش می دهند 3 – بی قید : فرزندان را به حال خود رها کرده و هر کس هر کاری که خواست می کند . ) از جمله مهمترین مسایلی است که در سلامت خانواده  نقش دارد. گسستگی خانواده ، فقدان محبت در محیط خانواده و تبعیض و محرومیت میتواند زمینه ساز خشونت و برخی اعمال مجرمانه باشد .  2 – میزان در آمد : پژوهش ها نشان می دهند که جرم در مناطق کم در آمد و حاشیه نشین شهرهای بزرگ بیشتر است . بنابراین ناکارآمدی اقصادی و  شکاف طبقاتی ( که مورد اخیر گاهی باعث تمایل اقشار کم درآمد برای رسیدن به موقعیت اقتصادی برتر از طریق راه های میانبر خصوصا در جوامعی که راههای کسب در آمد مشروع به درستی مشخص نشده است می شود ) . در مجموع  آمارها نشان می دهند جرم و خشونت در کشورهایی که شکاف میان فقر و غنی زیاد است بالا می باشد . 3 – منطقه جغرافیایی : پژوهش ها نشان می دهد که جرم در مناطق کثیف بیشتر است . مثلا مناطق زاغه نشینی . مناطقی که تعداد زیادی مجرم را در خود جای داده است . همچنین در مناطق جغرافیایی یی که دارای زمینهای لم یزرع ، کوهستانی و همراه با قحطی ، ازدحام جمعیت و خشکسالی باشد خشونت و جرایم خود بخود بالا خواهد رفت . 4 – الگو ها و آرمانها : مقصود آن چیزی است که عملا در گروها و خرده گروهها یی که فرد در آن عضویت دارد ارزنده سازی می شود و فرد برای آنکه دیگران نگرش بدی نسبت به نداشته باشند و احیانا وی را طرد نکنند با آنها همنوا می شود . مثلا مصرف مواد افیونی . 5 – امکانات رفاهی ، آموزشی و بهداشتی : اینکه اصولا افراد اوقات فراغت خود را چگونه می توانند بگذرانند و اینکه ایا دسترسی به خدمات پزشکی ویا روانپزشکی و مشاوره دارند یا نه از دیگر عواملی است که سهم مهمی را می تواند در ایجاد زمینه برای جرم ایفا کند.   6 – عوامل فرهنگی :از جمله کارکرد های فرهنگ این است که به ما می گوید با دیگران چگونه تعامل داشته باشیم . مثلا در فرهنگی که در آن احساسات مثبت ( تو را دوست دارم ، به تو علاقمندم  ) بیان نمی شوند و در عوض احساسات منفی تنها مجال بروز می یابند ( از تو متنفرم ، تو خیلی بی عرضه ای ) می تواند به احساس حقارت و دشمنی در افراد منجر شده و گاه فرد را به سمت عمل مجرمانه  سوق دهد . بنابراین امروزه این امر مشخص شده که هر چند فرد مجرم به سادگی قابل اشاره است اما عواملی که سبب می شوند فردی مرتکب جرمی شود تعاملی بوده و نگرش های تک محوری نسبت به مجرم و جرمی که مرتکب شده ( مثلا توجیه و تبیین تنها بر مبنا اراده فردی ) بدور از واقعیت می باشد. آنطور که بنظر میرسد جرم شناسان امروزه به مجرم و جرم به عنوان یک بیمارو بیماری می نگرند . بیماریی که تا حدی زاییده اجتماعی است که فرد در آن بزرگ شده و زندگی می کند و فردی که در صورت داشتن شرایط و امکانات مطلوب شاید دست به آن عمل مجرمانه نمی زد. از نظر قضایی و برخورد با مجرم نیز شاهد تحولاتی در بسیاری از کشورهای جهان می باشیم ( بعنوان مثال تلاش در جهت درمان مجرم با آموزش ، کار درمانی ، ایجاد فضا و زمینه شغلی ، رواندرمانی ، حمایت های اجتماعی و ...  و با اهدافی همچون فرصت دادن به مجرم و باز گرداندن آن به جامعه بجای هدف قرار دادن کیفر ) . منابع :۱) آسیب شناسی اجتماعی: (جامه شناسی انحرافات)‎‏‏، هدایت الله ستوده، تهران، آوای نور، ۱۳۸۰ ( ۲) جامعه شناسی انحرافات: (مسایل جامعوی)‏، دکتر داور شیخاوندی، ایران نما، زمستان ۱۳۷۹ باشگاه تحلیل‌گران جوان آریا

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:فتاحی میلاسی, ] [ 23:29 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

 

 

 

حقوق جزا

محمد فتاحی میلاسی

 قوانین

======

 قانون مجازات اسلامی با آخرین اصلاحات کتاب اول و کتاب دوم تعزیرات

قانون مجازات اسلامی مصوب 1392

قانون آئین دادرسی کیفری مصوب 1392

قانون تشكيل دادگاههاي عمومي وانقلاب با آخرین اصلاحات و آئینامه اجرائی آن
قانون شورای حل اختلاف مصوب 87
آيين‌نامه شوراهاي حل اختلاف 16/ 1/ 1388
 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری
  قانون اقدامات تامينی 
  قانون صدور چک با آخرین اصلاحات
آئين نامه دادسراها و دادگاههاي ويژه روحانيت با آخرین تغییرات و اصلاحات1384

آيين‌نامه سجل قضايي
قانون نحوه اجراى محكوميت‏هاى مالی و آئیننامه اجرائی آن  
مجموعه مقررات مربوط به اصل 49 قانون اساسي

قانون تعريف محكوميت های موثر در قوانين جزايی 
قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداری 
آئين نامه پيشگيري و مبارزه با رشوه در دستگاههاي اجرائي

قانون تشديد مجازات جاعلين اسكناس و وارد كنندگان ، توزيع كنندگان و مصرف كنندگان اسكناس مجعول 
قانون الحاق موادي به قانون نحوه حفظ آثار و ياد حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه

قانون مبارزه با قاچاق انسان
قانون‌ حمايت‌ از كودكان‌ و نوجوانان‌
قانون احترام به آزاديهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی
قانون اصلاح مبارزه با مواد مخدر و الحاق موادي به آن مصوب 17/8/76
آئين نامه اجرائي قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر و الحاق موادي به آن مصوب 17/8/76
آئين‎نامه اجرايي سازمان زندان‌ها و اقدامات تاميني و تربيتي

  قانون مجازات جرائم نيروهاي مسلح
قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن
قانون مجازات خودداري از كمك به مصدومين و رفع مخاطرات جاني
قانون مبارزه با پولشويي مصوب 1386
قانون رسيدگي به تخلفات و جرايم در آزمونهاي سراسري
 
 
 

  تعزيرات حكومتی 
  قانون تعزيرات حكومتی

  جرائم و مجازاتها مندرج در قانون نظام صنفی
  قانون تعزيرات حكومتی امور بهداشتی و درمانی
  قانون نحوه اعمال تعزيرات حكومتی راجع به قاچاق كالا و ارز 
  قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی كشور 
  قانون نحوه رسيدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهائی كه استفاده ازآنها در ملاء عام خلاف شرع است ويا عفت عمومی را جريحه دار می كند
 
قانون نحوه مجازات اشخاصي كه در امور سمعي و بصري فعاليتهاي غيرمجاز مي‌نمايند مصوب 1386
  امور اداری ، بازرگانی و شغلی
  قانون ممنوعيت اخذ پورسانت در معاملات خارجی 
  قانون مجازات تبانی در معاملات دولتی 
  قانون  ممنوعيت تصدی بيش از يك شغل
  قانون ممنوعيت ادامه تحصيل كارگزاران كشور در ساعات اداری 
  قانون مجازات اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی
  قانون رسيدگی به تخلفات اداری 
  قانون مجازات اشتغال به حرفه كاريابی و مشاوره شغلی بدون داشتن پروانه كار
 
  تاسيسات ، صنايع ، منابع ملی و طبيعی
  قانون مجازات اخلال كنندگان در تاسيسات آب و برق و گاز و مخابرات كشور
  قانون مجازات اخلالگران در صنايع 
  قانون مجازات اخلال كنندگان در امنيت پرواز هواپيما و خرابكاری در وسائل و تاسيسات هواپيمايی 
  قانون شكار و صيد
  قانون ممنوعيت بكارگيری تجهيزات دريافت از ماهواره
  قانون مجازات افشای سوالات امتحانی 
  قانون تشديد مقابله با اقدامات تروريستی دولت آمريكا 
 
قانون مجازات عمومی (ملغی شده)
 

  احتكار ، گرانفروشی
  قانون تشديد مجازات محتكران و گرانفروشان 
  قانون مجازات اخلال كنندگان در عرضه دام و توزيع گوشت 
  تعرض به مال غير
  قانون اصلاح قانون جلوگيری از تصرف عدوانی 
  قانون مجازات اشخاصی كه برای بردن مال غير تبانی می نمايند 
  قانون مجازات اشخاصی كه مال غيررا به عوض مال خود معرفی مينمايند
  قانون مجازات راجع به انتقال مال غير  
  امور پزشكی ، دارويی و تغذيه
  قانون مربوط به مقررات امور پزشكی و داروئی و مواد خوردنی و آشاميدنی 
  قانون مواد خوردنی و آشاميدنی و آرايشی و بهداشتی 
  انتشارات ، اطلاعات و اسناد 
  قانون تخلفات ، جرائم و مجازاتهای مربوط به اسناد سجلی و شناسنامه 
  قانون مجازات انتشار و افشای اسناد محرمانه و سری دولتی 

 

 آراء وحدت رویه
راي شماره ۴۳۵ هيات عمومي ديوان عدالت اداري درخصوص ابطال بند 4 ماده 169 آيين نامه اجرائي سازمان زندانها مصوب 26/4/1380 قوه قضائيه.

 

 مقالات

========

حقوق بشر در دعاوی كيفری براساس اسناد بين المللی و منطقه ای
دفاع مشروع در برابر ماموران دولت
اهداف مقنن از اجرای محكوميت های كيفری
حمايت كيفری محيط زيست
قيمومت جزائی و اولين نتايج آن
حقوق جزای عمومی اسلام
قاعده تحذير - نقش هشدار دهنده در رفع مسئوليت كيفری
آزادی فردی و حدود آن در حكومت اسلامی
بحثی پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامی
عدالت كيفری از ديدگاه حمورابی
رابطه ارتكاب بزه با عقب ماندگی ذهنی
حالت خطرناك
بررسی قاعده (منع تعقيب مجدد) در حقوق جزای بين الملل و حقوق جوامع اروپا
رژيم قانونی بودن حقوق كيفری عامل موثر دررشد وتوسعه
جامعه - بزه - كيفر – هدف - نوع و خصائص كيفرها
قتل در فراش
درآمدی بر درك جرم سازمان يافته و مظاهرفرا ملی آن
مجازات اعدام براساس كنفرانس بين المللی سيراكيز(ايتاليا)
مسئوليت مدنی و كيفری ناشی از عدم پرداخت چك به علت كسر موجودی در حقوق فرانسه
كيفرهای جانشين و جرمشناسی
كنفرانس اجرای حقوق كيفر اسلامی واثر آن در مبارزه با جرائم
شرحی بر قانون اقدامات تامينی ( مصوب 12 ارديبهشت ماه 1339)
بررسی تطبيقی اختلاس و تصرف غير قانونی در حقوق كيفری ايران
بررسی تطبيقی اختلاس و تصرف غير قانونی درحقوق كيفری ايران
جرم سياسی (قسمت اول)
جرم سياسی (قسمت پايانی)
جرم سياسی جرمی عليه طرز اداره حكومت
ميزان جريمه نقدی در كميسيونهای ماده صد قانون شهرداريها
تحليل ماده 41 قانون مجازات اسلامی
جرم جاسوسی
تخريب اموال تاريخی و فرهنگی در حقوق جزای ايران
صلاحيت جهانی رسيدگی به جرائم عليه بشريت در حقوق فرانسه
شرايط و موجبات حد در شرب خمر
جرايم مبهم ( بزه های نا معين )
رابطه بين جهانگردی و جرم
اصل برائت و آثار آن در امور كيفری (مطالعه تطبيقی )
بحثی پيرامون توقيف احتياطی يا قرار بازداشت متهم و آثار آن
(شكنجه) در كنوانسيون 1984 سازمان ملل متحد
دفاع مشروع و اعمال در حكم دفاع مشروع
جامعه بين المللی و كشتار جمعی (به مناسبت چهارمين سالگرد كشتارمردم حلبچه در فروردين 1367 )
فروش مال غير منقول بدون تنظيم سند رسمی
بحثی پيرامون توقيف احتياطی
اعتبار امر مختوم كيفری در دعوی كيفری
انسانيت و جرائم عليه آن
جايگزينهای زندانهای كوتاه مدت در حقوق كيفری ايران
اثر انتقالی پژوهش در احكام كيفری
مسئوليت جزائی اطفال و مجانين در قانون راجع به مجازات اسلامی
دفاع اجتماعی يا نظری كوتاه در باره حقوق كيفری
شكنجه
قانون آئين دادرسی كيفری ايتاليا در بوته آزمايش
كلاهبرداری به وسيله چك
بررسی احكام فقهی و حقوقی حمل و جنين ناشی از زنا و وطی به شبهه
صلاحيت دولتها در رسيدگی به جرايم بين المللی
پيامدهای حرفه آموزی و اشتغال به كار زندانيان
امنيت و ناامنی از ديدگاه سياست جنايی
بحثی پيرامون عنصر روانی جرم قتل در اديان الهی و ايران باستان
توبه و نقش آن در سقوط مجازات از ديدگاه حقوق جزای اسلامی
قتل در حكم شبه عمد در قانون مجازات اسلامی
اعاده دادرسی از احكام كيفری (ضرورت اصلاح قانون)
قاضی اعمال كننده مجازاتها در حقوق فرانسه
سيستم (قانونی بودن) و سيستم (موقعيت داشتن) تعقيب كيفری
موقعيت آسيبهای مغز در رفتار مجرمانه
قتل از موانع ارث است
مسئوليت كيفری ناشی از عمليات ورزشی
كيفر سقط جنين در قانون مجازات اسلامی و تعارض آن با ماده 91 قانون تعزيرات
ملاحظاتی پيرامون جرم بين المللی دولت
نقش زيان ديده از جرم و تحول آن در دعاوی كيفری
حمله نظامی به هواپيمای ايرباس ايران و 007 كره از ديدگاه حقوق بين الملل
جرائم و كيفرها
اصلاح قانون جزا در اتحاد شوروی
جرم محال و مقررات اصلاحی قانون مجازات عمومی اخيرالتصويب در اين خصوص
هيجان و جرم
روش فرابر در اجرای مجازات
گزارش توجيهی آقای رنه پلون وزير دادگستری فرانسه درباره طرح جديد آئين دادرسی كيفری آن كشور
اعاده حيثيت محكومين در سيستم جزائی ژاپن
بحثی در اطراف قانون جلوگيری از تصرف عدوانی
شان اعاده دادرسی كيفری
بحثی در مادة 2 الحاقی باصول محاكمات جزائی
حاشيه نشينی و عدالت كيفری
دفاع مشروع
احراز رابطه بزهكاری در جرائم
دينار و ديات
چك و مقررات حقوقی آن
بحثی در توبه و نگاهی به توبه محارب در قانون حدود و قصاص
افساد فی الارض از ديدگاه قرآن و روايات و عقل
بينه در لسان شرع
پزشكی و قانون
بحثی تاريخی اقتصادی فقهی درباره ديات ششگانه
احتساب ايام بازداشت قبلی
اختيارات بی رويه مامورين انتظامی
اختلاس
جرائم و كيفرها - ملاحظاتی درباره مجازات اعدام از (رودر Roederer
مسئله فقدان پروانه رانندگی در قانون تشديد مجازات رانندگان و رای هيئت عمومی ديوان كشور
طب قانونی- آيا خودكشی است يا آدم كشی؟
خيانت در امانت
دادگاه سوزان - محاكمه تاريخی مسموم كنندگان و جادوگران فرانسوی
مسائل مربوط به نحوه اجرای حبس های كوتاه مدت در بلژيك
موقعيت قانون ، دادگستری و پليس در انگلستان
جرائم عليه بشريت در منشور لندن
تحليل ماده 665 قانون مجازات اسلامی
كلاهبرداری در حقوق تطبيقی
نقش آگاهی در جرائم مستوجب حد در قانون مجازات اسلامی ايران
بررسی تحولات حقوق جزای فرانسه در قانون اخير
تقسيط جزای نقدی
تخفيف مجازات در حقوق كيفری ايران
بحران ملی افزايش جرم و جنايت در آمريكا
آيا جهل به قانون رافع مسئوليت جزائی است؟
مجازات قتل در نتيجه تير اندازی چيست ؟
نهادهای قضائی محدود كننده آزادی تن
ميانجيگری در دعاوی كيفری
وجوب تعلم احكام شرعيه و قوانين (جهل به قانون رافع مسئوليت نيست)
حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهانی حقوق بشر
تاريخچه حقوق بشر در اسلام
مسموميت با الكل و روابط آن با ارتكاب جرائم
مطالعه ای در امر بازرسی
الزام اطفال و جوانان بزهكار به اشتغال به كارهای عام المنفعه درحقوقی تطبيقی
حركت اجتماعی عليه جرم صنفی در امريكا : بررسی و نقش وكلای عمومی محلی
جرائم و كيفرها - ملايمت كيفرها
اناطه
قانون جلوگيری از تصرف عدوانی ارديبهشت 1309
تصرف عدوانی - قانون 1309 (2)
تصرف عدوانی - قانون 1309 (3)
روانشناسی و محكمه اطفال
اداره تحقيقات فدرال F. B . I
بزهكاری خردسالان
بحثی درباره آثار حقوقی حوادث رانندگی
توضيحی در مسئله رشاء و ارتشاء
تعليق مجازات توام با نظارت يا تعليق مراقبتی - LE STRSIS AVEC MISE A L, EPRETVF
دادگاههای آمريكا و مساله خردسالان و جوانان
تحول واكنش اجتماعی در قبال بزهكاری اطفال
قاعده اضطرار
ژرف نگری پيرامون مكانيسمهای تضمين كننده حقوق و آزاديهای متهم در حقوق ايران با اهتمام به اعلاميه های حقوق بشر
زندان , هنر تنبيه يا مجازات قانونی
مقررات جزايی ايران در مورد مالكيت معنوی
تاثير جهل بر مسئوليت كيفری در جرائم مستوجب حد در قانون مجازات اسلامی ايران
نقش اسناد تجاری در تحقق جرائم موضوع قانون تشديد مجازت مرتكبين اختلاس, ارتشاء و كلاهبرداری
لزوم برخورداری از حق دفاع در قوانين ملی و فراملی
مسئوليت مدنی و كيفری توليدكنندگان سيگار(قسمت دوم)
كيفر در حقوق جزای شوروی
آينده چك كيفری
بغی يا جرم سياسی از نظر اسلام
از سياست مبارزه بزهكاری تا سياست دفاع از بزه ديده (ضرورت يك تغيير بنيادی در سياست جنائی كنونی)
شروع به جرم در قانون راجع به مجازات اسلامی و قانون مجازات اسلامی
آيا ماده 35 قانون تشكيل دادگاههای كيفری 1 و2 و شعب ديوانعالی كشور با اصل قطعيت و اعتبار احكام دادگاهها منافات وتعارض دارد؟
تجديد نظر در احكام دادگاهها در فقه اسلامی
موقعيت خطای جزائی در اثبات مسئوليت كيفری
قتل عمد شبه عمد و خطای محض
بررسی احكام سقط جنين يا سقط حمل
بررسی احكام فقهی و حقوقی اسقاط جنين.
كيفيت تحصيل دليل در حقوق جزای فرانسه
كار در زندان و نقش آن در باز پروری زندانيان
بحثی درباره انتقال مال غير
بحثی در ماده 430 مكرر اصول محاكمات جزائی
آيا با اعدام موافقيد؟
جرائم و كيفرها - اتهامات محرمانه
معاونت در جرائم غير عمد
تعدی نسبت بحيوانات از نظر مقررات كيفری ايران
اعتبار آئين نامه در امور كيفری
ديه و ضرر و زيان ناشی از جرم
مقايسه اجمالی بين ديوان عالی كشور و ديوان عدالت اداری
تكليف آراء وحدت رويه لازم الاتباع از نظر تطبيق با قانون اساسی و موازين شرع
ارتداد و احكام آن از نظر منابع حقوقی در اسلام
مسئوليت (مدنی و كيفری) پزشك
رابطه افسردگی و بزهكاری در نوجوانان
جبران خسارت ناشی از بازداشت متهم بيگناه
جرم و كامپيوتر
نگرشی بر مجازات راشی
نگاهی ديگر به اصول تشديد كيفر در قانون مجازات اسلامی
جنبه عمومی بزه های قتل عمد و ضرب و جرح عمدی
قاعده حرز در سرقت مستوجب حد
صلاحيت دادگاههای عمومی و انقلاب در نظام قضائی جديد
در كيفيات تعليق و رفع تعليق قضات متهم
مقاومت در برابر اعمال بازداشت و حبس غير قانونی
مجازاتهای بازدارنده در قوانين كيفری
معاونت در جرم
بررسی و تبيين ماهيت حقوقی اشتباه قاضی در تشخيص موضوع يا در تطبيق حكم در قانون مجازات اسلامی
تاثير جهل يا اشتباه بر مسئوليت كيفری در حقوق آمريكا
نظارت انتظامی بر دستگاه قضايی
صلاحيت كيفری
پيشگيری از جرائم و دعاوی
كنترل قضائی
تحول حقوق كيفری اتحاد جماهير شوروی
رابطه نا مشروع
ملاكهايی در پرداخت قيمت ديه
نگاهی به اساسنامه ديوان كيفری بين المللی
محاكمه نورمبرك
محاكمه نورمبرگ.
آثار تعليق اجرای مجازات در حقوق كيفری ايران
نيرنگ به قانون
شروع به جرم در قانون مجازات فرانسه ورويه قضائی كشور مزبور
وظايف دادسرا در امور مدنی در فرانسه
مسئوليت دارندگان وسايل نقليه موتوری زمينی
درآمدی بر تاسيس ديوان كيفری بين المللی و ارزيابی اساسنامه آن
كنوانسيون بين المللی راجع به منع بمب گذاريهای تروريستی
عنصر معنوی در جرائم عمدی و آثار و نتايج آن
درباره اجرای مجازتهای سالب آزادی : مورد تركيه
قاضی اجرای مجازات
معافيت های قانونی و تحليلی از ماده 179 قانون مجازات ايران
گزارش توجيهی آقای رنه پلون وزير دادگستری فرانسه درباره طرح جديد آئين دادرسی كيفری آن كشور - بخش دوم
مسئوليت كيفری
تحليلی از فساد و فساد زدائی
شخصيت بزهكار در پرتو پديده شناسی
نگاهی به آئين نامه جديد زندانها و مؤسسات صنعتی و كشاورزی وابسته به زندانها
گرانفروشی و كم فروشی و احتكار از نظر شريعت اسلام و قوانين جاری مملكتی
بحثی درباره مجازات اعدام
تلاشهای بين المللی و قانونگذار كيفری ايران برای تحديد موارد و اعمال مجازات سالب آزادی
آزادی و تحقق آن در نظام حكومت اسلامی
موجبات اجرای تعزير از نظر فقهی و حقوق كيفری ايران
اعاده دادرسی در قوانين كيفری
مبنا و ملاك تعزير
چك بدون تاريخ و اعتبار آن
اقرار مبتنی بر شكنجه
قاعده اضطرار در حقوق كيفری (قسمت اول)
هيات منصفه ، متهم مجرم است يا خير ؟
وكلا و پيشبرد حقوق بشر
تعليق بر آيه كريمه دين
بحثی پيرامون ماده 315 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370
نقدی بر قانون اصلاحی چك مصوب آبان 72
نهمين كنگره بين المللی حقوق جزا
اهليت شاكی خصوصی در جرايم منافيات عفت
قواعد تفسير قوانين جزائی
نظام هنجاری در سياست جنايی اسلام
حقوق جزای بين المللی
ديوان بين المللی دادگستری
مقررات مخصوص مجرمين صغير در قانون سويس
بررسی جرم اهانت به مقدسات اسلام
مراجع دولتی (پاسخ دهی ) به (پديده مجرمانه) درسياست جنائی اسلام
مسئوليت ناشی از فعل اشخاصی كه تحت مراقبت ومواظبت ديگری هستند (مسئوليت سرپرست ومحافظ صغير يا مجنون )
بزهكاری اطفال و نوجوان
پدوفيلی در حقوق جزای اسلامی و حقوق بين المللی
محاربه وافساد فی الارض
تهيه و ترويج سكه قلب - قسمت دوم
تحليل ماده 41 قانون مجازات اسلامی (شروع به جرم)
اصل قانونی بودن جرايم و مجازاتها و تحولات آن
طبقه بندی اطفال بزهكار در نظام كيفری انگلستان
حمايتهای بين المللی از اطفال و نوجوانان بزهكار
طب قانونی - سوانح و وقايع اعمال تناسلی-
شهادت درامور مدنی و كيفری
مجازات اعدام - مقررات كيفری در آئين زرتشت
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و انواع آن
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و انواع آن
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و انواع آن.
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و عوامل آن (قسمت سوم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و عوامل آن (قسمت پنجم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر- پيدايش خط و عوامل آن (قسمت چهاردهم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر پيدايش خط و عوامل آن(قسمت پانزدهم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر پيدايش خط و عوامل آن (قسمت شانزدهم)
آيا بازداشت كفيل در اجرای ثبت قانونی است؟
ترجمه گارو - حقوق جزا - مقدمه
تاثير زمان ومكان بر قوانين جزائی اسلام
دادگاه بين المللی كيفری برای يوگسلاوی سابق
درآمدی بر پيش نويس قانون بين الملل جزا
نكاتی از آئين دادرسی بين المللی
نواقض زندانها
بحثی درباره جنون مجرم
نقش تعديل كننده تعليق مراقبتی به عنوان كيفر جايگزين زندان - قسمت سوم
بازداشت موقت در قانون آيين دادرسی كيفری دادگاههای عمومی و انقلاب (قسمت پايانی)
ديه كافر ذمی با ديه مسلمان متفاوت است يا نه ؟
لزوم وجود عنصر مادی برای جرم در پرتو اصل 23 قانون اساسی (1 )
نقش تعديل كننده تعليق مراقبتی به عنوان كيفر جايگزين زندان - قسمت دوم
مقاومت دربرابر اعمال غيرقانونی ماموران دولت
بازداشت موقت در قانون آئين دادرسی كيفری دادگاههای عمومی وانقلاب (قسمت اول)
نقش تعديل كننده تعليق مراقبتی به عنوان كيفر جايگزين زندان - قسمت اول
قانون جزائی فرانسه (قسمت هفتم)
خطر تكرار جرم درسن، ودوره های مختلف زندگی بزهكار
موقعيت تفكردرسيرعمل مجرمانه - موقعيت تفكردرسيرعمل مجرمانه
محدوده حقوق جزا درمكان و تحولات نوين درقانون جزای عمومی
زندان وعلوم مربوط بزندانها - LE PRISON ET LES SCIENCES PENITNTIAIRES
گزارشی درباره مطالعه در زمينه حقوق بشر در مراجع كيفری فرانسه و

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:حقوق جزا-لردگان, ] [ 23:18 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

 

 

 

حقوق جزا

محمد فتاحی میلاسی

 قوانین

======

 قانون مجازات اسلامی با آخرین اصلاحات کتاب اول و کتاب دوم تعزیرات

قانون مجازات اسلامی مصوب 1392

قانون آئین دادرسی کیفری مصوب 1392

قانون تشكيل دادگاههاي عمومي وانقلاب با آخرین اصلاحات و آئینامه اجرائی آن
قانون شورای حل اختلاف مصوب 87
آيين‌نامه شوراهاي حل اختلاف 16/ 1/ 1388
 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری
  قانون اقدامات تامينی 
  قانون صدور چک با آخرین اصلاحات
آئين نامه دادسراها و دادگاههاي ويژه روحانيت با آخرین تغییرات و اصلاحات1384

آيين‌نامه سجل قضايي
قانون نحوه اجراى محكوميت‏هاى مالی و آئیننامه اجرائی آن  
مجموعه مقررات مربوط به اصل 49 قانون اساسي

قانون تعريف محكوميت های موثر در قوانين جزايی 
قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداری 
آئين نامه پيشگيري و مبارزه با رشوه در دستگاههاي اجرائي

قانون تشديد مجازات جاعلين اسكناس و وارد كنندگان ، توزيع كنندگان و مصرف كنندگان اسكناس مجعول 
قانون الحاق موادي به قانون نحوه حفظ آثار و ياد حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه

قانون مبارزه با قاچاق انسان
قانون‌ حمايت‌ از كودكان‌ و نوجوانان‌
قانون احترام به آزاديهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی
قانون اصلاح مبارزه با مواد مخدر و الحاق موادي به آن مصوب 17/8/76
آئين نامه اجرائي قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر و الحاق موادي به آن مصوب 17/8/76
آئين‎نامه اجرايي سازمان زندان‌ها و اقدامات تاميني و تربيتي

  قانون مجازات جرائم نيروهاي مسلح
قانون كيفر بزه هاي مربوط به راه آهن
قانون مجازات خودداري از كمك به مصدومين و رفع مخاطرات جاني
قانون مبارزه با پولشويي مصوب 1386
قانون رسيدگي به تخلفات و جرايم در آزمونهاي سراسري
 
 
 

  تعزيرات حكومتی 
  قانون تعزيرات حكومتی

  جرائم و مجازاتها مندرج در قانون نظام صنفی
  قانون تعزيرات حكومتی امور بهداشتی و درمانی
  قانون نحوه اعمال تعزيرات حكومتی راجع به قاچاق كالا و ارز 
  قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی كشور 
  قانون نحوه رسيدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهائی كه استفاده ازآنها در ملاء عام خلاف شرع است ويا عفت عمومی را جريحه دار می كند
 
قانون نحوه مجازات اشخاصي كه در امور سمعي و بصري فعاليتهاي غيرمجاز مي‌نمايند مصوب 1386
  امور اداری ، بازرگانی و شغلی
  قانون ممنوعيت اخذ پورسانت در معاملات خارجی 
  قانون مجازات تبانی در معاملات دولتی 
  قانون  ممنوعيت تصدی بيش از يك شغل
  قانون ممنوعيت ادامه تحصيل كارگزاران كشور در ساعات اداری 
  قانون مجازات اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی
  قانون رسيدگی به تخلفات اداری 
  قانون مجازات اشتغال به حرفه كاريابی و مشاوره شغلی بدون داشتن پروانه كار
 
  تاسيسات ، صنايع ، منابع ملی و طبيعی
  قانون مجازات اخلال كنندگان در تاسيسات آب و برق و گاز و مخابرات كشور
  قانون مجازات اخلالگران در صنايع 
  قانون مجازات اخلال كنندگان در امنيت پرواز هواپيما و خرابكاری در وسائل و تاسيسات هواپيمايی 
  قانون شكار و صيد
  قانون ممنوعيت بكارگيری تجهيزات دريافت از ماهواره
  قانون مجازات افشای سوالات امتحانی 
  قانون تشديد مقابله با اقدامات تروريستی دولت آمريكا 
 
قانون مجازات عمومی (ملغی شده)
 

  احتكار ، گرانفروشی
  قانون تشديد مجازات محتكران و گرانفروشان 
  قانون مجازات اخلال كنندگان در عرضه دام و توزيع گوشت 
  تعرض به مال غير
  قانون اصلاح قانون جلوگيری از تصرف عدوانی 
  قانون مجازات اشخاصی كه برای بردن مال غير تبانی می نمايند 
  قانون مجازات اشخاصی كه مال غيررا به عوض مال خود معرفی مينمايند
  قانون مجازات راجع به انتقال مال غير  
  امور پزشكی ، دارويی و تغذيه
  قانون مربوط به مقررات امور پزشكی و داروئی و مواد خوردنی و آشاميدنی 
  قانون مواد خوردنی و آشاميدنی و آرايشی و بهداشتی 
  انتشارات ، اطلاعات و اسناد 
  قانون تخلفات ، جرائم و مجازاتهای مربوط به اسناد سجلی و شناسنامه 
  قانون مجازات انتشار و افشای اسناد محرمانه و سری دولتی 

 

 آراء وحدت رویه
راي شماره ۴۳۵ هيات عمومي ديوان عدالت اداري درخصوص ابطال بند 4 ماده 169 آيين نامه اجرائي سازمان زندانها مصوب 26/4/1380 قوه قضائيه.

 

 مقالات

========

حقوق بشر در دعاوی كيفری براساس اسناد بين المللی و منطقه ای
دفاع مشروع در برابر ماموران دولت
اهداف مقنن از اجرای محكوميت های كيفری
حمايت كيفری محيط زيست
قيمومت جزائی و اولين نتايج آن
حقوق جزای عمومی اسلام
قاعده تحذير - نقش هشدار دهنده در رفع مسئوليت كيفری
آزادی فردی و حدود آن در حكومت اسلامی
بحثی پيرامون ماده 296 قانون مجازات اسلامی
عدالت كيفری از ديدگاه حمورابی
رابطه ارتكاب بزه با عقب ماندگی ذهنی
حالت خطرناك
بررسی قاعده (منع تعقيب مجدد) در حقوق جزای بين الملل و حقوق جوامع اروپا
رژيم قانونی بودن حقوق كيفری عامل موثر دررشد وتوسعه
جامعه - بزه - كيفر – هدف - نوع و خصائص كيفرها
قتل در فراش
درآمدی بر درك جرم سازمان يافته و مظاهرفرا ملی آن
مجازات اعدام براساس كنفرانس بين المللی سيراكيز(ايتاليا)
مسئوليت مدنی و كيفری ناشی از عدم پرداخت چك به علت كسر موجودی در حقوق فرانسه
كيفرهای جانشين و جرمشناسی
كنفرانس اجرای حقوق كيفر اسلامی واثر آن در مبارزه با جرائم
شرحی بر قانون اقدامات تامينی ( مصوب 12 ارديبهشت ماه 1339)
بررسی تطبيقی اختلاس و تصرف غير قانونی در حقوق كيفری ايران
بررسی تطبيقی اختلاس و تصرف غير قانونی درحقوق كيفری ايران
جرم سياسی (قسمت اول)
جرم سياسی (قسمت پايانی)
جرم سياسی جرمی عليه طرز اداره حكومت
ميزان جريمه نقدی در كميسيونهای ماده صد قانون شهرداريها
تحليل ماده 41 قانون مجازات اسلامی
جرم جاسوسی
تخريب اموال تاريخی و فرهنگی در حقوق جزای ايران
صلاحيت جهانی رسيدگی به جرائم عليه بشريت در حقوق فرانسه
شرايط و موجبات حد در شرب خمر
جرايم مبهم ( بزه های نا معين )
رابطه بين جهانگردی و جرم
اصل برائت و آثار آن در امور كيفری (مطالعه تطبيقی )
بحثی پيرامون توقيف احتياطی يا قرار بازداشت متهم و آثار آن
(شكنجه) در كنوانسيون 1984 سازمان ملل متحد
دفاع مشروع و اعمال در حكم دفاع مشروع
جامعه بين المللی و كشتار جمعی (به مناسبت چهارمين سالگرد كشتارمردم حلبچه در فروردين 1367 )
فروش مال غير منقول بدون تنظيم سند رسمی
بحثی پيرامون توقيف احتياطی
اعتبار امر مختوم كيفری در دعوی كيفری
انسانيت و جرائم عليه آن
جايگزينهای زندانهای كوتاه مدت در حقوق كيفری ايران
اثر انتقالی پژوهش در احكام كيفری
مسئوليت جزائی اطفال و مجانين در قانون راجع به مجازات اسلامی
دفاع اجتماعی يا نظری كوتاه در باره حقوق كيفری
شكنجه
قانون آئين دادرسی كيفری ايتاليا در بوته آزمايش
كلاهبرداری به وسيله چك
بررسی احكام فقهی و حقوقی حمل و جنين ناشی از زنا و وطی به شبهه
صلاحيت دولتها در رسيدگی به جرايم بين المللی
پيامدهای حرفه آموزی و اشتغال به كار زندانيان
امنيت و ناامنی از ديدگاه سياست جنايی
بحثی پيرامون عنصر روانی جرم قتل در اديان الهی و ايران باستان
توبه و نقش آن در سقوط مجازات از ديدگاه حقوق جزای اسلامی
قتل در حكم شبه عمد در قانون مجازات اسلامی
اعاده دادرسی از احكام كيفری (ضرورت اصلاح قانون)
قاضی اعمال كننده مجازاتها در حقوق فرانسه
سيستم (قانونی بودن) و سيستم (موقعيت داشتن) تعقيب كيفری
موقعيت آسيبهای مغز در رفتار مجرمانه
قتل از موانع ارث است
مسئوليت كيفری ناشی از عمليات ورزشی
كيفر سقط جنين در قانون مجازات اسلامی و تعارض آن با ماده 91 قانون تعزيرات
ملاحظاتی پيرامون جرم بين المللی دولت
نقش زيان ديده از جرم و تحول آن در دعاوی كيفری
حمله نظامی به هواپيمای ايرباس ايران و 007 كره از ديدگاه حقوق بين الملل
جرائم و كيفرها
اصلاح قانون جزا در اتحاد شوروی
جرم محال و مقررات اصلاحی قانون مجازات عمومی اخيرالتصويب در اين خصوص
هيجان و جرم
روش فرابر در اجرای مجازات
گزارش توجيهی آقای رنه پلون وزير دادگستری فرانسه درباره طرح جديد آئين دادرسی كيفری آن كشور
اعاده حيثيت محكومين در سيستم جزائی ژاپن
بحثی در اطراف قانون جلوگيری از تصرف عدوانی
شان اعاده دادرسی كيفری
بحثی در مادة 2 الحاقی باصول محاكمات جزائی
حاشيه نشينی و عدالت كيفری
دفاع مشروع
احراز رابطه بزهكاری در جرائم
دينار و ديات
چك و مقررات حقوقی آن
بحثی در توبه و نگاهی به توبه محارب در قانون حدود و قصاص
افساد فی الارض از ديدگاه قرآن و روايات و عقل
بينه در لسان شرع
پزشكی و قانون
بحثی تاريخی اقتصادی فقهی درباره ديات ششگانه
احتساب ايام بازداشت قبلی
اختيارات بی رويه مامورين انتظامی
اختلاس
جرائم و كيفرها - ملاحظاتی درباره مجازات اعدام از (رودر Roederer
مسئله فقدان پروانه رانندگی در قانون تشديد مجازات رانندگان و رای هيئت عمومی ديوان كشور
طب قانونی- آيا خودكشی است يا آدم كشی؟
خيانت در امانت
دادگاه سوزان - محاكمه تاريخی مسموم كنندگان و جادوگران فرانسوی
مسائل مربوط به نحوه اجرای حبس های كوتاه مدت در بلژيك
موقعيت قانون ، دادگستری و پليس در انگلستان
جرائم عليه بشريت در منشور لندن
تحليل ماده 665 قانون مجازات اسلامی
كلاهبرداری در حقوق تطبيقی
نقش آگاهی در جرائم مستوجب حد در قانون مجازات اسلامی ايران
بررسی تحولات حقوق جزای فرانسه در قانون اخير
تقسيط جزای نقدی
تخفيف مجازات در حقوق كيفری ايران
بحران ملی افزايش جرم و جنايت در آمريكا
آيا جهل به قانون رافع مسئوليت جزائی است؟
مجازات قتل در نتيجه تير اندازی چيست ؟
نهادهای قضائی محدود كننده آزادی تن
ميانجيگری در دعاوی كيفری
وجوب تعلم احكام شرعيه و قوانين (جهل به قانون رافع مسئوليت نيست)
حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهانی حقوق بشر
تاريخچه حقوق بشر در اسلام
مسموميت با الكل و روابط آن با ارتكاب جرائم
مطالعه ای در امر بازرسی
الزام اطفال و جوانان بزهكار به اشتغال به كارهای عام المنفعه درحقوقی تطبيقی
حركت اجتماعی عليه جرم صنفی در امريكا : بررسی و نقش وكلای عمومی محلی
جرائم و كيفرها - ملايمت كيفرها
اناطه
قانون جلوگيری از تصرف عدوانی ارديبهشت 1309
تصرف عدوانی - قانون 1309 (2)
تصرف عدوانی - قانون 1309 (3)
روانشناسی و محكمه اطفال
اداره تحقيقات فدرال F. B . I
بزهكاری خردسالان
بحثی درباره آثار حقوقی حوادث رانندگی
توضيحی در مسئله رشاء و ارتشاء
تعليق مجازات توام با نظارت يا تعليق مراقبتی - LE STRSIS AVEC MISE A L, EPRETVF
دادگاههای آمريكا و مساله خردسالان و جوانان
تحول واكنش اجتماعی در قبال بزهكاری اطفال
قاعده اضطرار
ژرف نگری پيرامون مكانيسمهای تضمين كننده حقوق و آزاديهای متهم در حقوق ايران با اهتمام به اعلاميه های حقوق بشر
زندان , هنر تنبيه يا مجازات قانونی
مقررات جزايی ايران در مورد مالكيت معنوی
تاثير جهل بر مسئوليت كيفری در جرائم مستوجب حد در قانون مجازات اسلامی ايران
نقش اسناد تجاری در تحقق جرائم موضوع قانون تشديد مجازت مرتكبين اختلاس, ارتشاء و كلاهبرداری
لزوم برخورداری از حق دفاع در قوانين ملی و فراملی
مسئوليت مدنی و كيفری توليدكنندگان سيگار(قسمت دوم)
كيفر در حقوق جزای شوروی
آينده چك كيفری
بغی يا جرم سياسی از نظر اسلام
از سياست مبارزه بزهكاری تا سياست دفاع از بزه ديده (ضرورت يك تغيير بنيادی در سياست جنائی كنونی)
شروع به جرم در قانون راجع به مجازات اسلامی و قانون مجازات اسلامی
آيا ماده 35 قانون تشكيل دادگاههای كيفری 1 و2 و شعب ديوانعالی كشور با اصل قطعيت و اعتبار احكام دادگاهها منافات وتعارض دارد؟
تجديد نظر در احكام دادگاهها در فقه اسلامی
موقعيت خطای جزائی در اثبات مسئوليت كيفری
قتل عمد شبه عمد و خطای محض
بررسی احكام سقط جنين يا سقط حمل
بررسی احكام فقهی و حقوقی اسقاط جنين.
كيفيت تحصيل دليل در حقوق جزای فرانسه
كار در زندان و نقش آن در باز پروری زندانيان
بحثی درباره انتقال مال غير
بحثی در ماده 430 مكرر اصول محاكمات جزائی
آيا با اعدام موافقيد؟
جرائم و كيفرها - اتهامات محرمانه
معاونت در جرائم غير عمد
تعدی نسبت بحيوانات از نظر مقررات كيفری ايران
اعتبار آئين نامه در امور كيفری
ديه و ضرر و زيان ناشی از جرم
مقايسه اجمالی بين ديوان عالی كشور و ديوان عدالت اداری
تكليف آراء وحدت رويه لازم الاتباع از نظر تطبيق با قانون اساسی و موازين شرع
ارتداد و احكام آن از نظر منابع حقوقی در اسلام
مسئوليت (مدنی و كيفری) پزشك
رابطه افسردگی و بزهكاری در نوجوانان
جبران خسارت ناشی از بازداشت متهم بيگناه
جرم و كامپيوتر
نگرشی بر مجازات راشی
نگاهی ديگر به اصول تشديد كيفر در قانون مجازات اسلامی
جنبه عمومی بزه های قتل عمد و ضرب و جرح عمدی
قاعده حرز در سرقت مستوجب حد
صلاحيت دادگاههای عمومی و انقلاب در نظام قضائی جديد
در كيفيات تعليق و رفع تعليق قضات متهم
مقاومت در برابر اعمال بازداشت و حبس غير قانونی
مجازاتهای بازدارنده در قوانين كيفری
معاونت در جرم
بررسی و تبيين ماهيت حقوقی اشتباه قاضی در تشخيص موضوع يا در تطبيق حكم در قانون مجازات اسلامی
تاثير جهل يا اشتباه بر مسئوليت كيفری در حقوق آمريكا
نظارت انتظامی بر دستگاه قضايی
صلاحيت كيفری
پيشگيری از جرائم و دعاوی
كنترل قضائی
تحول حقوق كيفری اتحاد جماهير شوروی
رابطه نا مشروع
ملاكهايی در پرداخت قيمت ديه
نگاهی به اساسنامه ديوان كيفری بين المللی
محاكمه نورمبرك
محاكمه نورمبرگ.
آثار تعليق اجرای مجازات در حقوق كيفری ايران
نيرنگ به قانون
شروع به جرم در قانون مجازات فرانسه ورويه قضائی كشور مزبور
وظايف دادسرا در امور مدنی در فرانسه
مسئوليت دارندگان وسايل نقليه موتوری زمينی
درآمدی بر تاسيس ديوان كيفری بين المللی و ارزيابی اساسنامه آن
كنوانسيون بين المللی راجع به منع بمب گذاريهای تروريستی
عنصر معنوی در جرائم عمدی و آثار و نتايج آن
درباره اجرای مجازتهای سالب آزادی : مورد تركيه
قاضی اجرای مجازات
معافيت های قانونی و تحليلی از ماده 179 قانون مجازات ايران
گزارش توجيهی آقای رنه پلون وزير دادگستری فرانسه درباره طرح جديد آئين دادرسی كيفری آن كشور - بخش دوم
مسئوليت كيفری
تحليلی از فساد و فساد زدائی
شخصيت بزهكار در پرتو پديده شناسی
نگاهی به آئين نامه جديد زندانها و مؤسسات صنعتی و كشاورزی وابسته به زندانها
گرانفروشی و كم فروشی و احتكار از نظر شريعت اسلام و قوانين جاری مملكتی
بحثی درباره مجازات اعدام
تلاشهای بين المللی و قانونگذار كيفری ايران برای تحديد موارد و اعمال مجازات سالب آزادی
آزادی و تحقق آن در نظام حكومت اسلامی
موجبات اجرای تعزير از نظر فقهی و حقوق كيفری ايران
اعاده دادرسی در قوانين كيفری
مبنا و ملاك تعزير
چك بدون تاريخ و اعتبار آن
اقرار مبتنی بر شكنجه
قاعده اضطرار در حقوق كيفری (قسمت اول)
هيات منصفه ، متهم مجرم است يا خير ؟
وكلا و پيشبرد حقوق بشر
تعليق بر آيه كريمه دين
بحثی پيرامون ماده 315 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370
نقدی بر قانون اصلاحی چك مصوب آبان 72
نهمين كنگره بين المللی حقوق جزا
اهليت شاكی خصوصی در جرايم منافيات عفت
قواعد تفسير قوانين جزائی
نظام هنجاری در سياست جنايی اسلام
حقوق جزای بين المللی
ديوان بين المللی دادگستری
مقررات مخصوص مجرمين صغير در قانون سويس
بررسی جرم اهانت به مقدسات اسلام
مراجع دولتی (پاسخ دهی ) به (پديده مجرمانه) درسياست جنائی اسلام
مسئوليت ناشی از فعل اشخاصی كه تحت مراقبت ومواظبت ديگری هستند (مسئوليت سرپرست ومحافظ صغير يا مجنون )
بزهكاری اطفال و نوجوان
پدوفيلی در حقوق جزای اسلامی و حقوق بين المللی
محاربه وافساد فی الارض
تهيه و ترويج سكه قلب - قسمت دوم
تحليل ماده 41 قانون مجازات اسلامی (شروع به جرم)
اصل قانونی بودن جرايم و مجازاتها و تحولات آن
طبقه بندی اطفال بزهكار در نظام كيفری انگلستان
حمايتهای بين المللی از اطفال و نوجوانان بزهكار
طب قانونی - سوانح و وقايع اعمال تناسلی-
شهادت درامور مدنی و كيفری
مجازات اعدام - مقررات كيفری در آئين زرتشت
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و انواع آن
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و انواع آن
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و انواع آن.
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و عوامل آن (قسمت سوم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر - پيدايش خط و عوامل آن (قسمت پنجم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر- پيدايش خط و عوامل آن (قسمت چهاردهم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر پيدايش خط و عوامل آن(قسمت پانزدهم)
طريقه كشف جعل در عصر حاضر پيدايش خط و عوامل آن (قسمت شانزدهم)
آيا بازداشت كفيل در اجرای ثبت قانونی است؟
ترجمه گارو - حقوق جزا - مقدمه
تاثير زمان ومكان بر قوانين جزائی اسلام
دادگاه بين المللی كيفری برای يوگسلاوی سابق
درآمدی بر پيش نويس قانون بين الملل جزا
نكاتی از آئين دادرسی بين المللی
نواقض زندانها
بحثی درباره جنون مجرم
نقش تعديل كننده تعليق مراقبتی به عنوان كيفر جايگزين زندان - قسمت سوم
بازداشت موقت در قانون آيين دادرسی كيفری دادگاههای عمومی و انقلاب (قسمت پايانی)
ديه كافر ذمی با ديه مسلمان متفاوت است يا نه ؟
لزوم وجود عنصر مادی برای جرم در پرتو اصل 23 قانون اساسی (1 )
نقش تعديل كننده تعليق مراقبتی به عنوان كيفر جايگزين زندان - قسمت دوم
مقاومت دربرابر اعمال غيرقانونی ماموران دولت
بازداشت موقت در قانون آئين دادرسی كيفری دادگاههای عمومی وانقلاب (قسمت اول)
نقش تعديل كننده تعليق مراقبتی به عنوان كيفر جايگزين زندان - قسمت اول
قانون جزائی فرانسه (قسمت هفتم)
خطر تكرار جرم درسن، ودوره های مختلف زندگی بزهكار
موقعيت تفكردرسيرعمل مجرمانه - موقعيت تفكردرسيرعمل مجرمانه
محدوده حقوق جزا درمكان و تحولات نوين درقانون جزای عمومی
زندان وعلوم مربوط بزندانها - LE PRISON ET LES SCIENCES PENITNTIAIRES
گزارشی درباره مطالعه در زمينه حقوق بشر در مراجع كيفری فرانسه و

[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:حقوق جزا-لردگان, ] [ 23:18 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]

حقوق اساسی چیست ؟

 
 

پیوند همیشگی پاسخ
حقوق اساسى، یکى از اقسام حقوق عمومى داخلى است؛ یعنى، حقوق عمومى ابتدا به حقوق عمومى داخلى و حقوق عمومى خارجى تقسیم مى‏شود. حقوق عمومى داخلى نیز به حقوق اساسى، حقوق ادارى، حقوق مالى و حقوق جزا تقسیم مى‏گردد. حقوق اساسى از موضوعات زیر سخن مى‏گوید:
1. دولت و شرایط تشکیل و اَشکال آن؛
2. سازمان‏ها و نهادهاى سیاسى و روابط آنها با یکدیگر، همراه با وظایف آنها؛
3. حقوق ملت و آزادى‏هاى فردى و عمومى و تبیین چگونگى شرکت مردم در ایجاد قواى عالیه و طرز اِعمال حق حاکمیت مردم و رفتار متقابل ملت و دولت.V} شعبانى، قاسم، حقوق اساسى وساختار حکومت جمهورى اسلامى ایران، ص 23.{V
حقوق در نظام اسلامى،
حقوق اساسى مردم به بهترین شکلى، هماهنگ با تعالیم و ارزش‏هاى والاى دینى، تأمین شده است. در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، حقوق اساسى مردم در بندها و فصول مختلف بیان گردیده است؛ از جمله: T}یک. اصل مساوات و برابرى:{T «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ، نژاد،زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود».V} اصل اوّل، فصل سوم.{V T}دو. برخوردارى از حمایت قانون:{T «همه افراد ملت، اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى با رعایت موازین اسلامى برخوردارند».V} اصل 23، بند 14 و اصل 21.{V T}سه. حقوق سیاسى:{T «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خدا است و هم او انسان را برسرنوشت اجتماعى خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمى‏تواند این حق الهى را از انسان سلب کند، یا در خدمت منافع فرد یا گروهى خاص قرار دهد و ملت این حق خدادادى را از طرقى که در اصول بعد مى‏آید، اعمال مى‏کند».V} اصل 56، 41 و 25.{V در اصل ششم نیز آمده‏است: «در جمهورى اسلامى ایران، امور کشور باید به اتکاى آراى عمومى اداره شود؛ از راه انتخابات، رئیس‏جمهور، نمایندگان مجلس شوراى‏اسلامى، اعضاى شوراها و نظایر اینها یا از راه همه پرسى». T}چهار. حقوق اجتماعى:{T 1. حق داشتن شغل مناسب (اصل 43، بند2، اصول 28 و 29)؛ 2. حق برخوردارى از تأمین اجتماعى (اصل 29)؛ 3. حق داشتن مسکن مناسب (اصل 31)؛ 4. حقوق فرهنگى (اصل 30)؛ 5. حقوق اقتصادى (حق مالکیت) (فصل چهارم، اصول 46، 49 و ...)؛ 6. حقوق قضایى (حق دادخواهى، حق انتخاب وکیل براى طرح دعاوى) (اصل 34، 35 و 167). بخش دیگرى از حقوق اساسى، «آزادى هاى اساسى مردم» است که جداگانه به آن خواهیم پرداخت.V} ر.ک: پاسخ پرسش 40.{V T}مصونیت‏ها{T سخن دیگر در این زمینه «مصونیت‏ها» است، که عبارت است از: 1. مصونیت شخصى یا امنیت فردى (اصول 21 - 23 و 38)؛ 2. مصونیت قاضى (اصل 164)؛ 3. امنیت قضایى (بند 114 اصل سوم). 4. اصول قضایى: الف. اصل لزوم رعایت موازین اسلامى (اصول 159 و 163)؛ ب. اصل برائت (اصل 37)؛ پ. اصل قانونى بودن جرم و مجازات و حکم به اجراى مجازات از طریق مراجع قانونى (اصل 169)؛ ت. اصل علنى بودن محاکمات (اصل 165)؛ ث. اصل عطف به ماسبق نشدن قوانین جزایى (اصل 169)؛ ج. اصل لزوم رسیدگى به شکایات و تظلمات (اصول 158 و 167)؛ ح. اصل لزوم جبران خسارت مادى و معنوى ناشى از اشتباه یا تقصیر قاضى (V}اصل 171 براى آگاهى بیشتر ر. ک: حقوق اساسى و ساختار حکومت جمهورى اسلامى ایران، ص‏93-124.{V).
[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:حقوق اساسی-لردگان, ] [ 23:9 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]
حقوق عمومی چیست؟

به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی باشگاه خبرنگاران، حقوق عمومی یکی از رشته‌های اصلی علم حقوق است و علم حقوق در یک تقسیم‌بندی نخستین به حقوق خصوصی و حقوق عمومی تقسیم می‌شود.
 

«محمد رسولی» حقوقدان و وکیل دادگستری با ارسال یادداشتی به باشگاه خبرنگاران، مقوله حقوق عمومی را تشریح کرده که در ادامه می‌خوانید.

حقوق عمومی چیست؟
 

علم حقوق در یک تقسیم‌بندی نخستین به حقوق خصوصی و حقوق عمومی تقسیم می‌شود. اما موضوع حقوق خصوصی در درجه نخست فرد است ولی موضوع حقوق عمومی کلیت جامعه است. حقوق عمومی بیشتر متشکل از قواعد آمره است و عامل اجبار و یک سویگی از طرف قوای عمومی در آن نقش اول را بازی می‌کند.

از منظری دیگری می‌توان گفت: پیکره جامعه از دو رکن تشکیل شده است فرمانروایان و فرمانبران. حقوق خصوصی روابط بین فرمانبران را انتظام می‌بخشد و حقوق عمومی روابط بین فرمابران و فرمانروایان را مورد توجه قرار می‌دهد.

در گذشته به این رشته «حقوق سیاسی» می‌گفتند این نامگذاری خود گویای موضوع این رشته است. از عنوان «حقوق سیاسی» ارتباط بسیار نزدیک این رشته حقوق با علم سیاست روشن می‌شود. پس می‌توان گفت: حقوق عمومی رشته‌ای از حقوق است که به پدیده‌های سیاسی می‌نگرد و آن را بررسی می‌کند و چون حقوق است، بدیهی است که مسائل سیاسی و نهادهای سیاسی را به طور حقوقی بررسی می‌کند.

حقوق عمومی قواعد مربوط به سازمان دولت و طرز عمل آن و مقررات مربوط به سازمان‌های دولتی و به طور کلی روابط بین مردم و دولت را تنظیم می‌کند. بررسی روابط دولت و سازمان‌های وابسته به آن و مامورین آن‌ها با افراد جامعه در قلمرو این علم است. معمولا مهمترین مقررات حقوق عمومی هر کشور در قانون اساسی آن کشور بیان می‌شود (البته ممکن است قانون اساسی کشوری مدون یا گاهی هم غیرمدون باشد)

اهداف عمده حقوق عمومی عبارتند از:

1- تهیه و ارائه خدمات عمومی در جهت منافع عمومی.
2- برقراری امنیت و نظم عمومی
3- تنظیم روابط فرد با دولت و دولت با فرد (که در این زمینه حقوق عمومی از حقوق مدنی جدا می‌شود)
4- مهار و کنترل قدرت دولت یا حاکمیت و برقراری حکومت قانون و یا همان قانون مداری
5- اعلام و حفظ و حمایت حقوق طبیعی فرد و حقوق سیاسی شهروندان 

حقوق عمومی دارای شاخه‌های اصلی زیر است:

1-حقوق اساسی: حقوق اساسی پایه و مبنای حقوق عمومی است. زیرا در آن ساختمان حقوقی دولت و رابطه سازمان‌های آن با یکدیگر مطرح می‌شود هم چنین در آن حقوق سیاسی مردم و نیز تکالیف اصلی که برعهده دولت‌ها است گفته می‌شود.

2-حقوق اداری: در این شاخه دریاه اشخاص حقوق اداری و تشکیلات و وظایف ادارات دولتی و جاهایی مثل شهرداری‌ها و نیز تقسیمات کشوری و روابط این سازمان‌ها با مردم بحث می‌شود.

3-حقوق مالیه: قواعد مربوط به مباحث مالی مثل مالیات ها و نیز عوارضی که دولت از مردم دریافت می‌کنند و مقررات مربوط به آن‌ها و مباحث بودجه کشور، در این شاخه قرارمی‌گیرد.

4-حقوق کار: رابطه بین کارگر و کارفرما و مسائل اجتماعی ناشی از آن و نیز تامین اجتماعی در این شاخه مورد توجه و بررسی قرار می‌گیرد.

5-حقوق جزا: شاخه‌ای از حقوق است که اعمال و اقدامات و یا ترک اقدامات لازم که به منافع عمومی و یا امنیت عمومی آسیب وارد می‌کند و باید مورد پادافره (مجازات) قرار گیرد را در برمی‌گیرد. در این شاخه آن گونه رفتارهای مجرمانه که اعمال مجازات از سوی دولت را در پی دارد مورد بررسی قرار می‌گیرد.

6-حقوق بشر: آن دسته از حقوق بنیادین و طبیعی را که انسان‌ها باید داشته باشند به عنوان حقوق بشر می‌خوانند و حقوق بشر نیز در زمره مباحث حقوق عمومی می‌تواند قرار گیرد.

اینها که گفته شد شاخه‌های اصلی حقوق عمومی است اما برخی از اصول حقوق عمومی:

1-حاکمیت قانون: این یکی از اصول مهم حقوق عمومی است. به این معنا که هر گونه استفاده خودسرانه و مستبدانه از قدرت در تصمیم گیری دولتی یا اداری ممنوع است. لذا هر تصمیم و اقدامی باید براساس قانون باشد.

2-برخورداری از امنیت: این اصل به این معنا می‌باشد که به حقوق مادی و معنوی فرد، و به تمامیت جسمانی و روحی او و بستگان وی نباید آسیبی و یا لطمه‌ای وارد شود. برخورداری از امنیت برای فراد جامعه یک حق اساسی و ذاتی است.

3-تساوی در مقابل قانون: که همگان باید در مقابل قانون برابر باشند و تامین این امر برعهده مقامات حکومتی می‌باشد.

4-رعایت حقوق و آزادی‌های فردی و حقوق شهروندی: که روشن است و مورد اشاره هم قرار گرفت.

5-وجود قانونی که حاکمیت را تاسیس و به جریان می‌اندازد. (همان قانون اساسی) البته اصول دیگری هم وجود دارد ولی ما در این قسمت فقط می‌خواهیم خواننده محترم به طور اجمال با حقوق عمومی و برخی اصول آن برای آمادگی جهت ورود به مبحث اصلی آشنا شود و لذا از اطناب کلام و تفصیل مطلب خودداری می‌کنیم و به همین مقدار بسنده می‌نماییم.

درباره حقوق عمومی اصولا می‌گویند، این رشته، جدید و نو است و مفاهیم مرتبط با آن مثل: حکمرانی، کشور، حاکمیت، پارلمان (مجلس)، نهادهای کنترل (مهار) کننده قدرت، قانون اساسی، مشروعیت و مقبولیت قدرت سیاسی، حقوق شهروندی و حقوق بشر، اصل کرامت انسانی، اعطای تابعیت سیاسی و غیره نیزبالطبع جدید و نو می‌باشند. اموزه در آثار بزرگان حقوق عمومی، به طور معمول عناوین زیر به عنوان مبانی اصلی حقوق عمومی بیان می‌شود: حکمرانی، سیاست، نمایندگی، حاکمیت، قدرت موسس و حق.

انتهای پیام/
[ شنبه 8 فروردين 1394برچسب:حقوق عمومی چیست-لردگان, ] [ 23:8 ] [ محمد فتاحی میلاسی ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





قالب وبلاگ
گالری عکس
چت روم
دریافت همین آهنگ
چت روم چت روم